رمزگشايي از يك فريب اطلاعاتي رسانه اي؛ بررسي همكاري هاي بين سرويسي و نقش موساد براي مرعوب شدن ايران

قتل‎هاي سريالي دانشمندان هسته‎اي كشورمان اگرچه با شهادت شهيد احمدي روشن به قسمت چهارم خود رسيد و نحوه ترورها حكايت از استفاده از يك روش و يك مركز عملياتي جاسوسي دارد اما با گذشت حدود يك هفته از اين ماجرا، يك طراحي رسانه اي براي ارائه كدهاي غلط به افكار عمومي در اين زمينه مشهود است.

در بررسي هاي ابتدايي از اين ترور، مجموعه اهدافي مانند ضربه زدن به پيشرفت هسته اي ايران، امنيتي كردن انتخابات مجلس، ايجاد رعب و وحشت ميان دانشمندان هسته اي كشورمان و در نتيجه منصرف كردن آن‎ها از ادامه همكاري، القاي ناتواني نظام در تأمين امنيت نخبگانش و در نتيجه افزايش نااميدي در ميان مردم، پاسخ منفعلانه به شكار پهباد فوق پيشرفته RQ170 و رزمايش ولايت 90، جلوگيري از هرچه بيش تر تثبيت ايران در منطقه و نهايتاً بازسازي قسمتي از فتنه 88 را مي توان عنوان كرد.

بر اساس آنچه كه منابع امنيتي منتشر كرده اند، ترورهاي دو سال اخير محصول همكاري اطلاعاتي و جاسوسي مستقيم سه سرويس سيا (امريكا)، ام آ6 (انگليس)، موساد (رژيم صهيونيستي) و برخي از كشورهاي همسايه ايران است. بر اساس اظهارات مقام هاي غربي و شواهد موجود، اين اعتقاد در ميان غربي ها و صهيونيست ها وجود دارد كه بايد سرعت پيشرفت هسته اي ايران را آن قدر كم كرد كه از سرعت اثرگذاري تحريم ها كمتر شود و در اين زمينه، يك اجماع اطلاعاتي ميان سرويس هاي جاسوسي و اطلاعاتي غربي و برخي متحدين منطقه اي آنها براي كار مشترك شكل گرفته و تلاش شده اين سرويس ها نسبت به هم افزايي داشته باشند.

پيش فرض اين اجماع و همكاري مشترك "بين سرويسي" براي عمليات هاي جاسوسي عليه ايران، مربوط به احاطه و اشراف امنيتي دستگاه هاي اطلاعاتي ايران است. اين سرويس ها معتقدند كه امكان فرار از تورهاي اطلاعاتي ايران به تنهايي و بدون كار مشترك امكان پذير نيست و هر سرويس به تنهايي قادر به عمليات اطلاعاتي و امنيتي در ايران نيست.

اما چرا علي رغم اين عمليات و طراحي مشترك سرويس هاي غربي و موساد، رسانه هاي غربي فقط بر نقش موساد در ترور شهيد احمدي تمركز كرده اند؟

واقعيت اين است كه در ترور شهيد احمدي روشن، يك اتفاق جالب و كم سابقه رسانه اي در حال رخ دادن است، به طوري كه از ابتداي انتشار خبر ترور شهيد احمدي، سناريوي انتساب اين ترور به موساد و حتي منسوب كردن گروهك هاي تروريستي مانند جندالشيطان به اين سرويس و رفع اتهام از ساير سرويس هاي جاسوسي به عنوان يك خط تبليغاتي پر رنگ به چشم مي خورد.

بر اساس اين سناريو، رسانه هاي غربي در پوشش هاي مختلف از جمله گفت وگو با افرادي كه آن ها را منابع اطلاعاتي غربي يا رژيم صهيونيستي مي‎ناميدند، اين خط را تبليغ كردند كه ترور اخير در اين ايران، محصول طراحي و هدايت موساد است.

در راستاي اين سناريو، همچنين به يك باره خبر ديدارهاي مأموران موساد در پوشش سازمان جاسوسي سيا با اعضاي گروهك ريگي نيز در مجله مورد توجه "فارين پاليسي" منتشر شد. در ادامه، بي بي‎سي فارسي و راديو فردا نيز كه پيش از اين گروهك ريگي را يك "گروه مبارز سني" معرفي مي كردند كه براي احقاق حقوق مذهبي مبارزه مي كند، گزارش فارين پاليسي را بازنشر دادند و حتي بي بي سي، اين موضوع را در قالب يك گزارش تصويري و سپس گفت وگو با فردي كه او را تحليلگر سياسي مي خواند، به بحث گذاشت.

در عين حال، رسانه هاي غربي به موازات اين رويكرد، از تشديد و افزايش فعاليت هاي جاسوسي اسرائيل نيز خبر دادند. اين در حالي است كه اگرچه نقش موساد در ترورهاي دانشمندان ايران، تقويت گروهك هاي تروريستي و تشديد فعاليت جاسوسي غير قابل انكار است اما طرح كردن اين ماجرا در ابعاد رسانه اي به طور گسترده نشان از يك هدف گذاري مشخص دارد.

به نظر مي رسد در اين طراحي اطلاعاتي و رسانه اي، قرار است چند آدرس غلط به افكار عمومي و دستگاه هاي امنيتي و سياسي ايران داده شود و يك فريب رواني اتفاق بيافتد. براي رمزگشايي از اين موضوع كافي است كه كمي از پروژه بزرگ تر عمليات رواني غرب در شرايط فعلي عليه ايران پرده برداري كرد.

از چندي قبل هم زمان با دور جديد سناريو سازي هاي امريكا عليه كشورمان از جمله اتهام زني در مورد ساخت سلاح هسته اي، گزارش حقوق بشري احمد شهيد و ماجراي ساختگي ترور سفير عربستان سعودي، امريكايي ها يك پروژه سنگين عمليات رواني را به اميد تغيير رفتار ايران و تغيير دادن محاسبات مسئولين جمهوري اسلامي كليد زدند.

يكي از محورهاي اصلي اين عمليات رواني، برجسته كردن گزينه حمله نظامي اسرائيل به ايران براي انهدام تأسيسات هسته اي است. در اين زمينه، عنوان مي شود كه خط قرمز امريكايي ها و اسرائيلي ها در قبال برنامه هسته اي ايران متفاوت است، به طوري كه امريكايي ها مي گويند خط قرمز ما زماني است كه ايران به سمت ساخت كلاهك هسته اي حركت كند اما مقام هاي اسرائيل معتقدند بهره برداري از تأسيسات فردو كه يك مجتمع غيرقابل نفوذ و مصون از حمله نظامي است، بايد به عنوان خط قرمز تلقي شود.

در اين شوي تبليغاتي، اسرائيل نقش "پليس بد" را بازي مي كند كه با توجه به نزديك شدن ايران به منطقه مصونيت و مهارناپذيري تحمل زيادي ندارد و هر لحظه ممكن است به ايران حمله كند و در اين زمينه، همه ظرفيت هاي خود مانند ترور دانشمندان ايران را به طور مجزا فعال كرده است اما امريكاي "پليس خوب" قصد دارد با تشديد تحريم ها، رژيم صهيونيستي را از حمله نظامي منصرف كند و با متحد كردن اروپا در قبال ايران نشان دهد كه جامعه جهاني در قبال ايران مصمم است و فعلاً نيازي به بكارگيري گزينه نظامي نيست.

در اين سناريو، دولت امريكا بر خلاف مقام هاي رژيم صهيونيستي كه حتي از ترور دانشمند ايراني اظهار خوشنودي كردند، بلافاصله از طريق هيلاري كلينتون وزير امور خارجه اش هر گونه دست داشتن امريكا در اين ماجرا را رد كرد.

مقام هاي امريكايي همچنين مكرراً ادعا مي كنند كه نگران اقدام يك طرفه اسرائيلي ها در مقابل ايران هستند و اين رژيم ممكن است حتي بدون هماهنگي با امريكا وارد گزينه نظامي شود كه نمونه ي آن نيز ترور اخير به عنوان اقدام يك جانبه اسرائيل است.

اما در شرايطي كه دلايل زياد منطقه اي و جهاني وجود دارد كه نه امريكا و نه اسرائيل به هيچ وجه در شرايط آغاز يك درگيري جديد در منطقه و تحمل كردن تبعات غيرقابل انتظار آن نيستند، برجسته كردن خطر حمله خودسرانه اسرائيل به ايران و فعال شدن همه ي ظرفيت هاي اطلاعاتي و عملياتي اين رژيم عليه ايران، علاوه بر ترساندن اروپايي ها از مرگ و راضي كردن شان به تب تحريم، يك هدف گذاري داخلي نيز براي وادار كردن مقام هاي كشورمان به سازش دارد.

اين در حالي است كه دستگاه هاي امنيتي، تصميم ساز و رسانه اي كشور نبايد فريب اين پروژه مشترك امريكايي- اسرائيلي و انگليسي را بخورند و با سناريوي اخير به عنوان پروژه چند لايه با تقسيم نقش و مأموريت براي يك هدف گذاري مشخص برخورد كنند.
مهدي جهان تيغي

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: