انتخابات و گوهرِ اعتماد به نظام

شهاب اسفندیاری

تعجب می کنم از مصیبت خوانی برخی دوستانِ زانو بغل کرده. اصلا معتقد نیستم فاجعه ای رخ داده یا ثلمه ای به اسلام وارد شده است. فکر می کنم برخی دوستانِ جوان تجربه ی «2 خرداد» را نداشته اند. من روز بعد از دو خرداد که به خیابان آمدم، احساس می کردم غریبه ای هستم در یک کشور بیگانه. حس تنفر و انتقام در فضای آن دوران موج می زد. دیشب که در شلوغی ترافیک تهران گیر کرده بودم و شادی مردمی که به خیابان ریخته بودند را تماشا کردم، چنین حسی نداشتم. احساس کردم همه مان در این 16 سال رشد کرده ایم. یاد گرفته ایم که باید در کنار «دیگرانی» زندگی کنیم که لزوما مثل ما نیستند و مثل ما فکر نمی کنند.

شخصا بر این باورم که این رشد را بیش از همه مدیون «سید علی خامنه ای» هستیم. در تاریخ ایران هیچ کس به اندازه او در تثبیت ریشه های مردمسالاری در این سرزمین نقش نداشته است. هیچ ارباب قدرتی در ایران به اندازه او پای رأی مردم نایستاده است: حتی آن گاه که رأی مردم به کسی تعلق یافته که «مطلوب» او نبوده است، حتی آن گاه که «منتخبِ مردم» رو در روی او ایستاده است.
حادثه مهمی بود. دو روز قبل از انتخابات. مخاطب قرار گرفته شدنِ آنهایی که «موافق نظام جمهوری اسلامی نیستند»، توسط رهبر انقلاب. او بزرگوارانه، کسانی که «قهر» کرده بودند را «صدا» زد. کاملا محترمانه. «مخالف بودنِ» آنها را، بدون هیچ تحقیری، به رسمیت شناخت. ناباورانه برگشتند و به صاحب «صدا» نگریستند. با گوش خود شنیدند که به آنها یادآور شد که ایران کشور آنها هم هست. لحظه باشکوهی بود. گویی همین لحظه برای آنها کافی بود. گویی همه ی مطالبات و گلایه ها در این لحظه ی بی سابقه ی «دیدار» فراموش شد. گویی در آن لحظه توانستند در چشم های او «صدق» را ببینند. چشم هایی که می گفت: «اهل خیانت نیستیم». به گمانم همان لحظه، همان نگاه بود که کار را تمام کرد. تصمیم گرفتند که «اعتماد» کنند. نمی خواهم بگویم همه این 18 میلیون از آن «قهر کرده ها» بودند. اما بخشی از آن بودند.
براستی چرا رهبر چنین کرد؟ مگر نمی دانست آنها به چه کسی رای خواهند داد؟ افق دید او فراتر از سطحِ برنده و بازنده انتخابات است. انگار خواست یک بار برای همیشه به آن چشم های خیره، به جهان، به تاریخ، نشان دهد که جمهوری اسلامی حتی به اندازه هفت دهم درصد نیز در آراء مردم دست نمی برد. گویی می خواست برای نسل های آتی روشن کند که راهِ تغییر، تنها و تنها از مسیر صندوق رای و از مسیر قانون می گذرد. تثبیت شدن این «باور» چقدر برای نظام ما قیمت دارد؟ کیست که بتواند برای این جلب «اعتماد» قیمتی بگذارد؟ قطعا صدبار بیشتر از برنده شدن این نامزد یا آن نامزد ارزش دارد. میلیاردها دلار اگر برای تبلیغ «جمهوری اسلامی» در سطح جهان هزینه کرده بودیم، چنین حاصلی نمی داشت. 
 وقتی دیدم حتی «عباس عبدی» هم قدرِ نقشِ رهبری در خلق این رخداد بزرگ را شناخته است، امیدوار شدم که در آستانه دوران سیاسی تازه ای هستیم. متاسفانه تاکنون «دیگران» پرهیز می کردند از بیان برخی حقایق درباره رهبر. «ما» هم تصویر و گفتار رهبر را معمولا فقط برای مخاطب «حزب اللهی» بسته بندی و توزیع کرده ایم. شاید قدری دیر شده باشد. اما باید باب «خامنه ای شناسی برای مخالفان» را بگشاییم .به گمانم اگر رهبر را آن گونه که هست بشناسند، دیگر کسی برای «براندازی» تره هم خرد نمی کند. می فهمند که با این نظام می شود کار کرد. می فهمند که با این نظام می شود زندگی کرد. انتخابات اخیر این حقیقت را به شکل انکار ناپذیری آشکار کرد. تنها بازنده این انتخابات کسانی هستند که آرزو داشتند مردم از نظام قطعِ امید کنند. و چه رسوا شکست خوردند.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها : گوهرِ انتخابات, اعتماد به نظام, شهاب اسفندیاری, ,