گفتگوی سخنگوی جبهه پایداری درباره انتخابات و دولت جدید:
جبهه پایداری در انتخابات به دنبال یک کاندیدای انحصاری نبود/طبیعتاً مجلس به افراد ناتوان و یا پرحاشیه سیاسی رای نمی‌دهد/هیات رئیسه مانع تشکیل فراکسیون اعتدال شده است

 امیر حسین قاضی‌زاده، نماینده مردم مشهد در مجلس شورای اسلامی و سخنگوی "جبهه پایداری" با حضور در «خبرگزاری نسیم» در گفتگویی تفصیلی ضمن بررسی فضای سیاسی کشور، پاسخگوی سوالات خبرنگاران بود که متن کامل این گفتگو به شرح زیر است:

 

گزینه های مورد نظر جبهه پایداری در انتخابات سال 92، آقای لنکرانی و آقای جلیلی بودند که در نهایت گزینه پایداری آقای جلیلی شدند. چیزی که از رصد رسانه های مختلف در دوران انتخابات بر می آید این است که حضور این شخصیت در انتخابات با یک نا هماهنگی همراه بود و این نا هماهنگی باعث یک نوع سرخوردگی شد. لطفا در این مورد توضیح دهد؟

 بنده چند بار توضیح داده ام و اگر شما به سابقه مصاحبه های بنده در آن ایام مراجعه کنید شاید به صورت مفصل پاسخ خود را ببینید اما به صورت خلاصه باید بگویم که برای رسیدن به گزینه نهایی فرایندی تعریف شد، ما از9 ماه قبل نحوه ورود به انتخابات و روش انتخاب گزینه را مشخص کردیم و بعد از بررسی های فراوان به چهار استراتژی رسیدیم، یک: به گزینه اصلح برسیم، دو: به چند گزینه برسیم، سه: به گزینه ای نرسیم و چهار: به گزینه هایی برخورد کنیم که برای نظام اسلامی احساس خطر کنیم و باید نسبت به آنها موضع گیری نماییم.

 لذا کمیته ای تشکیل و شاخصه ها از بیانات امام و مقام معظم رهبری استخراج شد، ابتدا مبنای ما این بود که افرادی را از گفتمان انقلاب انتخاب کنیم و از حدوداً شصت نفری که در این دایره قرار داشتند به پنج نفر رسیدیم و از این پنج نفر به سه نفر رسیدیم و این سه نفر خدمت شورای فقها اعلام شدند و شورا با کلیات موافقت کردند و قرار شد که ما از این سه نفر به یک نفر برسیم. قبل از اینکه ما به این سه نفر برسیم یک تحلیل وضعیت موجود هم کردیم و گفتیم که اکثر این افرادی که در جبهه پایداری هستند در یک ز مانی تحت عنوان گفتمان انقلاب از آقای احمدی نژاد حمایت کردند و باید بیاییم و نحوه انتخاب و رفتار خود را آسیب شناسی کنیم تا این شرایط تکرار نشود.

ما در جریان دولت و گفتمان انقلاب به سه ضعف سیستمی رسیدیم و می خواستیم که این ضعف ها را در مورد این گزینه ها تکرار نکنیم. اولین نکته ای که به آن برخورد کردیم این بود که زمانی که ما از گفتمان انقلاب اسلامی صحبت می کنیم باید برنامه ها با رویکرد اسلامی و مبتنی بر احکام اسلامی باشد، بنابراین باید یک مرکزیتی وجود داشته باشد تا بتواند احکام اسلامی را به برنامه اجرایی دولت وارد کند و این فردی که کاندیدا می شود باید واجد یک عقبه تئوریک از احکام اسلامی باشد تا برنامه های اجرایی خود را بر اساس احکام اسلامی تنظیم کند.

نکته دوم در مورد تیم فرد بود، یک تیم مجرب صاحب دانش که باید از بچه های گفتمان انقلاب باشند و یک جایی باید این کادر سازی را او انجام داده باشد و از اینکه بخواهد در جریان دولت به آن افراد برسد شیوه مناسبی نیست.

سومین نکته بحث نظارت پذیری است یعنی خلقاً و نوع نگاه او به ولایت فقیه، نوع نگاه او به چهارچوب های مندرج در قانون اساسی مانند قوه قضاییه و مجلس و نوع نگاه او به افکار عمومی به گونه ای باشد که در واقع نظارت پذیر باشد و به قول معروف وقتی که تذکری به او داده می شود و رویکرد او یک رویکرد نادرستی تلقی می شود واکنش نامناسبی را از او مشاهده نکنیم.

با این بررسی ها ما به سه گزینه رسیدیم، همزمان به رایزنی با آن دوستان پرداختیم و هر سه نفر گفتند که ما نمی آییم، نه اینکه آقای جلیلی بگویدکه من نمی آیم و ما به سراغ گزینه های دیگر برویم، هم آقای فتاح هم آقای لنکرانی و هم آقای جلیلی گفتند که ما نمی آییم. ما این جمع بندی را خدمت فقها بردیم و ایشان فرمودند که شما انتخاب خود را بکنید و انتخاب ما هم آقای لنکرانی شدند و بعدآیت الله مصباح از طرف شورای فقها دکتر لنکرانی را صدا کردند و به او گفتند که جمع بندی ما بر روی شماست و دکتر لنکرانی هم پنج الی شش دلیل برای نیامدن خود ذکر کرد و آیت الله مصباح در آن جلسه فرمودند که این دلایل شخصی هست و شما نمی توانید تکلیف را انجام ندهید و زمانی می توانید تکلیف را از دوش خود بردارید که فردی را بهتر و یا مانند خود به ما معرفی کنید و بعد دکتر لنکرانی هم با چند نفر از عزیزان از جمله دکتر جلیلی صحبت کرده بودند و همه گفته بودند که شما هستید و ما نمی آییم. این شد که دکتر لنکرانی از باب اینکه فرد دیگری نبود این وظیفه را بر عهده گرفت.

اما اینکه چطور شد که دکتر جلیلی آمدند؟ به آقای دکتر جلیلی اینجوری گفته شده بود که احتمال وجود دارد که دکتر لنکرانی از شورای نگهبان مجوز نگیرد و ایشان احساس کرده بودند که ممکن است صحنه خالی بماند و آمدند و ثبت نام کردند و اگر هم دقت کرده باشید تا زمانی که افراد توسط شورای نگهبان تعیین تکلیف نشده بودند ایشان هیچ حرکتی را انجام ندادند، هم به لحاظ اینکه شبهه ای ایجاد نشود و هم منتظر بودند که ببینند وضعیت دکتر لنکرانی چگونه می شود.

 

*  منظور شما از حرکت چیست؟

 سخنرانی، مصاحبه و هیچگونه کار تبلیغاتی نکردند و حتی ایشان ستاد های خودرا هم تشکیل ندادند که بخاطر همین خیلی هم عقب افتادند و ما از این نظر غافلگیر شدیم. این اتفاق که افتاد باید همه استراتژی ها و برنامه ها تغییر میکرد و این عدم برنامه ریزی خود را در انتخابات نشان داد و مثلا اگر آقای دکتر لنکرانی کاندیدا میشد در مناظرات بحث مذاکرات هسته ای بر روی آقای جلیلی متمرکز نمیشد و این بحث در مورد دکتر لنکرانی اصلا موضوعیت نداشت. چون آقای دکتر جلیلی آمدند آثار این مذاکرات به ایشان برگشت و اصلا ممکن بود فضای انتخابات تغییر پیدا کند. بنابراین این ناهماهنگی بدین خاطر بود که در آن دوران اتفاقاتی افتاد که از حوزه ما خارج بود و عوامل بیرونی یک مسئلهای را ایجاد کرد ولی مسئلهای بین جلیلی و لنکرانی وجود نداشت.

 *  به نظر می‌رسید آقای جلیلی علاقه ای به اینکه خود را نامزد جبهه پایداری اعلام کنند نداشتند؛ دلیل آن چه بود؟

 بله ایشان علاقه ای نداشتند. فرق دکتر جلیلی و دکتر لنکرانی در این بود که دکتر لنکرانی عضو شورای مرکزی ما بودند و نمیتوانستند در انتخابات بگوید که من مستقل از پایداری هستم و پایداری یک ظرفیت است که باید در کنار سایر ظرفیت ها فعال شود و یکی از علت هایی که ما دکتر لنکرانی را انتخاب کردیم بخاطر وجهه دانشگاهی و سابقه اجرایی ایشان بود وگرنه ما چهره های دیگری را در جبهه پایداری داشتیم که شاید آنها را مطرح می کردیم که راحت تر توسط شورای نگهبان تایید می شدند ولی آن افراد صرفا یک چهره سیاسی بودند. ما از طرف جبهه پایداری برای دکتر لنکرانی ستاد تشکیل ندادیم و خود دکتر لنکرانی برای خود ستاد تشکیل دادند، عده ای از جامعه پزشکی و دانشگاهیان برای ایشان یک ستاد مستقل زدند و دوستان سیاسی ایشان هم یک ستاد مستقلی برای دکتر زدند. طبیعتاً آقای جلیلی علاقه مند بودند گروه های مختلفی از بچه های حزب اللهی از ایشان حمایت کنند و یکی از این گروه ها جبهه پایداری بود که به وظیفه خود عمل کرد و ما اصلاً به دنبال داشتن کاندیدای انحصاری نبودیم بلکه ما به دنبال کاندیدای گفتمانی بودیم و به همین خاطر بود که آقای فتاح و آقای جلیلی را در کنار دکتر لنکرانی مطرح کردیم و اگر نگاه ما کاندیدای جبهه ای بود از همان اول چند نفر از بچه های جبهه پایداری را اعلام می کردیم و در بین بچه ها افرادی را داریم که سابقه وزارت داشته باشند.

 

*  شایعه شده بود که بعضی از اعضا و طرفداران جبهه پایداری گفته بودند که ما نمی توانیم از آقای جلیلی حمایت کنیم؟ آیا این درست است؟

 

من نمی دانم کدام یک از بچه های پایداری چنین حرفی را زده بودند ولی احتمالاً تحلیل سطح دوم و سوم بوده است وگرنه اگر آقای جلیلی در بین کاندیداهای موجود کفایت می دید کاندیدا نمی شد. آقای جلیلی یک فرد کاملا تکلیفی است و رفتار او در انتخابات نشان داد که کاملاً تکلیف محور است و این را در عمل نیز ثابت کرد و ایشان به غیر از تکلیف خود به چیز دیگری فکر نمی کند و اگر در بین کاندیداهای اصولگرای موجود کفایت می دید هیچ وقت ثبت نام نمی کرد.

 

*  این که می گویند پایداری در شکست اصولگرایان نقش داشته را قبول دارید؟

 

این را هم قبول ندارم.ببینید ما عهد شکنی نکردیم و دوستانی که می خواستند ائتلاف فراگیر ایجاد کنند آنها عهد شکنی کردند. ما از اول در انتخابات مجلس هم این را ثابت کردیم که نوع نگاه ما نسبت به مقوله انتخابات از نوع نگاه انجام وظیفه تکلیف و رسیدن به گزینه اصلح است و زمانی که به یک گزینه اصلح نرسیدیم شرعاً نمی توانیم به او رجوع بکنیم، اصولگرایی و اصلاحطلبی باید معنای عملی پیدا بکند. اگر یک فردی اصولگرا باشد و رفتاری مانند یک فرد اعتدال گرا مانند آقای روحانی را داشته باشد در آن صورت چه فرقی بین اصولگرایی و اعتدالگرایی وجود دارد؟ اصولگرایی باید یک ترجمه عملی داشته باشد.

مثلا ما در بحث سیاست خارجی، اقتصاد همان حرفی هایی را بزنیم که ایشان می زنند، در حوزه فرهنگ همان تسامح و تساهل را دنبال کنیم که آقایان هستند،خوب چرا اسم این فرد اصلاح طلب و یا اعتدال گرا و یا اصولگراست؟ اینکه ما بگوییم من اصولگرا هستم ولی مرز نگاهم دیده نشود، گفتار و تفاوت عمل من دیده نشود چه اتفاقی می افتد؟ تنها اتفاقی که می افتد ما به نام اصولگرایی همان کاری را می کنیم که یک اعتدالگرا می کند. فارغ از نقدی که ما به دیگران داریم، ما خیلی به تئوری صالح مقبول و اینکه چه فردی بیشتر رای می آورد و چه فردی کمتر رای می آورد را قبول نداریم و نتیجه چه می شود را مد نظر قرار نمی دهیم، چون این ها محاسبات و حساب کتاب است. یک باری همه بزرگان نظام از جمله ایت الله مصباح بر سر آقای ناطق در سال 76 جمع شدند و در تمام نظر سنجی ها آقای ناطق از همه جلو تر بود اما آقای ناطق رئیس جمهور شد؟چه کسی فکر می کرد که این دوره آقای روحانی انتخاب شوند؟ حتی ممکن است دور و اطرافیان ایشان هم چنین احتمالی نمی دادند.

 

*  اما یکی از اطرافیان ایشان گفته بود که زمانی که من چند دسته شدن اصولگرایان را دیدم یقین پیدا کردم که آقای روحانی پیروز انتخابات است.

 

چه زمانی این حرف را زد؟ دو روز مانده به انتخابات؟در سال 84 هم اصولگرایان چند دسته شدند اما یکی از اصولگرایان رای آورد.

 

*  آیا شما قبول دارید که اصولگرایان اشتباهی را که اصلاح طلبان در سال 84 مرتکب شدند، انجام دادند؟

 

ببینید شرایط فرق می کرد، اگر بخواهیم رای آقای روحانی را تحلیل بکنیم باید بگوییم که یک مقداری اختلاف اصولگرایان بر روی آن تاثیر داشت و آن اختلاف هم در جای دیگری بود و اگر به آن رسیدیم بنده تحلیل خود را می گویم.

 

بگذارید جمله قبلی خود را تکمیل بکنم و بعد تحلیل خود را بیان کنم. ما یک نگاه تکلیفی داریم و نگاه تکلیفی ما هم این است که به قول حضرت آیت الله خوشوقت که زمانی که یک عده خدمت ایشان رفته بودند و به او گفته بودند که شما اختلاف درست کرده اید، شما پایداری را درست کردید و .... چرا؟ ایشان در پاسخ گفته بودند که: این افرادی که مطرح هستند رای نمی آورند و باعث می شوند که اصلاح طلب ها و انحرافیون رای بیاورند؛ نقل به مضموم می کنم ایشان در پاسخ گفته بود که ما سال ها است به خاطر همین موضوع اصلح را خانه نشین کردیم و رفتیم به دنبال صالح مقبول و تحت این عنوان خائنین را بر سر کار آوردیم.

 

الان گله هایی که از وضع مجلس یا جاهای دیگر وجود دارد مربوط به کجا و کدام آدمهاست؟ مربوط به همان صالحین مقبول است و نه مربوط به اصلح، اصلحین الان در مجلس درست عمل می کنند و بر روی نظر خود می ایستند ولو در اقلیت باشند. در دولت آن اصلح ها که مربوط به تفکر ناب انقلاب هستند ولو اینکه اخراج بشوند مقاومت می کنند، چه افرادی با آن خراب کاران همکاری می کنند؟همان صالحین مقبول. حالا ما بیاییم یک دور باطل درست کنیم و نگذاریم، اصلا مقبولیت چگونه شکل می گیرد؟ من در مورد خودم بگویم. الان نماینده مشهد هستم، بنده تا ده سال پیش یک فرد دانشگاهی بودم و خیلی از مشهدی ها هم بنده را نمی شناختند و یک عده از جوانان حزب اللهی و متدین راه افتادند و تبلیغ کردند و بنده معرفی شدم، مقبولیت کسب کردم و مردم به بنده رای دادند و همیشه هم در نظر سنجی ها بنده نفر آخر بودم. در همین دوره که رای اول مشهد شدم در نظر سنجی ها نفر نهم و هشتم بودم منتهی جبهه متحد اصولگرایی و جبهه پایداری از بنده حمایت کردند و من نفر اول شدم. ما با گزینه بدلی به جایی نمی رسیم، ما با اصولگرایی دو نبش به جایی نمی رسیم، ممکن است برنده انتخابات شویم اما در آن صورت کاری خواهند کرد که مردم از اصولگرایی بدشان بیاید.

 

*  برخی کارشناسان می گویند که پایداری دو نبشی برخورد می کند، آیا شما این نظر را قبول دارید؟

 

اتفاقاً برعکس است و ما صاف و صادقانه بحث می کنیم. ما می گوییم که چنین ایده و نگاهی داریم اما به ما تهمت افراطی گری می زنند و می گویند که شما خیلی مسایل را افراطی مطرح می کنید و کوتاه بیایید، همیشه به ما می گویند که کوتاه بیایید و آرمانی بحث نکنید. ما را متقاعد نمی کنند که در انتخاب گزینه اشتباه کردیم، یک زمانی ممکن است بگویند که شما در انتخاب اصلح در اشتباه هستید و اصلح به این دلایل این فرد است، ولی بحث بر سر این است که می گویند شما اصلح را کنار بگذارید، بحث بر سر این است که مقبولیت شرط است، شما ببینید چه فردی رای می آورد و به دنبال او بروید تا بیشتر رای بیاورد و صرفا اسم آن فرد اصولگرا است. در همین انتخابات رفتاری که در رسانه های وابسطه به این افراد دیدیم، در عهد شکنی هایی که نسبت به یکدیگر کردند، آیا این اصولگرایی بود؟ آیا تابلوی اصولگرایی این است؟ این رفتار را می خواهید به مردم عرضه کنید؟

ممکن است که ما اندک بمانیم، ما الان در مجلس در اقلیت هستیم و خیلی هم تحت فشار هستیم و اگر بخواهیم فعالیتی هم کنیم ظرفیت های مجلس در اختیار ما نیست و راه هم این است که در جمع اکثریت هضم شویم و با این هضم شدن باید نسبت به فرصت طلبی ها و اشتباهات چشم پوشی کنیم و این در دراز مدت روال را فساد انگیز خواهد کرد یعنی آرام آرام این نگاه غالب و حاکم می شود که در ذات خود فساد درست می کند و این فساد در جریان اصیل انقلاب صدمه ایجاد می کند لذا خیلی از رفتار های غلط و حرام به عادت تبدیل می شود و در آن صورت مبارزه با آن سخت می شود. امروز مبارزه با بی حجابی بسیار سخت تر از بیست سال پیش است،بیست سال پیش راحت تر می توانستیم با بی حجابی مقابله کنیم چرا؟ چون حجم بی حجابی با این حد نرسیده بود و آن افرادی که باید در آن زمان وظیفه خود را انجام می دادند، ندادند و الان به مرحله ای رسیده که جمع کردن آن سخت است.

 

*  اگر انتخابات به مرحله دوم می رسید و رقابت بین آقای قالیباف و آقای روحانی می بود شما از آقای قالیباف حمایت می کردید؟

 

باید بررسی می کردیم وما الان این را بررسی نکردیم.ببینید گزینه ما دکتر لنکرانی بود و ایشان نیامدند ونشد، ما باید بین هشت گزینه انتخاب می‌کردیم که به آقای جلیلی رسیدیم اگر آقای جلیلی نمی آمدند، مثلاً به آقای حداد می رسیدیم،آقای حداد انصراف می دادند در آن زمان یا تفاوت معنا داری بین گزینه های موجود می دیدیم و یا نمی دیدیم، اگر تفاوت معنا داری مشاهده می شد قطعاً از آن فرد حمایت می کردیم. ما که نمی توانیم نسبت به جریانات سیاسی اعلام بی طرفی بکنیم. اگر تفاوت معنا داری نمی دیدم و مثلا فرض کنید که انتخابات بین آقای روحانی و آقای عارف بود در آن صورت می گفتیم که مردم معیار ها این است و ما تفاوت معنا داری بین رقبا ندیدیم. انتخابات به آن مرحله نرسید که ما اظهار نظر بکنیم و گزینه اصلح در میدان حاضر بود و خوب هم شد که دکتر جلیلی آمدند، چون ما ازدکتر جلیلی دعوت نکردیم و احساس تکلیف خود ایشان بود و انتخاب ایشان بعد از دکتر لنکرانی انتخاب ثانویه بود و به این معنا که گزینه ای که به نظر ما اصلح است در میدان حضور ندارد و ما به اصلح بعدی عدول کردیم.

 

ما باید بین هشت نفر یکی را انتخاب می کردیم در نتیجه گزینه ما آقای جلیلی شدند.البته بین حداد و جلیلی هم خیلی رفت و برگشت شد اما گزینه جلیلی شد. یکی از دلایلی که به جلیلی رسیدیم این بود که به این برآورد رسیدیم که آقای حداد با توجه به پیمانی که بستند کنار خواهند کشید و اصلا بحث نشد که اگر انتخابات به دور دوم و بین آقای قالیباف و روحانی رقابت شکل بگیرد ما سکوت کنیم و یا از یکی از این دو نفر حمایت کنیم.

 

ما چرا گفتیم جلیلی؟ بخاطر سابقه عملکرد و مواضع ایشان این حرف را زدیم و اگر هر فرد دیگری آن سابقه و آن عملکرد و آن مواضع را می داشت ما زا او حمایت می کردیم

 

*  از انتخابات عبور کنیم، کمی در موردآینده جبهه پایداری صحبت کنید؛ جبهه پایداری چه برنامه ای برای آینده دارد؟

 

ببینید جبهه پایداری یک جبهه گفتمانی است و یک جبهه سیاسی صرف نیست و مدل تشکیلاتی آن هم بر همین اساس طراحی شده است. احزاب یک مجمع عمومی دارند و عضو گیری می کنند و این اعضا یک شورای مرکزی انتخاب می کنند و تصمیمات مجمع عمومی و شورای مرکزی فصل الخطاب می شود اما زمانی که ما میگوییم یک جبهه گفتمانی هستیم یعنی کلیه افرادی که در مرز گفتمان انقلاب قرار دارند که ما این مرز را هم مشخص کردیم، مرز افراط و تفریط،عناد و معاندین و منحرفین است.

 

ذکر این نکته هم لازم است که اصالت جبهه پایداری در فقاهت آن است، شورای مرکزی شورای تصمیم گیری است ولی تصمیمات خود را با مشورت شورای فقهی می گیرد و این شورای فقهی است که جهت گیری سیاسی و عملکردی جبهه پایداری را تعیین می کنند و در جبهه پایداری ما تعداد زیادی از علما و فضلای حوزه را داریم و تقریبا نصف جبهه پایداری از فضلای حوزه هستند، چون ما می خواهیم یک جریان گفتمانی دینی باشیم.

 

منتهی عده ای هم هستندکه در حوزه هنر و رسانه فعالیت می کنند و بچه حزب اللهی حوزه هنر هستند و هیچ ارتباطی هم با جبهه پایداری ندارند، یک عده در حوزه طرح های تربیتی مانند طرح ولایت را برگزار می کنند و ممکن است هیچ عضویتی در جبهه پایداری نداشته باشند، اما ما با آنها سمپاتی مثبت داریم. جبهه پایداری تجلی جریان سیاسی حزب اللهی است و بالاخره یک جایی لازم بود که بیاید و عملیات سیاسی انجام دهد، انتخابات مجلس پیش می آید و ما می آییم و می گوییم که بررسی کردیم و این ده نفر از لحاظ دینی افراد قابل توجه تری هستند. جبهه پایداری قطعاً با این نگاه کار خود را ادامه می دهد و ما نتوانستیم با تمام محیط کشور ارتباط برقرار کنیم و جبهه پایداری تا الان فقط تا مرکز استان ها جلو رفته است و ما باید به شهرستان ها برویم و بچه حزب اللهی ها را پیدا بکنیم و با آنها ارتباط بگیریم و بعد کار های فکری انجام بشود. ما بر اساس نیاز و ضرورت های جدید نیازمند تولید فکر هستیم، نیاز به تولید گفتمان داریم، نیاز به تربیت نیرو داریم و باید بر روی طلاب جوان، دانشجویان جوان و مساجد کار بشود و احتمالاً یک جمعی از دوستان سازمان دهی خواهند شد تا بیایند و با بحث های فکری و فرهنگی به عنوان پشتوانه نظام اسلامی کار های لازم را انجام بدهند.

 

*  با توجه به تجربه قبلی خود در انتخابات مجلس آیا برای انتخابات مجلس آینده برنامه خاصی برای وحدت اصولگرایان دارید؟ برای انتخابات آتی این روند ادامه دارد؟

 

بنده نمی خواهم چنین حرفی بزنم، می خواهم بگویم که من به این شکل تحلیل کردن موضوع حرف هایی دارم.از الان به دنبال پیدا کردن مقصر هم نیستم، دنبال مرز درست کردن هم نیستم ولی ما قطعاً و یقیناً باید به صورت شفاف با مردم رفتار کنیم و اگر هم مردم شفافیت و صداقت را در ما ببینند رجوع هم خواهند کرد. البته جریان انقلاب مظلوم است و رسانه ندارد، پروپاگاندای سیاسی ندارد و خیلی جاها می خواهد از مرز ها عبور نکند، وعده های بی خودی ندهد. بنده در همین انتخابات یاد دارم که مشاوران اقتصادی آقای جلیلی خیلی از پیشنهاد ها را به ایشان می دادند و ایشان حاضر نبودندکه آنها را بیان کنند و می گفت که باید اول این اطمینان را در من ایجاد کنید که من اگر رئیس جمهور شوم می توانم این کار ها را بکنم، خیلی از آقایان آمدند و وعده اصلاح صد روزه دادند و الان می گویند که ما می خواهیم صد روز اول ارزیابی کنیم، این خیلی تفاوت است. بالاخره آقای جلیلی که کاندیدای این جریان فکری بود نمی خواست اینگونه حرف بزند.

ممکن است که ما در کوتاه مدت نتیجه نگیریم اما آثار دراز مدت این پافشاری بر اصول جریان هایی را در آینده اصلاح خواهد کرد و ما این راه را درست می دانیم. ما اصلا به دنبال نتیجه گیری های کوتاه مدت نیستیم چون حاکمیت دینی و حفظ حاکمیت اسلامی باعث تغییر رویکردها می شود. در این بیاناتی که اخیراً حضرت آقا با کارگزاران نظام بیان کردند وبه آثار و برکات انقلاب که اشاره کردند یک نکته ای برای خود من جالب بود و این نکته این بود که بنده همیشه تحلیلی که از فضای فرهنگی جامعه داشتم یک تحلیل چندان مثبتی نبود و احساس می کردم که ما سنگر به سنگر از فضای فرهنگی را از دست می دهیم در حالی که آقا کاملا تحلیلی مخالف این بیان کردند و گفتند که کلیات فضای جامعه نسبت به زمان طاغوت 180 درجه در جهت مثبت تغییر کرده است. تداوم این جریان و عرضه مطالب ناب ودرست باعث سرعت در این چرخش می شود.من یک مثال دیگری بزنم، مشکل ما با سلفیون چیست؟

این ها می خواهد یک اسلام التقاطی را به مردم عرضه کنند،گاهی می گوییم که ای کاش این اسلام را عرضه نکنند چون فاصله بین اسلام ناب و درک مردم را از اسلام حقیقی و اسلام التقاطی بیشتر می کنند. ما آدم های لائیک و لامذهب را سریع تر می توانیم به تفکرات ناب اسلامی دعوت کنیم تا افرادی که مسلمان هستند اما دچار یک اسلام التقاطی هستند.حالا ما بیاییم ذیل یک نظام اسلامی و ذیل اصولگرایی یک اصولگرایی التقاطی را ارائه کنیم، خروجی آن قدرت طلبی می شود، خروجی آدم هایی بشوند که اعتقاد داشته باشند هدف وسیله را توجیه می کند، خروجی آدم هایی بشوند که حفظ بیت المال را خیلی رعایت نمی کنند، خوب مردم نسبت به این اسلام و این اصولگرایی کلاً زده می شوند.

دوستان ما در انتخابات شورای شهر مشهد که در لیست جبهه پایداری قرار گرفتند می بینید از بیست و پنج نفری که رای آوردند نوزده نفر از این لیست پایداری بودند، در مجلس هم کلاً لیست پایداری رای آورد در حالی که خیلی از این افرادی که در لیست پایداری قرار گرفتند اعتقادی به پایداری ندارند اما جبهه پایداری بررسی کرده و دیده این ها آدم های مسلمانی هستند و به درد این انقلاب می خوردند و انها را در لیست قرار داده است و الان خیلی از این دوستانی که تحت عنوان پایداری در مجلس رای آوردند با مواضع مجلس همراهی نمی کنند و مواضع خود را دارند البته بعض جاها مواضع حقی می گیرند و ما می گوییم الحمد الله و برخی مواضع یک چرخشی پیدا کرده که با آن ارزیابی ما فرق می کرده ولی آن موقع ما این افراد را به عنوان جریان ناب انقلاب می دانستیم.

 

 

 

*  در آینده هم به این شکل رفتار می کنید؟

 

بله ما هر فردی که مشاهده کنیم رویکرد فکری او در چهارچوب احکام اسلام در جامعه قرار دارد و به این موضوع یک نگاه آرمانی و جهانی دارد و نسبت به موضوع اسلام در دنیا احساس مسئولیت می کند،از هر جریان فکری که باشد ما از او حمایت می کنیم.

 

*  چه دلایلی باعث شکست اصولگرایان در انتخابات گذشته شد؟

 

اولاً علی رغم اینکه خود آقای احمدی نژاد می گفت که من اصولگرا نیستم و بعضی از اصولگرایان هم می گفتند که احمدی نژاد اصول گرا نیست، مردم حاکمیت مطلق جامعه را به دست اصولگرایان می دیدند، مردم در طول ده سال گذشته کشور را به دست اصولگرایان می دیدند یعنی دولت را اصولگرا می دانستند و مجلس هفتم، هشتم و نهم را نیز اصولگرا می دانستند و این پایه تحلیل بنده است. بنابراین زمانی که بین مجلس اصولگرا و دولت اصولگرا مدام دعوا و تنش و اختلاف نظر به حدی بود که همدیگر را تکفیر می کردند، مردم این را به حساب اصولگرایان گذاشتند. تورم سرسام آور بود و دولت و مجلس اصولگرا بجای اینکه بیایند و این تورم را مهار کنند یکسره مشغول مچ گیری از همدیگر بودند، مردم این را به حساب اصولگرایان می گذاشتند یعنی مجلس اصولگرا دولت اصولگرا را تخریب کرد، قوه قضاییه هم چه در زمان آقای هاشمی شاهرودی و چه در زمان آقای آملی لاریجانی دست اصولگرا ها است، دولت اصولگرا، قوه قضاییه اصولگرا و مجلس اصولگرا را تخریب می کرد.

موضوع دوم اینکه جریان اصلاح طلب و جریان آقای هاشمی یک تحلیلی را از عملکرد اصولگرایان مطرح کردند و آن تحلیل این بود که اصولگرایان ما را با کل دنیا وارد یک نزاع بی فایده کرده اند، ما هم می توانیم هسته ای باشیم و هم با کل دنیا دعوا نکنیم، من هیچ گاه از یاد نمی برم که آقای روحانی در گفتگوی ویژه خبری فرمودند هم می توانیم بیست درصد را داشته باشیم و هم می توانیم تحریم نشویم.پس مردم در مقابل یک انتخاب قرار دارند که یک طرف می گوید ما می توانیم آمریکایی ها را دور بزنیم، می توانیم مسئله آنها را حل کنیم و در عین حال بیست درصد را هم داشته باشیم و تحریم هم نشویم اما طرف دیگر می گوید که نه اینگونه نیست و ما باید این تحریم ها را قبول کنیم و ذیل این فشار ایستادگی کنیم. خوب تا اینجا مشکلی نیست، زمانی مشکل ایجاد می شود که تعدادی از اصولگرایان می آیند حرف جریان اصلاحات و جریان آقای روحانی را تایید می کنند، می آیند این طرف می ایستند و شروع به مقابله با سایر کاندیداهای اصولگرا می کنند و این را جا می اندازند، زمانی که خود اصولگرا ها این تحلیل را تایید می کنند پس مردم می گویند که این حرف درست است و این جا می افتد.

 

مردم دو سال است تورم کمر شان را خم کرده و خسته شده اند و مدام در کشور بین اصولگرا ها دعوا دیده اند، این ها با همه کشور های دنیا دعوا کرده اند در داخل هم که بین خودشان دعوا است و چشم دیدن همدیگر را هم ندارند و بجای اینکه دنبال مسایل معیشتی مردم باشند به دنبال ماجراجویی می گردند ودر عین حال گروه مقابل هم نمی گویند که ما می خواهیم کشور را به سازش بکشیم و می خواهیم اقتدار نظام را حفظ کنیم و مسایل اقتصادی شما نیز در صد روز حل کنیم و خود اصولگرا ها هم این را تایید می کنند، مردم نباید به این گروه رای بدهند؟ این گزینه مطرح نیست و به همین خاطر این انتخابات فارغ از گزینه ها بود، درست است که رای در سبد آقای روحانی رفت اما آقای روحانی سمبل این موضوع شد یعنی رای به فرد نبود.

البته خارجی ها و شبکه های ماهواره ای هم خیلی تلاش کردند و بحث نه به جلیلی را عنوان کردند. در رابطه با آقای جلیلی دو موضوع مطرح شد، داخلی ها یعنی خود اصولگرا ها آقای جلیلی را مصداق احمدی نژاد کردند که هر فردی که با احمدی نژاد مشکل دارد به جلیلی رای ندهد و خارجی ها هم جلیلی را گزینه نظام اعلام کردند که هر فردی که با نظام مشکل دارد به جلیلی رای ندهد و آنقدر رسانه ها با قدرت کار کردند و همجه وارد کردندکه توانستند این تبلیغات را جا بیاندازند،البته آقای جلیلی کمی دیر آمده بود و نیروها سازماندهی نشده بودند در حالی که آقای احمدی نژاد از مهر و آبان سال 83 فعالیت خود را آغاز کرده بود.

 

*  اگر یک حزب فراگیر اصولگرا تشکیل شود موضع پایداری نسبت به آن چه خواهد بود؟

 

ببینید یک وقتی محور این حزب فراگیر شهید بهشتی است، مهم است که محور این حزب چه فردی باشد. یک وقت سوال این است که آیا به سایر جریانات اصولگرا همکاری می کنید؟ ما می گوییم بله با همه جریانات اصولگرا همکاری می کنیم همانطور که در انتخابات مجلس هشتم تحت عنوان جبهه متحد اصولگرایی جزو یکی از سه ضلع بودیم. می خواستیم در انتخابات مجلس نهم هم این همکاری را داشته باشیم منتهی یک حرف هایی را با دوستان داشتیم که رفقا حاضر نشدند به آن حرف ها تن بدهند و از آن محل هم ضربه خوردند، از همان محلی که ما به دوستان گفتیم و آنها عمل نکردند ضربه خوردند.

بالاخره بین انتخابات مجلس هشتم و نهم یک فتنه اتفاق افتاده بود و در آن فتنه خیلی از افراد دچار مشکل شده بودند و ما نمی توانستیم داستان فتنه را نادیده بگیریم. فتنه، بعد از خیانت بنی صدر در جنگ تحمیلی بزرگترین ظلم به انقلاب است و هنوز هم که هنوز است حضرت آقا در مورد فتنه مانند یک زخم که بخشودنی نیست نظر دارند. ما در انتخابات مجلس نهم روی افرادی که در فتنه به صورت غیر مستقیم همکاری داشتند حرف داشتیم، به اصولگرا ها گفتیم که شما مرز خود را با این افراد مشخص کنید.این افراد نمی توانند بگویند که ما پشتیبان ولایت هستیم ولی در بزنگاهی که ولایت نیاز به کمک داشت همه آنها رفتند به صورت مستقیم و غیر مستقیم به فتنه گران کمک کردند که این اصلا معنایی ندارد. ما قطعاً با حفظ اصول حاضر با همکاری همه اصولگرایان هستیم اما اینکه می گویم محور کیست؟

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها : کاندیدای انحصاری جبهه پایداری, امیر حسین قاضی‌زاده, ,