دست‌بوسان، کاسه‌لیسان می‌رسند...

 

سيد فرهاد قادريان

*  تأملی در تملّق نو

موضوع تملق، هم از این حیث حایز اهمیت است که خود به تنهایی عارضه ای است شوم و مشرکانه و هم نشانه ای است بر انتشار بیماریهایی نظیر نفاق، دروغگویی و رشوه خواری در یک جامعه، مقارن با کبر و استکبار فرادستان و دولت خواهی فرودستان.

1- بخش قابل ملاحظه ای از تاریخ ادبیات کهن این سرزمین به مدح و منقبت شاهان و امیران اختصاص دارد و این بخش آنقدر غلیظ است به کثرت و مفاهیم که گاهی در دسته بندی آثار أکابر ادبی، دسته مدح ملوکان، سرفصلی از فصول این آثار است از مدح زبونانی چون سلاطین جائر گرفته تا شاه شجاع ها و شاه منصورها. که البته این واقعیت غیر قابل انکار را می توان نوعی واکنش اجتماعی دانست به استبداد شاهی که خبرگان را از فِطنت و خُبرت به منقبت واداشته و توده را از فقر و محرومیت به پای بوسی و چاپلوسی.

2- خورشید اسلام درخشید و با فرو ریختن طاق کسری هیبت و هیمنه ملوکان نیز فروریخت و آخرین سفیر الهی ندای "أنا و أنتم عَبیدٌ مَملکون لِربٍّ لارَبَّ غَیره" سرداد و با احیای عزت و کرامت انسانی قاعده رایج ممدوحین و مداحان را بر هم زد... با غروب غم انگیز آن ستاره روشن و با انحراف اسلام از مسیر راستین آن امیر مطلق (علیه السلام) که در جایگاه حاکمیت فریاد می کشید:

"فلا تُکلُّمونی بما تُکَلِّمُ به الجَبابِره ... و لا تُخالِطونی بالمُصانِعه ... فلا تَکُفّوا عن مقالةِ الحق" (خطبه 216 نهج البلاغه

با من آنچنان که با شاهان سخن می گویند، سخن نگوئید ... با من ظاهر سازی نکنید ... حرف حقتان را راحت بزنید.
ولایت به خلافت و سلطنت تبدیل شد و فضای شاهانه بنی کلب و بنی حمار و سلسله سلاطینِ پس از آن، محیط را مستعد تنفس و ترقّص مجدد مار هفت رنگ و هفت سر تزویر و نفاق نمود.  و حکومت را که معادل استخوان لیسیده جذامی و آب بینی بز بود، الا اینکه برکسی عرضه شود و بهتر از او هم برای آن کار نباشد و زمینه ای باشد برای خدمت، تبدل نمود به آوردگاه منازعات قدرت.

3- شمیم انقلاب اسلامی با احیای مضامین اصیل اسلام ناب، ادبیات أشرافی را که می رفت تا جز مدح شاهان و امیران و تلبیس و تزئین اعمال ملوکان و ملّاکان و یا تغزّل های عاشقانه و عرفان های صوفیانه رسالتی دیگر نداشته باشد، منقلب نمود، بر مدار آزادی و عدالت ، آرمان خواهی و شرافت، حق گوئی و شجاعت.

امام راحل (رحمه الله علیه) به مسئولین فرمود : " حتی تخطئه نیز یک هدیه الهی است " تا چه رسد به انتقاد و مطالبه گری ولی نعمتان انقلاب. امام حاضر (حفظ الله) بر مسئولان فرض نمود تا انتقادهای عالمانه و سازنده و تند و تیز را بپذیرند و تأکید فرمود که هیچکس را مباد که این موهبت را مخالفت با نظام تلقی کند.

4- هشت سال در دفاع مقدس و دو هشت سال دیگر هم گذشت . . . شأن مسئول از خدمتگزار به کارگزار رسید،      اشرافی گری و تجمل کارگزار، محرومیت ناشی از جنگ، اقتصاد دولتی وابسته به کارگزار، باورهای فرهنگی آسیب دیده ناشی از تهاجم با کوتاهی و مشارکت کارگزار، صدای کارگزار را کلفت و صدای مردم را خفیف و لرزان نمود و لا جرم آستان بوسی و مدیحه سرایی دوباره به جای نقادی و مطالبه گری نشست.

5- مردی از جنس مردم به ریاست دولت رسید و خود را به جای رئیس، خادم جمهور خواند، برق امید در چشمان مردم درخشید و صدای جمهور دوباره کلفت شد... شور خدمتگزاری و آرمانخواهیِ قوه اجرایی کشور، سایر قوا و دستگاهها را هم در بر گرفت.

6- اکنون سال ششم از آن هشت سال چهارم است، چکامه های مشئون تملق و چاپلوسی باز هم به گوش می رسد:

- به طور روزانه عناوینی چون "مجاهد نستوه"، "خادم خستگی ناپذیر"، "بسیجی ایثارگر"، "مکتبی ولایت مدار"، "ساده زیست مردمی"، "فرهیخته فرهنگ دوست"، "آقای متفاوت!"  و... جعل و تکثیر می شود.

- بعضی انسانهای شریف، انقلابی، کار آگاه، کار آمد، صادق و صریح در اظهار نظر با بهانه هائی از قبیل عدم تعامل، مانع حرکت، منتقد دولت و نظام، وابسته به جریانات دیگر! حذف، مجبور و یا مجاب به استعفا می شوند. و بعضی آدمهای چندرو، مجیزگو، فرصت طلب، شعار صفت، ناکارآمد و وابسته به جریانات دیگر! قدر می بینند و در صدر می نشینند. عناصر تکنوکراتِ قدرت طلب می شوند متعهد و مجاهد و سرمایه دارانِ رانت خوار می شوند خادم و خیر.

- قاعده و قانون مدونی برای إحراز یا عدم إحراز صلاحیت فرد برای مسوولیت و همچنین دستگاهی مستقل برای إعمالِ نظارت دقیق بر این روند وجود ندارد.

- مراسم متعدد تودیع و معارفه روزانه در شهرها و شهرستانها صرفا توسط رسانه ها پوشش خبری داده شده و به تحقیق و تحلیل و انعکاس دلایل این عزل و نصب ها پرداخته نمی شود. بعضی رنگ نامه ها و تملق نامه های مشمئز کننده و گزارش های سفارشی منتشر و به رسالت نقد منطقی و منصفانه رسانه عمل نمی شود.

- نهال نوپای بخش خصوصی برای ضمانت بقا و حیات خود در کوچکترین شئون اجرائی و اداری و مالی وامدار پیکره تمام دستگاه های دولتی است. و بالطبع ناچار به سازگاری و سازشکاری.

- روند بعضی تصمیم گیری ها در جلسات و حتی کمیسیون‌های تخصصی به‌جای بحث و گفتگوهای جدی کارشناسی و تضارب آراء منطقی با جمع بندی های مدیریتی، بدون توجه و حتی استماع دلایل منتقدین و بعضا با فراخوان صلوات موافقین! توأم شده است.

- و علی رغم تأکیدات و هشدارهای رهبر حکیم انقلاب بر ضرورت تقوا و نقد پذیری مسوولان و پرهیز جدی از خوی اشرافی گری و تجمل گرائی، انحصار طلبی و خودخواهی که عواملی هستند مرتبط با هم و مؤثر در ترویج فرهنگ و ادبیات تملق و ثناگوئی، به جای حق خواهی و حق گوئی، آرام آرام گونه ای جدید از فرهنگ چاپلوسی و آستان بوسی رخ نمائی می کند که درصورت عدم تدبیر خواص و عدم بازتاب عمومی قباحت آن، با بقای روال فزاینده موجود، روند خدمتگزاری مختل و بیماریهای شومی چون نفاق و شرک در جامعه منتشر خواهد شد.

7- و البته هیچ‌کدام از موارد فوق نه توجیهی در دنیا و نه حجتی در آخرت خواهد بود برای زیردستانی که کورکورانه و دست بوسانه از زبردستان مطاوعت می کنند و حق را می دانند و ابراز نمی کنند و یا صاحب حق هستند و شجاعانه مطالبه نمی کنند که  متضمن و متکفل رزق خداوند است و «ان الله لا یغیّر ما بقوم حتی یغیّروا ما بانفسهم»


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها : دست‌ بوسان کاسه ‌لیسان, سيد فرهاد قادريان, تأملی در تملّق نو, نفاق, دروغگویی, رشوه خواری, ,