روضه زهرا (س)

زهراي ما(س)، آن روزها، بعد از رحلت رسول خدا(ص) و پيش از آنكه، خود نيز چشم از جهان فرو بندد و در جوار قرب الهي به پدر چشم انتظار خويش بپيوندد، بارها كوچه هاي مدينه را كاويده بود و به ديدن برخي از «خواص» رفته بود، فاطمه(س) با دلواپسي سفارش هاي رسول خدا(ص) را به آنان گوشزد كرده بود و عهدي كه با خدا بسته و اكنون بي محابا شكسته بودند را يادآور شده بود. اما، دلشوره فاطمه(س) كه اصرار او را در پي داشت، پاسخي جز سكوت برخي از خواص، به دنبال نداشت و چنين بود كه صداي فاطمه(س) در سكوت سنگين و سؤال آفرين آن روزها گم شد.

زهراي ما(س) مي دانست كه اگر مردم از ولايت علي(ع) دور شوند بي ترديد به پذيرش ولايت حاكمان جور، مجبور مي شوند. فاطمه(س) در محروميت جهان اسلام از امامت علي(ع)، «فتنه جمل» را مي ديد، نعره مستانه معاويه در فريب صفين را مي شنيد، در «نهروان»، جهالت خوارج را مي نگريست و در سحرگاه خونين نوزدهم رمضان سال چهلم هجري در محراب مسجد كوفه بر فرق شكافته علي(ع) مي گريست، اشرافيت بر باد رفته را مي ديد كه بار ديگر به ميدان آمده، حسن(ع) را كه از محروميت مردم گرفتار در چنگال معاويه خون دل مي خورد و سر مطهر حسين(ع) را مي ديد كه در هنگامه خون و فريب اشراف بر نيزه مي رود، يزيد را مي ديد كه سر بريده فرزند رسول خدا(ص) را پيش روي نهاده، بر لب و دندان او مي زند و اجداد به هلاكت رسيده خود در «بدر» و «حنين» را به تماشاي انتقام مي خواند! و... مردم مظلوم را كه در چنگال خونريز «بني اميه» و «بني عباس» گرفتارند و جماعت مسلمانان را كه انگشت پشيماني به دندان مي گزند و دست حسرت بر پيشاني مي زنند كه كاش ولايت علي(ع) آن دوستدار محرومان و حامي مظلومان را پاس مي داشتند تا ولايت حجاج بن يوسف ها و منصور دوانقي ها كه خونريز و انسان ستيزند را به زور بر گرده خويش نمي داشتند.
فاطمه(س)، اينهمه را مي ديد كه آنهمه دلشوره داشت... و سرانجام هنگامي كه در ميان خواص آن روزها، براي نداي ملكوتي خود پاسخي نيافت، با «بي نشاني» تربت خويش براي آيندگان «نشانه» گذاشت تا ناخشنودي دختر پيامبر خدا(ص) از رخدادهاي آن روزها را به خاطر بسپارند و هيچگاه «علي»(ع) را تنها نگذارند... چنين بود كه در آن نيمه شب تاريك، علي(ع) و شماري اندك از ياران وفادار او خورشيد را بدرقه كردند و دختر را به پدر، يا مادر را به فرزند! سپردند، مگر نه اين كه «ام ابيها» بود... پس هم اين بود و هم آن و... مزارش بي نشان... راستي! خورشيد و شب!... هيچكس به ياد ندارد كه اين دو را با هم ديده باشد...


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها : روضه زهرا (س) , بعد از رحلت رسول خدا(ص), ,