ما خودجوش‌های خودسر

 

مهدی فاطمی صدر

تخطئه‌ی رفتارهای انقلابی توسط اصحاب جمهوری، از لحاظ نظری، حاصل یکی انگاشتن حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی است؛ با این تعبیر که انقلاب سه دهه‌ی پیش در جمهوری تمام شده است، و اکنون هر حرکت انقلابی خارج از قواره‌ی جمهوری خلاف مصلحت حکومت و خودسرانه است.

جمهوری اسلامی اما هم‌آن حکومت اسلامی نیست؛ جمهوری آن چیزی از حکومت است که به دست آمده است و انقلاب جریان به دست آوردن است، که پیش می‌رود و اسلام را اقامه می‌کند و جمهوری را از پی می‌آورد و دست‌آوردها را به او می‌سپارد تا حفظ کند و بهره بردارد؛ جمهوری شأن ایستا و محصل حکومت است و انقلاب شأن متحول و پویا.

انقلاب هر چند به مثابه مرتبه‌یی از اسلام ذاتاً اسلامی است، جمهوری اما بناء به نسبتی که با انقلاب می‌یابد اسلامی خوانده می‌شود؛ یعنی جمهوری اکنونی آن اندازه که منقلب به انقلاب است اسلامی است و در باقی باید به‌شود. این گونه تا رسیدن به حکومت اسلامی معهود ما هم‌واره با یک "جمهوری‌ نه‌چندان اسلامی" مواجه هستیم که به واسطه‌ی پی‌رویش از انقلاب، اسلامی دانسته می‌شود؛ این گونه تطبیق رفتار انقلاب با ممشای شریعت و مصلحت حکومت اصالتاً از عهده‌ی جمهوری خارج است.

در فرض مطلوب، برخورد نیروهای جمهوری با حکومت اسلامی برخوردی درونی و بنائی است، و در چارچوب‌هایی تثبیت‌شده و پس‌رو تعریف می‌شود. تکلیف نیروهای جمهوری حفظ وضع موجود و اداره‌ی بهینه‌ی داشته‌ها است. برخورد نیروهای انقلاب اما برخوردی بیرونی و مبنائی است و از اسلوب‌هایی بدیع و پیش‌رو تبعیت می‌کند. تکلیف نیروهای انقلاب فتح وضع موعود و اشغال افق‌های آرمانی اسلام است.

حال اگر نیروهای جمهوری، انقلابی‌ها را در چارچوب‌های ایستای خود به‌خوانند، طبیعتاً، با عناصری تندرو، خط‌شکن و خودسر مواجه خواهند شد؛ تند می‌روند چون پیش روی آن‌ها می‌روند، خط‌شکنند چه از چارچوب‌های جمهوری عبور می‌کنند، و خودسرند چه را که از ساختارهای جمهوری خط نه‌می‌خوانند.

ریشه‌ی این قضاوت البته بی‌درکی از ماهیت حکومت اسلامی و بسنده به امر جمهوری است؛ هنگامی که انقلاب را حرکتی دفعی به‌دانیم که در ماهیت ایستای جمهوری تمام شده است، حرکت‌های پویای اجتهادی و جهادی نیز تنها تا پیش از تثبیت جمهوری پذیرفته است. در این تلقی جمهوری در استمرار خود به جای آن که مبتنی بر انقلاب، اسلامی شود، با نفی انقلاب، اسلام را ذیل قواعد خود عرفی می‌کند. این هم‌آن نقطه‌یی است که قواعد جمهوری بر قواعد اسلام مقدم انگاشته می‌شود و حکومت تهی از آرمان‌های خود به یک جمهوری اسلامی اسمی ایستای عرفی (سکولار) مبدل می‌شود.

چارچوب فهم انقلاب و نیروهای آن اما نه الزاماً رویه‌های معمول جمهوری اسلامی که آرمان‌های موعود حکومت اسلامی است؛ یعنی چارچوب عمل انقلابی، اسلام آن اندازه که در جمهوری معمول است نیست، بل که اسلام آن گونه است که معهود است؛ و مظهر این اسلام آرمانی و مفصل آن با اسلام جاری مقام معظم ره‌بری است. این گونه نیروهای انقلاب در عین پذیرش و پشت دادن به ساختارهای جمهوری، ذیل ولایت امر امام امت، ماهیتی بسیجی و بدیع (خودجوش) دارند؛ ماهیتی که اغلب برای جمهوری‌بسنده‌ها بی‌تعریف و بیرون از چارچوب است.

حال هر چه از عمر جمهوری می‌گذرد، میل به ایستادن و نفی پویایی و از نفس انداختن حکومت بیش‌تر می‌شود؛ این هم‌آن شکاف میان قاعدان جمهوری‌بسنده و مجاهدان انقلاب‌باور است؛ گسلی که هر از گاه با عبور انقلابی‌ها از مرزهای جمهوری فعال می‌شود، و سفارت انگلیس در تهران یکی از نقاط پرتکان این گسل بوده است.

اولین واقعیت پای دیوارهای سفارت انگلیس آن است که نیروی مقاومت بسیج در طول سال‌های پس از جنگ هشت‌ساله آرام‌آرام از یک نهاد پیش‌روی انقلابی به یک سازمان پس‌روی جمهوری رسوب کرده است؛ طی این سال‌ها بسیجی‌ها به قطره انداختن و نهال کاشتن و وب نوشتن فرستاده شده‌اند و در پیشانی اکنونی انقلاب هنوز هم‌آن ‌طلبه‌ها و دانش‌جوهای ناآزموده‌ی بی‌سازمان بی‌پناهند.

واقعیت دیگر امتداد بی‌درکی پلیس از ماهیت انقلاب و نیروهای آن، و استمرار برخوردهای بی‌هنجار با حرکت‌های آرمانی است. پلیس جمهوری به صورت سازوار قواعد خود را بر قواعد شریعت مقدم می‌داند و هنوز به خطا بر این باور است که نماینده‌ی انحصاری اراده‌ی حکومت است و برای حفظ وضع موجود مجاز به انجام هر کاری است.

و در نهایت انبوه ایستاده‌هایی است که پویایی اصحاب مقاومت در توسعه‌ی خودجوش افق‌های حکومت اسلامی را خودسری می‌خوانند...

؛ ناتمام


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها : خودجوش‌های خودسر, مهدی فاطمی صدر, تخطئه‌ی رفتارهای انقلابی, اصحاب جمهوری, حکومت اسلامی, ,