ادبیاتهای بدلیِ انتخابات یازدهم
این روزها بخش قابل توجهی از اخبار مرتبط با انتخابات به اخبار اصلاحطلبانهای اختصاص یافته که از قضا برخی اصولگرایان منتشر میکنند! انگار اگر اصلاحطلبان نباشند این بخش از اصولگرایان هیچ حرفی برای گفتن ندارد، نه قضاوتی در خصوص گفتمان بایسته 8 سال بعدی انقلاب دارد و نه از حرف و برنامه و طرحی نو برخوردار است. نه در فکر بسترسازی برای رشد انقلاب و تبدیل کردن انتخابات یازدهم به سکوی پرشی دوباره برای انقلاب است و نه اصلا جوانب گفتمانی ماجرا را میتواند از اکنون رصد کند تا بخواهد بسترهای گفتمانی لازم را برای تفوّق گفتمان اصلح و به کنار رفتن گفتمانهای ارتجاعی یا انحرافی شکل دهد.
فقط زید و امری را میشناسد و روز و شب با انتشار اخبار بیخاصیت درخصوص آنها میکوشد تا مثلا با آنها مقابله کرده باشد؛ غافل از اینکه این مواجهه خصوصا در برابر اصلاحطلبانی که سر به تیره تراب سپردهاند به منزله خواندن حمد شفا بر سر مزار آنهاست! و این همه البته به منزله فقر شدید گفتمانی آنهاست که به تخدیر بدنه اصولگرایی نیز میانجامد. چه آنکه در چنین شرایطی نه در حوزه ایجابی کسی به تکاپویی میافتد و نه در حوزه سلبی و برای ارائه راهکارهای متناسب، برآورد و تلاشی واقعی سامان مییابد.
پرسشی که اکنون وجود دارد این است که در انتخابات آتی فارغ از اینکه چه کسانی کاندیدا خواهند شد، با چه ادبیاتها و گفتمانهایی سر و کار خواهیم داشت؟ کدامیک میتوانند تعیین کننده باشند و کدامیک فاقد اهمیتند؟ بسترهای ارزشی و گفتمانی کدامیک را باید تقویت کرد و در طرف مقابل از کدامیک باید احساس خطر کرد؟ این سؤالی کلیدی است که پاسخ بدان موضوع این نوشتار خواهد بود.
1-ادبیات ارتجاعی و عملگرا
چنانچه در انتخابات 88 هم شاهد بودیم، کاندیداها اغلب اثبات خود را در نفی دولت یا دولتهای گذشته جستجو میکنند. ادبیات ارتجاعی ادبیاتی است که مسیر طی شده تا کنون را فارغ از اینکه چه میزان از آن صحیح بوده و چه میزان درست نفی میکند و با بحرانی جلوه دادن شرایط، خود را "فرشته نجات" و "مرد عمل" معرفی مینماید. در سایه چنین شرایطی با امداد از دوقطبیسازیهای سیاه و سفید انتخاباتی ویژگیهای مثبت دولت نهم و دهم و برخی شاخصههای ادبیات سوم تیر نیز نفی خواهد شد و خطر ارتجاع و عدول از آرمانها با استناد به آنچه واقعیتهای کشور نامیده خواهد شد، وجود خواهد داشت. این ادبیات هم از سوی اصلاحطلبان و هم از سوی اصولگرایانی که گهگاه مدعی عقلانیت و اعتدالند و اعتقادی به روحیات سومتیری ندارند، به شدت قابلیت طرح دارد. حتی در درون دولت نیز خطر ارتجاع از آرمانها به واسطه فشارهای خارجی وجود داشته است.
ارتجاعی که از جانب اصلاحطلبان و یا در یک همصدایی میان برخی جریانات اصولگرا و اصلاحطلب رقم بخورد، مثل انتخابات 88 جایگاهی پیدا نخواهد کرد؛ اما اگر انتخابات با محوریت تعداد بیشتری از اصولگرایان و به عبارت بهتر اصولگرایانه برگزار شود، در یک رقابت درون اصولگرایی امکان طرح ارتجاع و عدول از ارزشهای سوم تیر بیشتر خواهد بود چه آنکه گارد جریان ارزشی در برابر رقیبان درون گفتمانی بازتر است!
در حالی که ماهها تا انتخابات ریاست جمهوری باقی است به واسطه اعمال تحریمها و برخی گرانیها در کشور گهگاه نگاه ارتجاعی و سخنان عدولخواهانه در کشور شنیده میشد. این خطر وجود داشت که برخی این گونه جلوه دهند که دولت و یا حاکمیت در آرمانها و خیالهای خویش سیر میکند و نسبتی با واقعیات زندگی مردم ندارد که اگر داشت جام زهر را مینوشید و این قدر برای ماجرای هستهای و... هزینه نمیداد. این خطر وجود داشت که برخی بگویند پیگیری آرمانها هم حدی دارد. آرمانها خوب است اما باید واقعبینانه پیش رفت و...
بیانات مهم و تعیین کننده مقام معظم رهبری در دیدار اخیر با مسئولین کشور در واقع موضعی شفاف بود در برابر این جنس نگرشها تا همه چه دولتیها و چه منتقدان آنها بدانند هرگز خبری از بازگشت و ارتجاع نبوده و نخواهد بود. ایشان تصریح کردند:«وانمود ميكنند كه آرمانگرائى با واقعبينى نميسازد؛ اين را ما به شدت رد ميكنيم.»
ایشان تأکید کردند آرمانهای ما عین واقعیتهای ما و عین مطالبات مردم است. اگر چه فشارهایی وجود دارد اما کشور در شرایط بدر و خیبر است. ما نسبت به گذشته قویتر شدهایم و دشمن ضعیفتر و این برهه نیز خواهد گذشت. مسئولین هم به جای دعوا با هم باید با همدلی و وحدت کار را پیش ببرند و موانع را برطرف کنند.
ایشان راحتطلبی را نفی کردند و تصریح کردند رسیدن به آرمانها بدون دادن هزینه ممکن نیست. ایشان فرمودند:«هدف جبههى مخالف نظام اسلامى و انقلاب اسلامى و دشمن ما اين است كه راه را بنبست نشان بدهد.» رهبر انقلاب فشارهای خارجی را ناشی از اصل انقلاب دانستند نه مسائل هستهای و حقوق بشر و... .
بیانات صریح ایشان معنادار بود و راه عقبنشینی و تردید و دودلی را برای همه مسئولین کشور بست. ایشان تأکید کردند:«در هر برههاى كه ما در مقابل جبههى دشمن انعطاف نشان داديم و با توجيههائى عقبنشينى كرديم - مثلاً يك وقت گفتيم بگذاريد بهانه را از دست دشمن بگيريم، يك وقت گفتيم بگذاريد سوءظن دشمن را از خودمان زائل كنيم - دشمن مواضع گستاخانهترى عليه ما گرفته. در آن روزى كه ادبيات مسئولين ما آلوده شد به حرفها و تعبيرات تملقآميز نسبت به غرب و فرهنگ غربى، در آن روز اينها ما را "محور شرارت" معرفى كردند! چه كسى؟ آن كسى كه خودش مجسمهى شرارت بود. رئيس جمهور قبلى آمريكا - مجسمهى شرارت - ايران اسلامى را "محور شرارت" معرفى كرد! اين كِى بود؟ آن وقتى كه ما در ادبيات خودمان، در اظهارات خودمان، حرفهاى تملقآميز نسبت به غرب و نسبت به آمريكا و اينها را تكرار ميكرديم... عقبنشينىها آنها را گستاختر كرد، طلبکارتر كرد.»
ایشان افزودند:«اگر كشور در مقابل فشارهاى دشمن - از جمله در مقابل همين تحريمها و از اين چيزها - مقاومت مدبرانه بكند، نه فقط اين حربه كُند خواهد شد، بلكه در آينده هم امكان تكرار چنين چيزهائى ديگر وجود نخواهد داشت؛ چون اين يك گذرگاه است، اين يك برهه است؛ كشور از اين برهه عبور خواهد كرد.»
رهبر انقلاب همه مسئولین کشور را به تلاش فراخواندند:«شما مثل يك رياضيدانى كه ميخواهد يك مسئلهى مهم رياضى را حل كند، بر سر اين مسئله تلاشتان را به كار ببريد و مسئله را حل كنيد. شما رياضيدان بااستعدادى هستيد؛ اين هم يك مسئلهى رياضى است. اينجورى بايد با مسائل گوناگون برخورد كنيد.» ایشان از یک سو با تأکید بر وحدت و توضیح اینکه خردهگیریها و نزاع بین قوا برای کسی ایجاد آبرو نمیکند، راه خردهگیریهای ارتجاعی را بستند و از سوی دیگر با تبیین درستی مسیر طی شده، موضوعیت این خردهگیریها را از میان برداشتند.
در نسبت با درستیهای مسیر طی شده و ویژگیهای مثبت آن باید همین گونه عمل کرد. کسی که میخواهد ذیل ولایتفقیه سخن بگوید باید بداند حق ندارد درستیهای این مسیر را بشکند. باید درستیهای این مسیر و مواردی مثل سفرهای استانی یا آنچه مورد تأیید یا تأکید رهبر انقلاب بوده را فهرست کرد و به عنوان ارزش مدام مورد تأکید مجدد قرار داد. کسی که ارزشهای سوم تیر را انکار یا نفی کند از جانب مردم باید حذف شد و خواهد شد.
2-ادبیات صوفیمسلکانه
فرو نشستن غبار جنگهای صدر اسلام با کشورهای کفر زمینهای برای شکلگیری فرقهها و تفکرات گوناگونی شد که یا جانب افراط را گرفته بودند و یا تفریط.
مرجئه از جریاناتی بود که شکل گرفت و خود را در طرف مقابل خوارج معرفی میکرد. خوارج بر این باور بودند که هر کس گناه کبیرهای بکند، کافر است. آنها میگفتند تن دادن علی(ع) به حکمیت در جنگ صفین نیز گناهی کبیره بوده و علی(ع) باید از کرده خود توبه کند تا زمره مسلمانان باقی بماند. در مقابل این افراط، مرجئه با این تفکر شکل گرفت که ایمان را با عمل نسبتی نیست. هر کس شهادتین بر زبان جاری کند مسلمان و با ایمان است و گناه کوچک و بزرگ خللی در ایمان او ایجاد نمیکند. جمله معروف "دلت پاک باشد" در واقع اشارهای به همین نوع تفکر است.
نکته جالب اینکه تصوف را به نوعی میتوان ادامه همین تفکر دانست. كمارزش دانستن عمل و از بين بردن قبح ترك تكاليف شرعي باعث شد تا صوفيه به سادگي بين طريقت و شريعت جدايي افكند و خود را از سنگيني تكاليف شرعي برهاند. در واقع موضوعیت دادن به طریقت بانی انحراف نبود، بلکه دادن تمام موضوعیت به طریقت و به حاشیه راندن شریعت مایه انحراف شد.
تا کنون با جریانی مواجه بودیم که با استمداد از عقاید روشنفکری دین را با خطکش حقوقبشر غربی و تفکر سکولار تراز میکرد. اصلاحطلبان که به سمت نفی وحیانی بودن قرآن و اثبات خطاپذیر بودند رسول مکرم اسلام نیز پیش رفتند حجیت صد در صدی دین را به انکار نشستند. آنچه از دین با تفکراتشان سنخیت داشت برگرفتند و آنچه را که با حقوق بشر غربی بیتناسب بود، کنار نهادند. در حوزه مرجعیت صانعی با چنین تفکری عمل کرد و همراه با او چهرههایی چون مجتهد شبستری، سروش و کدیور مقدمات این مسیر را چیدند تا دیگر هیچ چیز مقدس نماند و تمام قدسیها عرفی شوند. اسم خود را هم گذاشتند روشنفکر دینی!
ادبیات صوفیمسلکانه نه با نفی واجبات و محرمات که با اولویت بخشیدن به طریقت و تحدید آهسته آهسته حوزه شریعت مسیر را برای انحراف باز میکند. بزرگترین خادم این جریان هم کسانی هستند که خوارج گونه پازل سیاه و سفید لازم را تکمیل کنند. در ادبیات صوفی مسلکانه کوشیده میشود دینی عاشقانه معرفی شود. دینی بدون سختی، بدون احکام خشن، بدون بایدها و نبایدهای زائد؛ به این ترتیب همه خوب خواهند بود!
چندی پیش مصاحبهای از حجت الاسلام بهمن شریفزاده در روزنامه شرق منتشر شد که در ادامه یادداشتهای گذشته او و نیز سخنان و مواضع مشایی قابل تحلیل بود. وی در این مصاحبه تصریح میکند تفکری که در مقابل آنها قرار دارد در حال شکست است. او میگوید:«تحجر، به شدت در حال زمين خوردن است؛ يعني مردم اين نوع تفكر چماقي براي عرضه دين را ديگر باور ندارند.» و در مقابل آنچه معرفی میکند دین عاشقانه است.
چاره مواجهه با این ادبیات مشخص کردن حدود واقعی است. بالاخره تکلیف ما با مقوله "مدیریت فرهنگی" چیست؟ این سوالی است که باید نخبگان حتما پاسخ دهند. آیا هر کس بدحجاب بود باید به دیده یک کافر به او نگاه کنیم یا نه در مقابل او را باایمانترین مردم و عین سایرین بدانیم؟ چگونه باید در مورد او قضاوت کنیم و فراتر از این چگونه باید با او برخورد کنیم؟ اساسا مردم ما خوبند یا بدند؟ نگاه ما به مردم مثبت است یا منفی؟ سفید است یا سیاه؟ این خیلی اهمیت دارد. نگاه راستها اغلب به مردم سیاه بوده است و نگاه چپها سفید. باید تکلیفمان را با این مسائل روشن کنیم. مردم را گمراهانی میدانیم که باید هدایتشان کنیم یا اینکه کسانی میدانیم که همه اهل ایمانند؟
وقتی حساب ما با این مقوله روشن نشد، وقتی از روشن کردن حسابمان با این مقوله ترسیدیم و پرهیز کردیم که در این خصوص حرف عالمانه بزنیم، آن گاه راه هم برای افراط و هم تفریط باز خواهد شد و این هر دو انحراف از خط اسلام است. به خاطر داشته باشیم شرایط دوران هاشمی و بگیر و ببندهای آن دوران به ظهور دولت اصلاحات انجامید. همیشه افراط، تفریط میآورد و تفریط، افراط. برای مقابله باید با تبیین درست هم صف افراط را شکست و هم صف تفریط را. حدود و شیوه عمل درست را باید منطقی و حکیمانه معرفی کرد.
مباحث حجت الاسلام و السملمین پناهیان با موضوع تزکیه در شبهای ماه مبارک رمضان در مهدیه تهران که هوشمندانه نیز انتخاب شده است، میتواند پاسخی برای این مسئله باشد. اگر بانیان امر به معروف و نهی از منکر درک درستی از شیوه آن نداشته باشند، یقینا آب به آسیاب انحرافات خواهند ریخت. این را باید به صراحت به آنها گفت. باید توجه داشت ادبیات صوفیمسلکانه یک خطر مهم در پیشبرد انقلاب است و قطعا میتواند جا باز کند.
3-ادبیات سومتیر
ادبیاتی است که برگرفته از منش امیرالمومنین(ع) است. روزگاری اشرافیت بنیامیه و فساد، سرزمینهای اسلامی را فرا گرفته بود. مروان ابن حکم مشاور خلیفه(عثمان) بود و یاران علی(ع) چون اباذر در فقر و تبعید. و علی(ع) با همان جامه و نعلین سادهاش عهدهدار خلافت شد. لولا حضور الحاضر وقیام الحجه بوجود الناصر و ما اخذ الله على العلماء الا یقاروا على كظه ظالم و لا سغب مظلوم، القیت حبلها على غاربها و لسقیت آخرها بكاس اولها.
ادبیات سوم تیر مردی را میخواهد که از جنس مردم باشد. مردی که خوبیها و درستیهای دولتهای نهم و دهم را پاس دارد و کژیها و نواقص آن را کنار بگذارد. مردی که انقلابی باشد؛ انقلابیتر از احمدینژاد. مردی که مردم را ولینعمت خود بداند و مرزهای کشور را به وسعت تمدن بزرگ اسلامی در آینده ببیند.
در این میان میبایست نگران خطر نفاق نیز بود. خطر کسانی که بخواهند برخی واژگان این ادبیات را برای جلب آراء مردم مصادره کنند. سوم تیر حرف روشنفکری زدن مد بود و اکنون سوم تیری سخن گفتن مد خواهد بود. همه خادم ملت میشوند اما ملت تشخیص خواهد داد که کدامین حرفها و شعارها با شخصیت کاندیدا تطابق دارد و صادقانه است و کدام نیست. برای تفوّق این ادبیات باید ارزشهای سوم تیری را تکرار کرد و از به فراموشی سپرده شدن آنها و کم اهمیت دانسته شدن آنها جلوگیری نمود.
4-ادبیات روشنفکری
این ادبیات که از سوی داعیهداران تجدد امکان طرح دارد به خودی خود نه خطری را متوجه کشور میکند و نه مخاطبی خواهد داشت. اساسا تجدد در بستر فرهنگ و هویت ایرانی جایگاهی ندارد. این ادبیات همان ادبیات معین در انتخابات راست جمهوری نهم است. اگر تعدیل شده این ادبیات با ادبیات ارتجاعی ممزوج شود بسته به شرایط انتخابات و صفبندیهای صورت گرفته میتواند از بانیان آن را از انزوا خارج کند. تعدد احتمالی کاندیداهای اصوگرا و کشانده شدن دعوا میان اصولگرایان به شرطی که تعدد معقول باشد، میتواند طرفین رقابت اصلی را اصولگرا و رقابت را اصولگرایانه نماید.
جمعبندی:
سیاسیون به جای اینکه حرفهای سیاسیکارانهی بی معنی بزنند، از تابوت بیجان اصلاحات مثل انتخابات مجلس نهم غول بی شاخ و دم درست کنند و خود را مسخره عوام و خواص نمایند، باید تکلیف برخی مفاهیم گفتمانی را در این فرصت باقیمانده روشن کنند. در انتخابات آتی با دو ادبیات اصلی بدلی یعنی "ادبیات ارتجاعی" و "ادبیات صوفیمسلکانه" مواجه خواهیم بود. به جهت اینکه شرایط نسبت به سوم تیر دشوارتر شده و ادبیات سوم تیر یک دوره زمامداری را تجربه کرده، بانیان آن برای تفوّق گفتمانی نیازمند تلاش و بسترسازی دوچندانند. مجمل اینکه آنها باید آلترناتیو ادبیاتهای بدلی را در چنته داشته باشند.نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : ادبیاتهای بدلیِ, انتخابات یازدهم, محمدمهدی تهرانی, اصلاح طلبان, صولگرایان, چپ و راست, ,