با گذشت چند روز از مراسم بزرگداشت سيد مهدي شجاعي در خانهي كتاب، هنوز بحث بر سر صحبتهاي او در اين مراسم داغ است. اشارهي شجاعي به معيار دشمنشناسي حضرت امام(ره) و قديمي دانستن اين معيار، يكي ازبخشهاي مهم و جنجالي صحبتهاي او بود كه اتفاقاً در رسانههاي حامي شجاعي (همچون رسانههاي نزديك به قاليباف) با تلطيف اين جملات به نوعي سانسور شد.
شجاعي در اين مراسم گفت كه "وقتی امام خمینی گفت هرگاه دشمن از شما تعریف کرد به خودتان شک کنید این یک دشمنشناسی برای یک زمان خاص صادق بود. این روش دشمنشناسی 200 سال پیش است حتی در 200 سال پیش هم دشمن این دشمنشناسی ما را میشناخت."
شجاعي در اين مراسم، از مديريت فرهنگي هم شديداً انتقاد كرده كه البته از اين حيث ايرادي به او وارد نيست. اما اغراق او در توصيف وضعيت فرهنگي فعلي نظام جمهوري اسلامي و تعميم آن به ديگر بخشها، تأمل برانگيز است. آنجا كه شجاعي ميگويد: «اگر 50 سال بعد به فضای امروز نگاه کنید، آنوقت میفهمید که چه اتفاقی افتاده. چه تنزلی به لحاظ فرهنگی پیدا کردهایم. کاش به معنای خاصش دچار تنزل میشدیم. ما در فرهنگ عمومی، در بن و اندیشه، آداب و رسوم و رفتارها و همه شاکلهي ملت دچار انحطاط شدهایم. نگرانم که در سالهای بعد از دورهي ما به عنوان دوره اضمحلال فرهنگی و ابتذال فرهنگی ياد كنند.»
انتقاد از دروغگويي مديران، مقايسهي جمعآوري ماهوارهها از خانهها با كارهاي زمان خليفهي دوم و هتك حرمت او به خانهي حضرت فاطمهي زهرا (س) و همچنين گلايه از وضعيت مميزي از ديگر سرفصلهاي مهم صحبتهاي جنجالي شجاعي در اين مراسم بود.
از آنجا كه شجاعي خود زمان طولاني در اين نظام مدير فرهنگي بوده است، بر آن شديم تا كمي به سوابق مديريتي او بپردازيم تا ببينيم منتقد فعلي كه از همه چيز انتقاد ميكند، در دورهي خود چه اقدامات قابل دفاعي انجام داده است كه اين گونه امروز تيغ ميكشد. در اين زمينه، سراغ محمد ميركياني نويسنده و از همكاران سابق او در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان رفتيم.
محمد ميركياني (متولد 1337) يكي از مشهورترين و پرافتخارترين نويسندگان ادبيات كودك و نوجوان پس از انقلاب اسلامي است. وي داراي مدرك دكتراي هنر از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است. از جمله افتخارات او مي توان به دو بار تصاحب جايزهي كتاب سال (براي كتابهاي "قصهي ما مثل شد" و مجموعه قصه "روز تنهايي من") و قرار گرفتن نامش در ميان نويسندگان برگزيدهي 20 سال ادبيات كودكان توسط انجمن نويسندگان كودك و نوجوان اشاره كرد.
بعضي از كتابهاي او حتي در خارج از كشور هم مورد استقبال قرار گرفتهاند. به طور مثال، در سال 1990 و 2000 ميلادي، مركز بينالمللي مونيخ آلمان كتاب هاي "پاپر" و "روزي بود و روزي نبود" وي را در فهرست كتاب هاي مناسب خود قرار داد.
ميركياني سوابق مديريتي فرواني هم در عرصههاي فرهنگي دارد كه از جملهي آنها ميتوان به مسئوليتهاي او در گروه كودك و نوجوان شبكههاي يك و دو سيما، كانون پرورشي فكري كودكان و نوجوانان و همچنين عضويت وي در گروه مؤلفان كتب درسي آموزش و پرورش اشاره كرد.
وي از دوران مديريت شجاعي و سفرهاي خارجي او در اين مدت، ناگفتههاي زيادي دارد كه البته فقط برخي از آنها را حاضر شد تا بازگو كند. متن حاضر بخشي از صحبتهاي ميركياني دربارهي صحبتهاي اخير سيد مهدي شجاعي است:
«آقای شجاعی جزو نویسندگانی هستند که در این 30 سال در همهی عرصهها فعالیت کردند و مورد حمایت قرار گرفتند و به عنوان نویسندگان ادبیات انقلاب مطرح شدند. به همین دلیل فارغ از جایگاه فعلی شجاعی، ایشان باید قدردان انقلاب باشند.
ببینید بسیاری از نویسندگان هستند که پیش از انقلاب فعال بودهاند. خب اينها ممكن است كه مواضع ديگري داشته باشند. اما كساني كه تمام جايگاهشان مديون انقلاب اسلامي است، بايد پاسدار فرهنگ انقلاب اسلامي باشند. اين نوع افراد نبايد بر اساس وضعيت شخصي خودشان و يا بر مبناي برخوردي كه با آنها صورت گرفته، تغيير موضع بدهند و آدمها را بر همين اساس تخريب كنند.
اين درست نيست كه ما دربارهي هر چيزي مطابق ميل شخصي خود اظهار نظر كنيم. يك زماني اگر از يك مجموعهاي خوشمان آمد، تعريف كنيم و فردا اگر خوشمان نيامد، همان مجموعه را زير سوال ببريم! نگاه فعالان فرهنگي كشور به مسائل، بايد منطقي و درست باشد نه شخصي و سليقهاي.
من حس ميكنم كه اين نكاتي كه بعضي از دوستان مطرح ميكنند، بيش از هر چيز برميگردد به برخوردي كه با خودشان صورت گرفته است. خب آقاي شجاعي بيش از همهي ما مديون انقلاب است. ايشان بعد از انقلاب در همين كشور، در عرصههاي مختلف مورد حمايت قرار گرفتهاست. اگر اين حمايتها نبود كه شجاعي الان در اين جايگاه نبود. كساني هم بودند كه با وجود داشتن استعداد و تواناي به جايي نرسيدند. البته من منكر استعداد، زحمت و هنر ايشان نيستم، چرا كه هنرمندان بر گردن مردم حق دارند؛ همانطور كه مردم هم بر گردن هنرمندان حق دارند، ولي نبايد ما هيچ وقت آن جايگاهي را كه انقلاب اسلامي در اختيار ما قرار داد، فراموش كنيم و تا به جايي رسيديم، فكر كنيم ميتوانيم راجع به همه چيز اظهار نظر كنيم. نبايد اين طور باشد كه اگر يك روز با يك مجموعهاي خوب هستيم، از آن تعريف كنيم و درصورتي كه فردا با همان مجموعه بد شديم، بدگويي كنيم و حتي انتظار داشته باشيم كه همه هم از اين نوع ديدگاه سليقهاي ما پيروي كنند. خب اين منصفانه نيست.
عرض من يك عرض كلي است. دفاع از ارزشها و مواضع اساسي جمهوري اسلامي جز وظايف نويسندگانيست كه بعد از انقلاب اسلامي وارد عرصهي هنر شدند. ما نبايد همه چيز را با معيار حس و حال شخصي خودمان بسنجيم. نيروهاي فرهنگي در درك مسائل و ژرف نگري و محاسبات دقيق، بايد پيشرو باشند. به طور مثال فرض كنيد با من كه سالهاست كارمند صداوسيما هستم، يك برخورد سلبي صورت گيرد و من مكدر شوم. حالا اگر بلافاصله موضع بگيرم، همه چيز را زير پا بگذارم و از اين مجموعه انتقاد كنم، منصفانه نيست. چرا كه درجواب اين انتقاد از من ميپرسند كه تو كه خودت سالها آنجا بودي، چهكار كردي؟
در مورد سيد مهدي شجاعي هم وضع به همين منوال است. چرا كه ايشان فقط دو سال است كه از عرصهي مديريت فرهنگي كشور دور هستند! شجاعي سالها جز هيئت مديرهي كانون پرورشي فكري كودكان و نوجوانان بوده و در جاهاي ديگري هم مسئوليت داشته است. يكي دو سال پيش، يكي از مديران باسابقهي كشور –منظورم آقاي شجاعي نيست- مصاحبه كرد و گفت كه مهمترين مشكل فرهنگي ما، مديريت فرهنگي است. در حالي كه اين فرد در اين 30 سال، در همه جا مدير بوده است؛ از وزارت ارشاد بگيريد تا صداوسيما، از فارابي تا كانون پرورش فكري و حتي مجلات! خب اين انتقاد را نميتوان درك كرد.
آقاي شجاعي درزماني كه مدير بودند، از بهترين امكانات هر مجموعهاي استفاده كردند. البته من نميگويم حقشان نبوده است ولي به هر حال ايشان از اين امكانات بهره برده است. در همين دوران مسئوليت، انتشارات نيستان را تأسيس كردند و سالها جز هيئت مديره و تصميمگيرهاي ارشد كانون پرورش فكري در زمينهي توليد فيلم، كتاب و... بودند. به نوعي همهكارهي كانون بودند. كتابهايشان هم مفصل در آنجا چاپ ميشد. حتي به منظور يافتن كتابهايي براي ترجمه، سفرهاي خارجي متعددي به بولونيا داشتند. اينها چيزهايي نيست كه من بگويم. اين مسائل، در اسناد كانون همين الان هم موجود است.
خب با چنين توصيفي، من متوجه نميشوم كه اين اتفاقها براي چه رخ مي دهد و اين حرفها به خاطر چيست؟ نبايد با اين حرفها به دنبال ايجاد موج يا طلب ترحم باشيم. من براي ايشان احترام زيادي قائلم. چه از جهت هنر نويسندگي ايشان و چه از لحاظ اينكه آقاي شجاعي از ذريهي پيامبر هستند. اما به هر حال ايشان خود، جز تصميمگيرها بودهاند.
البته من خودم هم منتقد مديريت فرهنگي هستم. اما نه به اين خاطر كه مجموعهي مديريت فرهنگي به دلايلي در مورد من تغيير موضعي داده يا جابجايي باعث دوري از اين مجموعه شده باشد! من هم خودم دو سال جز مديران كانون پرورش فكري بودهام و در تمام اين سالها، نه سفر خارجه رفتهام و نه هيچ كتابي از من چاپ شده است. اگرچه اين را خيلي امتياز براي خودم نميدانم و منتي هم سر كسي ندارم؛ چرا كه وظيفهام بوده است. اما بهتر است كساني كه در اين سي سال از همهي اين امكانات استفاده كردهاند، اين چنين مواضعي نگيرند تا به اينجا نرسد كه در جواب گفته شود كه ايشان خودشان سالها مدير بودهاند.»
به هر حال به نظر مي رسد كه صحبتهاي ميركياني با وجود نجابت او در نگفتن بسياري از مسائل، به وضوح حاوي حقايق مهمي در مورد دوران مديريت شجاعي در كانون پرورش فكري است و در اين ميان بايد از شجاعي پرسيد كه آيا برخي از مسائل تا اين حد ارزش دارد كه آرمانهاي 30 سالهي مردم را اينگونه زير سؤال ببريم؟
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : بزرگداشت سيد مهدي شجاعي, خانهي كتاب, معيار دشمنشناسي, بخشهاي مهم و جنجالی شجاعی, ,