مديريت فرآيند انتقال؛ترفند امريكا براي جبران غافل‌گيري از قيام‌هاي‌مردمي
 
گروه سياسي- محمد مهدي تهراني: سال‏هاست از دموکراسی سخن رانده‏اید و از حقوق بشر گفته‏اید؛ طرح نظام نوین جهانی(New World Order) را در زمان جورج بوش پدر بر سر دست گرفتید تا از جهانی کاملا متفاوت بگویید؛ جهانی مبتنی بر آزادی و عدالت؛ جهانی که در آن توانمندان به حقوق ناتوان‏ها احترام می‏گذارند. شما نه تنها مدعی دموکراسی به عنوان مطلوب‏ترین الگوی اداره جوامع انسانی بوده‏اید، بلکه خود را مأمور تسریع گذار حکومت‏های اقتدارگرا و استبدادی به ساختاری دموکراتیک نیز دانسته و می‏دانید. شما رئیس جمهور امريكا هستید.

مردم بسیاری از کشورهای عربی با حکومت‏هایی استبدادی دست و پنجه نرم می‏کنند. این حکومت‏ها اغلب مورد حمایت امريكا نیز قرار داشته‏اند. نظرسنجی‏های رسمی گواهی می‏دهد نه تنها مردم این کشورها قضاوت چندان مثبتی نسبت به سیاست‏های امريكا ندارند، بلکه از برخوردهای دوگانه امريكا و نیز حمایت رسمی او از اسرائیل غاصب خشمگین هستند. شکل‏گیری دموکراسی در چنین کشورهایی طبیعتا به ظهور دولت‏هایی خواهد انجامید که جبهه مقابل غرب را تقویت می‏کند. شما از اسلام و کسانی که می‏کوشند الگویی تمدنی مغایر الگوی غرب را تئوریزه کنند، می‏ترسید. آن قدر که در تابستان 1993 رسما از جنگ تمدن‏ها و نزاع آینده تمدن غرب با تمدن اسلامی – کنفوسیوسی سخن به میان آوردید. حال موضع خود را نسبت به دموکراسی چگونه توضیح خواهید داد؟ با کشورهای استبدادی عربی و قیام‏های مردمی چه خواهید کرد؟

خواه‏نا‏خواه در چنین شرایطی با یک تناقض بزرگ مواجه هستید. اگر به عهد دموکراسی‏خواهی وفادار بمانید، حلقه حکومت‏های اسلامی مستقل و غیروابسته به خود را توسعه داده‏اید و اگر به مواجهه با قیام مردم برخیزید، بیش از پیش در چشم جهانیان بی‏اعتبار خواهید شد. شما به عنوان رئیس‏جمهور امريكا در میانه چنین پارادوکسی که برای شما موقعیت باخت- باخت را رقم زده است، چگونه تصمیم خواهید گرفت؟

اینها سوال‏هایی است که ساموئل هانتینگتون استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد روزی درصدد پاسخ به آنها برآمد. مرور این پاسخ‏ها و نیز روندی که اکنون غرب در مواجهه با کشورهای مسلمان پی گرفته، با توجه به قیام‏های اخیر مردمی در کشورهای عربی و شکل‏گیری موج بیداری اسلامی نتایج درخور تأملی را به دست می‏دهد.


آنچه هانتینگتون بدان توصیه می‏کند

هانتینگتون در کنفرانسی با عنوان "نقش امريكا در دنیای نامطمئن" در سال 1995 در کالیفرنیا به دشواری این پارادوکس اشاره می‏کند و می‏گوید: «بنیادگراها در تمام جوامع مسلمان عملا نیروی مخالف را تشکیل می‏دهند. بنابراین غرب و دیگران چاره‏ای ندارند جز آنکه در جوامع مسلمان میان دولت‏ها -که اغلب دیکتاتور، ظالم، فاسد و در موارد عمده‏ای نیز فاقد مشروعیت هستند- و یا مخالفین بنیادگرای آنها یک طرف را انتخاب کنند. قطعا چنین وضعیتی برای غرب مطلوب نیست و تا کنون نیز غرب با آن برخورد مناسبی نداشته است.»(1)

هانتینگتون اذعان می‏کند که دموکراتیک شدن کشورهای عربی موجب تقویت نیروهای سیاسی ضد غربی می‏شود. او با اشاره به شکل‏گیری برخی آزادی‏ها در کشورهای عربی می‏گوید: «جنبش‏های اسلامی سودبرندگان اصلی از این آزادی‏ها بوده‏اند. خلاصه اینکه در جهان عرب، دموکراسی غربی موجب تقویت نیروهای سیاسی ضدغربی می‏شود. البته این پدیده ممکن است گذرا باشد ولی به طور قطع روابط کشورهای اسلامی و غرب را پیچیده می‏سازد.»(2) این در واقع یک نکته مهم برای کسانی است که با دیده تردید به قیام‏های مردمی و عاقبت آن می‏نگرند.

هانتینگتون نمی‏تواند نگرانی خود را از تجدید حیات اسلام پنهان کند. او نگران اوج‏گیری تمدن اسلامی است. تمدنی که ارزش‏های امريكایی و غربی را برنمی‏تابد و خواستار اداره جهان مطابق رسومی عادلانه و متفاوت است. این تمدن می‏تواند حیات تمدن غربی را تحدید کند و انتقال قدرت از غرب به شرق را سرعت بخشد. هانتینگتون تصریح می‏کند: «در آغاز دهه هفتاد تجدید حیات اسلامی و احیای اسلام آغاز گردید و تمام کشورهای اسلامی را متأثر ساخت. احیای اسلامی خود را در ایجاد تغییر در سیاست‏ها و رفتار دولت‏ها، در سنت‏ها و جهان‏بینی مردم نمایان ساخت. احیای اسلام اساسا واکنشی است به بسیاری از مشکلات و سرخوردگی‏هایی که با نوسازی و تحول اجتماعی، افزایش جمعیت، شهری شدن مردم و همچنین از خودبیگانگی (ناشی از گسستگی از ریشه‏های سنتی خویش) همراه است. همچنین به نظر من نتیجه کنش جهان اسلام با غرب واکنشی است ضد قدرت غرب. تصور می‏کنم که تبعات این مسئله دامنگیر جهان اسلام و حتی برخی از کشورهای غیراسلامی است.»(3) او تصریح می‏کند:«چرخش قدرت از غرب به سمت کشورهای آسیایی بسیار بدیهی است.»(4) و این نگرانی‏ها البته تصمیم‏گیری در میانه این پاردوکس را برای امريكا دشوارتر می‏کند.

هانتینگتون معتقد است غرب در ماجرای الجزایر که کودتای نظامی از روی کار آمدن جبهه نجات اسلامی جلوگیری کرد نیز به همین پارادوکس دچار شد و عملکرد او در آن ماجرا در حکم یک فاجعه بود. وي تصریح می‏کند: «به اعتقاد من، برخورد غرب با انحلال انتخابات الجزایر یک فاجعه بوده است. این عمل موجب وخامت اوضاع در الجزایر و تشدید افراط ‏گرایی در میان گروه‏های مخالف شد و این وضعیت در الجزایر صرف‏نظر از اینکه چه کسی برنده درگیری شود، فقط می‏تواند به وضعیت بسیار شومی منتهی شود.»(5)

هانتینگتون معتقد است به سبب عملکرد نادرست غرب، نوعی بی‏اعتمادی در جوامع مسلمان شکل گرفته. هانتیگتون با يادآوري مثال‏هایی می‏گوید: «مسلمانان رفتار غرب با عراق را با کوتاهی غرب در حمایت از مردم بوسنی در مقابل صرب‏ها و اعمال مجازات در مورد اسرائیل به خاطر نقض قطعنامه‏های سازمان ملل، مغایر می‏دانند. آنها غرب را به دودوزه بازی متهم می‏کنند.»(6)

در چنین شرایطی، هانتینگتون درصدد نسخه‏پیچی برای امريكا و غرب برمی‏آید تا بلکه بیماری‌اي را که اکنون متهم به برخوردهای دوگانه و منفعت‏محوری است، از زیر بار اتهامات وارهاند. هانتینگتون در واقع نوع خاصی از برخورد با کشورهای عربی را تجویز می‏کند. او معتقد است در ظاهر هم که شده، نباید با رشد دموکراسی در میان این کشورها و قیام‏های مردمی مخالفت کرد.

هانتینگتون با اشاره به ماجرای الجزایر می‏گوید: «در مخالفت با کودتای پیشگیرانه سه استدلال وجود دارد. فرض کنیم جبهه نجات اسلامی به قدرت می‏رسید، چه اتفاقی می‏افتاد؟ اولا هیچ تضمینی وجود ندارد که دولتی که از طریق انتخابات به قدرت رسیده همانند دولتی عمل کند که از طریق انقلاب و یا کودتا زمام امور را به دست گرفته است (مانند ایران و سودان).» هانتینگتون در عین حال معتقد است بر فرض به قدرت رسیدن دولت‏هایی مثل ایران ابزارهای دیگری برای کنترل آنان وجود دارد که کمتر به حیثیت امريكا صدمه می‏زند. او تصریح می‏کند: «با اجرای قوانین حاکم بر بازی دموکراسی می‏توان تندروها را معتدل ساخت.»

هانتینگتون در عباراتی جالب ادامه می‏دهد:«اگر جبهه نجات اسلامی به قدرت می‏رسید و فشارهای مذهبی را اعمال می‏کرد، ارتش الجزایر در صحنه حضور داشت و آنها را ساقط می‏کرد، همان طور که در شیلی ارتش این کشور سالوادور آلنده را ساقط کرد. امروزه با جلوگیری از روی کار آمدن جبهه نجات اسلامی الجزایر از طریق اصول قوانین دموکراسی، با یک جنبش افراطی متشکل رو‏برو هستیم که تلاش می‏کند تا دولت را از طریق اعمال زور ساقط کند. ما می‏توانیم مطمئن باشیم که در چنین شرایطی هیچ دموکراسی و هیچ جقوق بشری در الجزایر وجود نخواهد داشت.»(7)

در واقع هانتینگتون مواجهه با مردم و قیام‏های مردمی مخالف امريكا را به جهت اینکه به حیثیت امريكا لطمه می‏زند و موجب شکل‏گیری نهضت‏هایی رادیکال‏تر در جوامع مسلمان می‏شود، مردود می‏داند. او می‏گوید: «من معتقدم که غرب باید به صورت هماهنگ از عرضه دموکراسی در جوامع اسلامی حمایت کند. گر چه ممکن است دموکراسی موجب روی کار آمدن برخی گروهها شود ولی در عین حال می‏تواند تأثیر مهار کننده‏ای نیز داشته باشد.»(8) استاد دانشگاه هاروارد در واقع اگر چه می‏پذیرد گسترش دموکراسی در کشورهای عربی به تقویت جنبش‏های اسلامی خواهد انجامید اما معتقد است مواجهه مستقیم با قیام‏های مردمی کار را دشوارتر خواهد کرد. لذاست که باید بیشتر به فکر مصادره و انحراف انقلاب‏ها بود تا مواجهه با آنها.

هانتینگتون چند توصیه دیگر نیز برای غرب دارد. برقراری اتحاد در درون تمدن غرب، جلوگیری از رشد جوامع مسلمان، اختلاف‏افکنی در میان آنان و تحدید دامنه قدرت نظامی‏شان از جمله راهکارهای میان مدتی است که او برمی‏شمرد. هانتینگتون می‏گوید: «منافع غرب به روشنی ایجاب می‏کند که همکاری و یگانگی بیشتری در درون تمدن خود به ویژه بین اجزای اروپایی و امريكای شمالی آن، به وجود آورد؛ آن دسته از جوامع اروپای شرقی و امريكای لاتین که فرهنگ آنها به غرب نزدیکتر است را به خود ملحق سازد؛ روابط مبتنی بر همکاری با روسیه و ژاپن را حفظ و تقویت کند؛ از بدل شدن منازعات محلی بین تمدن‏ها به جنگ‏های عمده میان تمدن‏ها جلوگیری کند؛ دامنه قدرت نظامی کشورهای کنفوسیوسی- اسلامی را محدود سازد؛ روند کاهش قابلیت‏های نظامی خود را آرام‏تر و برتری نظامی در شرق و جنوب غربی آسیا را حفظ کند؛ از اختلافات و درگیری‏های موجود بین کشورهای اسلامی و کنفوسیوسی بهره بگیرد؛ گروه‏هایی را که در درون تمدن‏های دیگر به ارزش‏ها و منافع غرب گرایش دارند مورد پشتیبانی قرار دهد؛ آن دسته از نهادهای بین‏المللی را که منعکس کننده منافع و ارزش‏های غرب هستند و به آنها مشروعیت می‏بخشد، تقویت کند و مشارکت کشورهای غیرغربی در نهادهای مزبور را تشویق نماید.»

هانتینگتون معتقد است در دراز مدت اقدامات دیگری نیز باید مورد توجه قرار گیرد. او می‏گوید:«لازم است که غرب درک عمیق‏تری از بینش‏های اصیل مذهبی و فلسفی که زیربنای تمدن‏های دیگر را تشکیل می‏دهد و نیز راه‏هایی که اعضای این تمدن‏ها منافع خود را در آن می‏بینند، پیدا کند و عناصر مشترک بین تمدن غربی و سایر تمدن‏ها را بشناسد.»(9)

آنچه غرب اکنون در دستور کار دارد

کشورهای عربی و حکومت‏های فاسد آنها اغلب مورد حمایت مالی غرب بوده‏اند. در عین حال غرب خصوصا پس از 11 سپتامبر کوشید تا با فشار بر این کشورها برای اعمال برخی اصلاحات تدریجی، سرنگونی آنها را به تأخیر اندازد. در عین حال امريكا مواجهه نخست خود را با پیشرفت ملت‏های مسلمان قرار داد و برابر توصیه‏های هانتینگتون با بهانه‏های مختلف بر روی توسعه هسته‏ای و نظامی آنها متمرکز شد.

نوع مواجهه غرب با قیام‏های مردمی خصوصا در کشورهایی نظیر بحرین و یمن اما نشان از آن دارد که غرب همچنان همان سیاست‏های دوگانه گذشته را ترجیح می‏دهد. در واقع سردمداران امريكا حاضر نیستند ریسک پیروی از سخنان هانتینگتون را در این زمینه بپذیرند و به آرای عمومی مردم مسلمان تن دهند. این بدین معنی است که مدعیان دموکراسی و دموکراسی‏خواهی از دموکراسی به شدت در هراسند و دنیایی نامطمئن را فراروی خود می‏بیند؛ چه آنکه حاصل انقلاب‏های کشورهای عربی هر چه که باشد به ظهور حکومت‏هایی نزدیک‏تر به ایران و دورتر از امريكا منجر خواهد شد. اگر چه ایران الگوی ولایت فقیه و اقتباس قوانین اداره کشور از دل اسلام را به عنوان بهترین الگوی اداره حکومت می‏داند اما به هر میزان که کشورهای عربی از غرب فاصله بگیرند و به هویت اسلامی خود بازگردند طبیعتا یک گام به سوی رونق هر چه بیشتر تمدن اسلامی برداشته‎‏اند و این یعنی تقویم پاردایم ضدغرب.

توصیه‏های هانتینگتون مبنی بر ایجاد اختلاف به عنوان یک راهبرد مواجهه با قدرت‏گیری قیام‏های مردمی البته هنوز هم در دستور کار غرب است و این مسئله‏ای است که می‏بایست نسبت بدان هشیار بود. نیکسون در جایی از تندبادهای تغییر و دگرگونی سخن می‏گوید که جهان اسلام را فرا می‏گیرد، آنچنان که غرب نمی‏تواند جلودار آنها باشد اما می‏تواند جهت آنها را منحرف سازد.


نتیجه‏گیری

پیروزی قیام‏های مردمی و گسترش دموکراسی در جهان اسلام منجر به تقویت جبهه اسلام و تحدید موقعیت غرب خواهد شد و این هراس غرب را به دنبال داشته و دارد. آنها اکنون نیز به شدت نگران متاثر شدن قیام‏های مردمی از الگوی جمهوری اسلامی ایران هستند. این نگرانی تا بدانجاست که حاضر نیستند حتی مسیری را که هانتینگتون فراروی آنها قرار داده، بپذیرند و ریسک روی کار آمدن حکومت‏هایی مردمی در جهان اسلام را تحمل کنند. البته تضعیف حکومت‏های اسلامی- عربی در کوتاه‏مدت را شاید بتوان به نفع امريكا و غرب دانست.

مسئله‏ای که اهمیت دارد مدل حکومتی جایگزین است. هانتینگتون می‏گوید: «به نظر من مهم‏ترین درس تاریخ دموکراتیزاسیون آن است که دشواری کار نه در پایان دادن به رژیم غیردموکراتیک بلکه در ایجاد نهادهای دموکراتیک و با ثبات است.»(10) به نظر می‏رسد اکنون جهان عرب بايد نسبت خود را با مدل‏های حکومتی روشن کند و مسئله مبانی مشروعیت و مقبولیت حکومت‏ها را مورد بحث قرار دهد.

در انقلاب ایران مواضع امام راحل به عنوان چراغ راهی در مسیر فراروی انقلاب قرار داشت. واضح و روشن بودن موضع امام و ارائه مدل حکومتی جدید برای اداره جامعه اسلامی کسانی را که وابستگی‏های خارجی داشتند، از اعمال نظر و مصادره انقلاب بازداشت. این یک پرسش بر سر راه انقلابیون در کشورهای عربی است که در صورت پیروزی و تفوق کدام مدل حکومتی را برخواهند گزید و اساسا مبنای مشروعیت در حکومت‏ها را از کدامین ناحیه می‏دانند. نسبت انقلابیون با غرب و آزادی لجام گسیخته و بی‏بند و باری غربی نیز موضوع دیگری است که رویکردهای اصلی را تعیین می‏کند.

امام راحل برای این سوال‏ها قبل از شکل‏گیری انقلاب اسلامی پاسخ داشت. از این رو بود که انقلاب اسلامی به ثمر نشست و در مسیر خود توفیق یافت. چهره‏های اثرگذار جوامع عربی نیز باید در میان خود پاسخ‏هایی برای این سوالات داشته باشند و این پاسخ‏هاست که جهت آینده انقلاب را تعیین می‏کند و از غلطیدن به دامن غرب بازمی‏دارد.

پی‏نوشت‌ها:


1- سخنرانی ساموئل هانتینگتون در کنفرانس "نقش امريكا در دنیای نامطمئن" در مارس 1995 در کالیفرنیا

2- Samuel P. Huntington, "The Clash of Civilization?" Foreign Affairs, (Summer, 1993).

3- سخنرانی ساموئل هانتینگتون در کنفرانس "نقش امريكا در دنیای نامطمئن" در مارس 1995 در کالیفرنیا

4- همان

5- همان

6- Samuel P. Huntington, "The Clash of Civilization?" Foreign Affairs, (Summer, 1993).

7- Samuel P. Huntington, "Islamic – Confucian Connection", New Perspectives Quarterly, (Summer, 1993), pp. 22-25.

8- سخنرانی ساموئل هانتینگتون در کنفرانس "نقش امريكا در دنیای نامطمئن" در مارس 1995 در کالیفرنیا

9- Samuel P. Huntington, "The Clash of Civilization?" Foreign Affairs, (Summer, 1993).

10- سخنرانی ساموئل هانتینگتون در هشتاد و سومین نشست سالانه انجمن علم سیاست امريكا در شیکاگو

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها : مديريت فرآيند انتقال؛ترفند امريكا براي جبران غافل‌گيري از قيام‌هاي‌مردمي, ,