
اما به زبان خودمان بايد حافظ لسان الغيب را شاهد بياوريم كه عامي و عالم را در هر مرتبه از خواندن غزلش حال و فهم و وجدي نو به نو ميدهد و از اين شمار است شعر حكيمان و رازداران اهل سلوك.
پس از كلام وحي كه در قالب قرآن مجيد بر جان جهان و جهانيان، حضرت محمد مصطفي صل الله عليه و آله و سلم نازل شد و در عالم ناسوت، كلامي را به نورانيت و صاحب ولايت بر تاريخ و فلسفه تاريخ، بيش و پيش از كلام يگانه والي مطلق دو عالم حضرت اميرالمونين علي ابن ابيطالب صلوات الله عليه نميشناسيم، و اينهمه تنها از چكيدهاي از سخنان حضرتش كه مرحوم علامه سيد رضي (رضوان الله عليه) به عنوان تماشاي بلاغت يگانه خلقت، تحت عنوان نهجالبلاغه جمع آوري كرده، آشكار و روشن است.
از كلام نوراني ايشان است كه در شهر كوفه و در وصف منافقان ايراد فرمودند كه طبق ترتيب جمعآوري نهجالبلاغه خطبه 194 به شمار ميرود و خطبهايست در وصف سيماي منافقان.
سالياني بود كه هر موقع اين خطبه و فرازهاي نوراني آن را ميديدم به فكر فرو ميرفتم كه مگر اين چه نوع از نفاق است كه حضرت با تعابير و اوصافي خاص و بي سابقه از ايشان ياد ميكند و زنهاري چنين بليغ ميدهد؟ چرا حضرت از همان تعابير معمول قرآن و كلام حضرت رسول اكرم صل الله عليه و آله و سلم استفاده نكردند و طوري در اين خطبه سخن ميگويند كه انگار، پديده و نوع خاصي از نفاق و منافق را مد نظر دارند كه خاص دوران تأويلند و با نفاق دوران تنزيل تفاوتي آشكارا دارند!
حال كه امر به اينجا رسيده و تاريخ، به عبوري جديد از اين كلام نوراني، پردهاي از معنا را پيش چشم جستجو گر تماشا كشف كرده است، گوش هوش و عبرت باز كنيد و بشنويد كلام حيدر كرار صلوات الله عليه را كه بيداري از جهل و حيرت سياه را هبه چشمان خواب آلوده خواهد كرد.
پس از حمد حضرت باري و ذكر مشكلات و رنجهاي رسالت رسول مكرم اسلام، با كلامي درشتناك و بيدار كننده سفارش به تقواي الهي ميفرمايد و بلافاصله و در مرتبه بعد از خداترسي ميفرمايد از منافقان بترسيد:
اوصيكم عباد الله بتقوي الله
و احذركم اهل النفاق...
و اينچنين است كه مولاي متقيان عالم از پس چنين زنهاري به وصف اين گونه خطرناك از نفاق، كه خاص دوران تأويل است وبايد او را نفاق شكار كننده ناميد ميپردازد، منافقاني اينچنين كه از آستين انسان چون ماري خوش خط و خال سربه در آورده و مغز او را شكار انحراف خويش ميكنند:
آنها گمراه و گمراه كنندهاند
خطاكار و به خطاكاري تشويق كنندهاند
به رنگهاي گوناگون ظاهر ميشوند
از ترفندهاي گوناگون استفاده ميكنند
براي شكستن شما از هر پناهگاهي استفاده ميكنند
در هر كمينگاهي به شكار شما مينشينند
قلبهايشان بيمار و ظاهرشان آراسته است
در پنهاني راه ميروند و از بيراههها حركت ميكنند
يا للعجب كه حضرت مولي چه سان وصف اين خطر پنهان را گوشزدمان ميكند كه اگر ذرهاي فروتني و احتمال اشتباه دادن در انسان باشد و رخصتي به وجدان خويش بدهد، محال است كه بيدار نشود الا اينكه خود پرستي و عجب، امان ندهد كه گفتهاند خودپرستي از شيطان پرستي كشنده تر است...؛ پس با گوش وجدان بشنو:
وصفشان دارو و گفتارشان درمان، اما كردارشان دردي است بيدرمان!
بر بلاء و گرفتاري مردم ميافزايند و اميدواران را نا اميد ميكنند
آنها در هر راهي كشتهاي و در هر دلي راهي دارند...
مدح و ستايش را به يكديگر قرض ميدهند و انتظار پاداش دارند!
اگر چيزي را بخواهند اصرار ميكنند و اگر ملامت شوند پرده دري ميكنند
با اظهار يأس ميخواهند به مطامع خويش برسند و بازار خود را گرم سازند...
سخن ميگويند اما به اشتباه و ترديد مياندازند
وصف ميكنند اما فريب ميدهند
در آغاز راه را آسان نشان داده و در تنگناها به بن بست ميكشانند
آنها ياوران شيطان و زبانههاي آتش جهنماند...
گاهي كه كلام، ناقص است، نياز به شرح و تفصيل دارد اما در مقابل كلامي چنين تام...بايد كه زبان به كام برد و به ديده عبرت نگريست و گريست و انديشه كرد.
پس از اين ذكر حضرت والي به واپسين ذكر اين متن خواهيم رسيد كه همانا تذكر حقيقت دين و دينداري و مرجع شناخت حق از باطل است و آن چيزي نيست مگر محبت به حضرت مكرمه محدثه، سرالاسرار ايزدي و حجت الهيه بر حجج الهي، صديقه كبري فاطمه زهرا سلام الله عليها كه وهم دو جهان را ياراي حضور به حدود فهم مرتبتش نيست و...
مطابق عقيده شيعه اثني عشري كه اين روزها را ايام شهادت جان سوز و عقل گداز حضرتش ميداند، چنين ساعاتي، ساعات نقاهت اين روح مطهر است.
روايت كردهاند كه از پس آنهمه رنجهاي ناگفتني كه رفت و ميداني، عدهاي از زنان مدينه به عيادتش رفتند به اين عبارت كه:
كيف اصبحت يا بنت رسول الله؟
هرچند كه گفت، چو داني و پرسي سوالت خطاست!
و گفت كه رنگ رخساره خبر ميدهد از سر درون...
كيف اصبحت دليل خلق نور؟
رنگ رو بر سر دل باشد گواه...
معمول فهم و درك ما اينست كه چنين بيمار زخم خوردهاي را بايد كه فغان از ناراحتيها و نفسها بشنويم و به شكوه از نامردمي نامردمان دون بيابيم، اما او حجة الله علي الحجج است و كيست كه حقيقت اين مطلب را فهم كند؟ پاسخ او نشان از حقيقت وجودي اين دليل خلقت دارد:
اصبحت بين كمد و كرب...صبح كردم در حالي كه بين رنج و مصيبتي عظيم هستم
فقدالنبي و ظلم الوصي...
پس كمد و كرب حضرت صديقه طاهره صلواة الله عليها چنين ورطه تاريخي هولناكي است كه از پس فقدان پدر بزرگوارشان، نبي مكرم اسلام، با ظلم و ستم و بي توجهي به ولي علي الاطلاق خداوندي مواجه شدند و اين وضعيت يعني به باد رفتن تمام زحمات رسول خدا و انحراف در دين خدا كه خوشبينانهترين نتيجهاش انشقاق در دين خداست كه شد و تا امروز هم اين جگر رسول خداست كه پاره پاره كج فهمي و خودپرستي و پشت كردن به ولي ميشود و...و بماند.
حال اين ما و تاريخ ماست كه در امروز روزي كه پس از هزار و چند سال، حكومتي شيعه سر برآورده و علي گويان، سعي در باز كردن راهي در تاريكي دارد چه كنيم و در كجا و كدام سوي اين جبهه و صف آرايي تاريخي بايستيم؟
چرا كه اگر با حقيقت و محتواي انقلاب كه همانا امتداد ولايت حضرت حيدر صلواة الله عليه در سير تاريخي آن است سر دوستي و ادب داريم، راه همان است كه رندان بلاكش اين ملك يعني شهيدان خاكيپوشمان رفتند و در اين مسير نوراني هيچ مرشد و مولايي مگر والي مويد به نور حضرت حيدر صلواة الله عليه نيست و هيچ نميماند مگر دو بيت از امام شهيدان انقلاب، خميني بت شكن:
اين مدعيان كه دعوي ارشاد ميكنند
در خرقهشان به غير منم تحفهاي مياب
*****
هر چيز كه بوي هستي تو داد
ديوي است به ره، از آن حذر بايد كرد
(شعر عنوان تيتر نوشته به نقل از يوسفعلي ميرشكاك)
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : مهر و مه تو فاطمه و حيدرند/ از نام و ياد غير, نگهدار دل, ,