معرفي كتاب «كفشهاي مكاشفه»
بند كفشت را محكم گره بزن، آسمان لغزنده است!
 

 

«دو سه روزي در منزل يك روستايي افغان مهمان بوديم. او در عمر پنجاه و چند ساله اش نه ماشين ديده بود و نه برق و نه شكر خدا تلويزيون و... خانه اي داشت كه كف آنبا كاه فرش شده بود. در و پنجره نداشت. ديوارها كاهگلي و... اما چند جلد كتاب داشت كه سر ما به همانها گرم شد. حيرت آور بود كه يكي از اين كتابها مجموعه شعر قطور كفشهاي مكاشفه احد عزيزي بود.»

اين خاطره را نويسنده مقدمه چاپ چهارم كتاب كفشهاي مكاشفه تعريف مي كند.محمدحسين جعفريان اين خاطره را از وقتي كه با رضا برجي به مناطق شمال شرقي افغانستان رفته بود به همراه دارد؛ روزهايي كه بعد از رسيدن به مركز استان بدخشان، هفته ها و هفته ها پياده روي كرده بودند تا برسند به روستاهايي در ساحل آمودريا و نزديكي مرز چين!

حالا براي اينكه بيشتر بفهميم ديدن اين كتاب در خانه كاهگلي آن پيرمرد يعني چه بهتره بدونيم كه اين اتفاق در سال 72 افتاده! يعني وقتي كه وضعيت توزيع آثار جبهه فرهنگي انقلاب از اين هم بدتر بوده است هرچند هنوز هم تعريفي ندارد و در ويترينهاي كتابفروشي هاي خودي در راسته انقلاب چيزي كه پيدا مي شود، كتاب سوپ جوجه براي تقويت روح است! بگذريم.

اما اصلا كتابي را كه دو دهه قبل چاپ شده است و حتي تا ساحل آمودريا رسيده است چرا بايد اينجا معرفي كنيم و درباره‌اش چيز بنويسيم؟!

كفش هاي مكاشفه احمد عزيزي ششصد صفحه مثنوي است. همين براي جواب سوال بالا كافي نيست؟! در اين روزگار كه مثنوي كم كم دارد قالب متروك شعر فارسي مي شود، خواندن چند هزار بيت ناب در قالب مثنوي حتما روح آدم را تازه خواهد كرد. بيتهايي كه حماسه، شور و تعهد در اكثر آنها جاري است و لطافت و شعف در آنها موج مي زند.

مثنوي هاي عزيزي در اين كتاب اولين بار از عزيزيِ استاد پرده برداري كرد. چنان كه ناشر در مقدمه چاپ اول كتاب آورده است: «در سالهاي پس از انقلاب شايد اين اولين بار باشد كه راه ادبي يك شاعر اينگونه مورد نقد قرار مي گيرد. اين براي ادبيات كشور پديده ميموني است. اين يك گام به جلو در نقد ادبي ماست و احتمالا يك گام به جلو در ادبيات معاصر ما»

عزيزي كسي است كه بيشتر با شطحياتش معروف است و با اين زبان براي امامش سروده بود:

ما همه آيينه ياد توايم
بچه هاي نازي آباد تو ايم!

اما بندهاي كفشهاي مكاشفه عزيزي وقتي حسابي محكم ميشود و كتاب به پايان ميرسد كه مثنوي پاييز لاله‌هاي او درباره قطعنامه و جام زهر سروده مي شود:

ما ز شرح سوز آهت عاجزيم
ما ز تفسير نگاهت عاجزيم

پير زيبا، پير شاعر، پير عشق
پير صد آيينه ي تصوير عشق

داغ دست لاله لرزان توام
داغ چشم شبنم افشان توام

آه پاييز جدايي جان گرفت
خون چكاني هاي گل پايان گرفت

بازكن اي درد نوش مست پير
از سر نو باده ي سرخ غدير

زخميان با جنبش حق همرهند
زهر نوشان حقيقت آگهند

نور تاوان تكامل مي دهد
هرچه خون لازم شود گل مي دهد

عشق تو زخم صراحت خورده است
هرچه خون تو جراحت خورده است

گرچه نبض آب در چنگ من است
خون تو زيباتر از رنگ من است

ما مقيم سايه سار سوسنيم
ما گياه هرزه ي اين گلشنيم

چاپ چهارم كفشهاي مكاشفه توسط انتشارات الهدي روانه بازر شده است و طرح جلد زيبا و نو آورانه اي از مجيد زارع هم آن را ديدني‌تر كرده است.

خواندن مثنوي هاي طولاني احمد عزيزي را در اين وانفسا كه شعرا حال بيشتر از هفت، هشت بيت سرودن را ندارند از دست ندهيد. راستي قبل از اينكه براي خواندن يا نخواندن كتاب كفشهاي مكاشفه تصميم بگيرد، حمد شفايي نثار اين پر شاعر انقلاب اسلامي كنيد كه چند وقتي است اسير رخت و تخت بيماري است.
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها : كفشهاي مكاشفه, احمد عزيزي, مثنوي هاي عزيزي, ,