فراري دهنده رجوي چگونه توسط او زجركش شد

يكي از اعضاي جدا شده گروهك منافقين، گوشه اي از رفتار وحشيانه سرگروه اين گروهك حتي با نزديك ترين افراد خود را بازگو كرد.
«محمد رزاقي» در سالگرد خروج مسلحانه منافقين (30 خرداد 1360)، با اشاره به زجركش شدن يكي از سران اين سازمان تروريستي توسط رجوي، در وبلاگ خود نوشت: «همه اعضا و هواداران فرقه رجوي، افتخاري را با 3 نام مي شناختند (مهدي افتخاري؛ ناصر افتخاري؛ فرمانده فتح الله) ناصر افتخاري از اعضاء و كادر مركزي سازمان بود كه از زندانيان سياسي زمان شاه و بعد از پيروزي انقلاب يكي از مسئولين بلندپايه سازمان بود. اما نقش اصلي وي در فراري دادن رجوي از ايران باعث شد كه رجوي به او لقب فرمانده را بدهد و او از سران ارتش سازمان بود اما از سال 70 كه ناصر افتخاري با انقلاب ايدئولوژيك رجوي مخالفت كرد و به اين انحراف ايدئولوژيك و اخلاقي رجوي نه گفت از طرف شخص رجوي خلع رده شد و بعنوان هوادار سازمان در تشكيلات بود؛ در سال 70 در ستاد اشرف به همه ابلاغ شد كه از گفتن فرمانده فتح الله به ناصر افتخاري خودداري كنند.
اين عضو بريده منافقين ادامه مي دهد: سال 1370 كه ناصر افتخاري توسط فرد رجوي خلع رده تشكيلاتي شد در ستاد اشرف وي را در كارهاي پوچ و بدون محتوا مي گذاشتند مثل آموزش دادن كلاشينكف به افراد ستاد كه بارها اين آموزش ها را ديده بودند و همه مي دانستند كه اين كلاسها براي سرگرم كردن ناصر افتخاري هست اما در ستاد اشرف وقتي ديدند ناصر افتخاري با نفرات رابطه ميزند و به نوعي مخالفت خودش را با انقلاب كذايي و سياستهاي رجوي به بعضي افراد بيان مي كند از ستاد اشرف هم به يك ستاد ديگري به نام ستاد تخصصي منتقل كردند كه آنجا بود كه ديگر اجازه نداشت حتي با نفرات صحبت بكند و به افراد ستاد هم گفته بودند هر كس با ناصر افتخاري رابطه بزند و يا صحبت بكند معلوم مي شود كه خود آن نفر هم مشكل دارد و به اين صورت هم نفرات را مي ترساندند و هم اينكه ناصر افتخاري را در يك حالت ايزوله و بايكوت قرار دادند تا اينكه در سال 74، رجوي در بغداد به عيان مشت آهني را به مخالفان نشان داد و گفت از اين به بعد هرگونه مخالفت با انقلاب ايدئولوژيك را با مشت آهنين جواب خواهد داد و از اين به بعد هر كس خواهان جدايي بشود تحويل زندان ابوغريب صدام مي دهند و در همين نشست فرمان قتل منتقدين و جدا شده هايي كه فرقه رجوي را افشا مي كردند را صادر كرد. او گفت براي كشتن منتقدان و جدا شده ها پول و سلاح و پاسپورت از من و چكاندن ماشه و كشتن از شما.
رزاقي مي افزايد: در همين نشست (معروف به نشست حوض يا بهارستان) بود كه ناصر افتخاري به رجوي گفت پس حالا كه راه خروج را بر من مي بنديد، من فقط به عنوان مهمان مجاهدين مي مانم. با اين حرف سران سازمان هر چه مي خواستند به او نسبت دادند و سكه يك پولش كردند. پس از آن افتخاري كلاً از هرگونه فشار تشكيلاتي كنار گذاشته شد و به وي قطعه زميني در جنب امداد اشرف دادند كه مشغول سبزي كاري بود و به لحاظ جسمي هم آنقدر تحليل رفته بود كه هر كس ناصر افتخاري را مي ديد فكر مي كرد 20 سال پيرتر شده اما سران سازمان به خوبي مي دانستند هر كس با ديدن وضعيت «افتخاري» در تشكيلات دچار كلي تناقض مي شد كه آخر عاقبت كسي كه رجوي را فراري داد اين شده واي به حال ما.
عضو جدا شده منافقين همچنين مي نويسد: «رجوي براي نشان دادن كينه شتري خود در هر نشست براي در هم شكستن ناصر افتخاري طرح و برنامه داشت و سعي مي كرد در بين افراد رده پائين هم وي را كم ارزش و كم اهميت نشان بدهد طوري كه در يكي از نشستها وقتي رجوي ناصر افتخاري را صدا كرد تا دوباره خرد و تحقير كند يكي از نفرات مدعي شد كه ناصر افتخاري از صنفي نان و مواد غذايي مي دزيده و در زميني كه كشاورزي مي كند قايم مي كند!! كه رجوي گفت اين كار افتخاري از 2 حالت خارج نيست يا توشه راه جمع مي كند براي فرار و يا از ترس اينكه اتفاقي بيافتد و نان پيدا نشود ناصر اينكار را كرده و او از ترس اين كار را كرده و علناً وي را ترسو به جمع معرفي كرد! رجوي همچنين در سال 80 به همراه مريم قجر سرمست از دلارهاي اهدايي صدام، محاكمه اعضاء ناراضي را شدت بيشتري دادند و ناصر افتخاري را به طعمه و سرطعمه جمهوري اسلامي تشبيه كردند و همان جا يكي از نفرات اين تعبير را پشت بلندگو تكرار كرد. يعني فتح الله فرمانده شد طعمه!».
«رزاقي» در ادامه بيان خاطرات خود نوشت: رجوي در همين نشست درون مايه كثيف خود را بيرون ريخت و با شيادي شروع كرد به گفتن مسائل سكسي! اينكه همسر قبلي ناصر به رجوي نامه نوشته و از مناسبات جنسي ناصر شكايت داشته و نوشته بوده كه ناصر خواهان رابطه جنسي هست كه نرمال نيست! رجوي با بيان اين مسائل و اينكه ناصر افتخاري در طي اين ساليان مخالف مريم بوده و خواهان زن هست، افراد حاضر در نشست را بر عليه ناصر شوراند تا همه خواهان اعدام او شوند كه چرا با انقلاب ايدئولوژيك رجوي مخالفت كرده! با اين فشارها، افتخاري هر روز، به لحاظ روحي بدتر مي شد بطوري كه من خودم شاهد بودم وقتي راه مي رفت با خودش صحبت مي كرد؛ و حالت رواني پيدا كرده بود. اما آنچه باعث تعجب است اينكه سران مرده خوار رجوي، بطور خاص مريم قجر بعد از مرگ ناصر افتخاري اشك تمساح مي ريزند و در وصف او پيام مي دهند كه بايد گفت اين مادر خوانده فرقه حقاً خوب درس شيادي و هزار رويي را از شوهر شيادش ياد گرفته است. بايد از مريم قجر و سران فرقه پرسيد كه آيا ناصر افتخاري يك شبه سرطان گرفت و مرد؟ آنها حاضر نشدند به او اجازه بدهند براي درمان از اسارتگاه اشرف خارج شود تا سر طعمه نشود اما همه مي دانند كه اگر اجازه خروج به او مي دادند اسرار فرقه رو مي شد و به همين خاطر او را در اشرف نگه داشتند تا زجركش شود.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها : فراري دهنده رجوي چگونه توسط او زجركش شد, مهدي افتخاري؛ ناصر افتخاري؛ فرمانده فتح الله, ,