بازخوانی مهم‌ترین دهه انقلاب اسلامی/3
آخرین روزها بر اولین رئیس جمهور چگونه گذشت

 

اگرچه بنی صدر انسانی خودشیفته و تمامیت خواه بود، اما اینک که پس از سه دهه به آن روز‌ها می‌نگریم به خوبی هویدا است که بسیاری از اقدامات او تحت تأثیر القائات نزدیکانش بوده است. این موضوع به نیکی در یکی از اسناد یافت شده از خانه های تیمی منافقین آشکار شده است، آنجا که مسعود رجوی از بنی صدر خواهان معرفی یک رابط برای انتقال سریع مشورتهای ضروری به او می‌گردد و خاطرنشان می‌سازد که «نیازی به تذکر نیست که اگر مزاحتمی نباشد و مطبوعات نیز مانع نشوند و تبلیغات نکنند بسیار بسیار مرجح می‌ دانیم که با خودتان در ارتباط باشیم.»

او در ادامه این نامه پیشنهاد می‌دهد بنی صدر زود‌تر از هر شخص دیگری دعوت به راهپیمایی خیابانی به مناسبت ۱۲ فروردین نماید تا از پتانسیل این روز دیگران بهره نبرند و او جایگاه خود را تثبیت کند. جالب آنکه برای دیگر گروههای برانداز نیز اعمال هماهنگی می‌نماید «... می‌ تواند به دنبال یک نشست تلویزیونی شما با چریکهای فدایی خلق فضای مسالمت و نظم و قانون و همزیستی دموکراتیک همه نیرو‌ها و اقشار را تداعی کند به ویژه اگر صلاح بدانید که راهپیمایی سراسری مزبور وحدت و تفاهم ملی نامگذاری شده و با همین مضمون پیامی از شخص خودتان را نیز همراه داشته باشد.»

 

این نامه به خوبی نشان می‌ دهد که چگونه بنی صدر تحت تأثیر منافقین بود و مسعود رجوی به خود اجازه می‌ داد در کوچک‌ترین کارهای ریاست جمهوری دخالت نماید. بنی صدر بعد از چهارده اسفند کاملاً همچون مهرهای در اختیار منافقین و دیگر گروهک‌ها بود و با امنیتی که او در دامن این گروهک‌ها تصور می‌ کرد این حال و هوا را به وجود آورده بود که کمترین اختیاری از بنی صدر سلب گردد. این همراهی برای بسیاری غیرقابل باور بود که بنی صدر به مکاتب لیبرال غرب تمایل داشت و منافقین بیشتر برخاسته از تفکرات چپ بودند. اما سازمان منافقین در توجیه رابطه خود با لیبرالیسم برای اعضایش، به این جمله لنین که در مجاهد شماره ۱۱۱ صفحه ۱۶ چاپ شده استناد کرده است: «از هر امکانی هرقدر هم که کوچک باشد برای به دست آوردن متفق توده ای حتی موقت، مردد، ناپایدار، غیرقابل اعتماد و مشروط حتماً و با ‌‌نهایت دقت و مواظبت و احتیاط ماهرانه استفاده شود.»

اما از سوی بنی صدر این ارتباط به شکلی دیگر حل شده بود. در یکی از ملاقاتهایی که در زمان فرماندهی کل قوای بنی صدر و بستری شدن امام در بیمارستان، شورای عالی سپاه با بنی صدر داشت، یکی از اعضای شورای عالی می‌ پرسد: چرا هروقت ما می‌ خواهیم با شما ملاقات کنیم باید روز‌ها منتظر بمانیم ولی آقای مسعود رجوی هروقت اراده کند می‌ تواند با شما ملاقات کند؟ بنی صدر جواب می‌ دهد: من باید این گروه‌ها را داشته باشم زیرا وقتی که ما از دولت آلمان علت شرکتشان را در تحریم اقتصادی نسبت به ایران پرسیدیم به ما گفتند ما با مطالعه بولتن های پزشکی امام به این نتیجه رسیدیم که امام بیش از سه ماه دیگر زنده نیست بنابراین امام سه ماه دیگر فوت می‌ کند و روحانیت دسته دسته می‌ شوند. تنها این گروه‌ها هستند که به علت داشتن تشکیلات در ایران باقی می‌ مانند و قدرت را دردست می‌  گیرند من باید این گروه‌ها را داشته باشم.

همکاری بنی صدر با گروهک‌ها محدود به مسعود رجوی نبود؛ حسب گزارش پاسدارانی که از محل سکونت بنی صدر محافظت می‌ کردند، همیشه و حتی هر روز اشرف دهقانی، موسی خیابانی و سران فدائیان خلق در منزل به ملاقات بنی صدر می‌ آمدند و ساعت‌ها با او به گفتوگو می‌ پرداختند. حتی او روابط نزدیکی با حزب دموکرات کردستان و شخص عزالدین حسینی برقرار کرده بود.

تحریک مجدد افکار عمومی

پس از سکوت یاران امام و برخورد با نشریات زمینهساز تشنجات، بنی صدر در یک مصاحبه رادیوتلویزیونی و مطبوعاتی با شرکت خبرنگاران خارجی و داخلی که در مطبوعات تاریخ ۵/۲/۶۰ منعکس شد، بار دیگر به تحریک افکار عمومی پرداخت. «ممکن نیست شما بتوانید جامعه را در بیخبری نگهدارید و جامعه بیخبر بتواند پاسدار موجودیت خویش و انقلاب خود و جامعه رو به رشد باشد... همه باید بایستیم و استقامت کنیم... دونوع سازماندهی سیاسی داریم. نوعی از آن بر توانایی رهبری و سفت و سخت بودن سازمان تکیه دارند که به قول فرنگی‌ها توتالیتر یا خودکامه و قیم... نوع دوم که من طرفدار آن هستم نظم را با زور سازگار نمی‌ بیند، سازمان را هم با زور سازگار نمی‌ بیند و بر این عقیده است که رهبری، سازمان و نظم باید در سطح خود مردم، برای نگه داشتن مردم در صحنه بماند...» او در این سخنان علاوه بر آغاز تقابل با رهبری، بار دیگر قوه قضائیه را به عدم بیطرفی و یاران انقلاب را به چماقداری متهم کرد. هیأت سه نفری در ادامه جلسات خود در پایان جلسهای که در تاریخ ۶/۲/۶۰ داشتند اعلام کردند که در جلسه مسائل مربوط به مصاحبه اخیر بنی صدر مورد بحث قرار گرفته و طی نامهای از ایشان توضیح خواسته شد، همچنین به تقاضای نخست وزیر در مورد عدم امضا طرح مجلس در مورد وزارتخانه های بی سرپرست نامه دیگری به ایشان فرستاده شد و درباره تخلفات روزنامه های میزان، انقلاب اسلامی، جبهه ملی بحث شد و قرار شد مدارک مربوط به آن تحویل دادستانی گردد. بنی صدر جوابیهای داد که خبر از بنای برخورد لجوجانه وی داشت.

 

پس از بیانیه امام و آرام شدن نسبی جو در روز دوشنبه ۷/۲/۶۰ هواداران سازمان منافقین خلق از ساعت ۳ بعدازظهر بدون مجوز از وزارت کشور، در میدان فلسطین اجتماع کرده و حدود ساعت ۴ به طرف پیچ شمیران حرکت کردند و علت اجتماع را اعتراض به قتل چهارتن از اعضایشان در قائمشهر ذکر کردند. در ضمن عدهای هم به مخالفت با آن‌ها با شعار الله اکبر خمینی رهبر و حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله در گوشه میدان اجتماع کرده بودند. همراهی دو گروه به زودی به شعار علیه یکدیگر و حتی پرتاب سنگ و آجر رسید و تعدادی اتومبیل نیز آسیب دیدند. در این موقع پاسداران کمیته و شهربانی دخالت کرده و گاز اشک آور شلیک کردند و منافقین هم شروع به آتش زدن لاستیک اتومبیل نمودند و کار به زدوخورد و آتش زدن لاستیک و شلیک تیر هوایی تا حدود ساعت ۷ الی ۸ بعد از ظهر کشید و مجروحان حادثه به بیمارستان امیراعلم و دیگر بیمارستان‌ها انتقال پیدا کردند که بیشتر به طور سرپایی معالجه و مرخص شدند و دو کشته بر جای ماند.

روزنامه انقلاب اسلامی بنی صدر به حمایت رسمی از این تجمع پرداخت و حتی شخص بنی صدر در حمایت از منافقین که فردی را سوزانده بودند تا وانمود کنند که شکنجه شده، این عمل آن‌ها را دلیل بر قدرت قلمداد کرده و می‌گوید: «اگر این مقدار وفا و این مقدار ایستادگی در یک گروهی به وجود آید که برای ضربه زدن به حکومت اسلامی حاضر بشود با افراد خود این کار را بکند و افراد خودشان بپذیرند آن‌ها ماندنی هستند و ما رفتنی.»

 

امام خمینی پس از آشوب و اغتشاش منافقین خلق در ۴ روز بعد خطاب به گروهک‌ها گفتند: «شما چیزی نیستید که بتوانید در مقابل این موج خروشان، انسانهای برپاخاسته مقاومت کنید، پس صلاح شما و صلاح ملت شما و صلاح همه این است که اسلحه‌ها را زمین بگذارید و این شیطنت‌ها را بردارید و به آغوش ملت برگردید و مثل سایر برادران ما همراه با آن‌ها به زندگی خودتان ادامه بدهید که این زندگی که الآن شما دارید زندگی شرافتمندانه نیست. زندگیای است که برای هواهای نفسانی دیگران، شما خودتان را به باد فنا می‌دهید... امروز بعد از دو سال جنایتکاری گروهکهای وابسته به قدرتهای خارجی، مشت آنان در پیشگاه ملت و بخصوص کارگران عزیز به خوبی باز و این گروهکهای نادان با کردار و گفتار خود ثابت کردند که دشمنان خلق و خالق و بازیگرانی ناشی در صحنه می‌باشند. این سوداگران در اعمال فتنه انگیز بچه گانه خود چهره قبیح خود را به ملت و بخصوص طبقه مستضعف که می‌رفت پشتیبانی آنان را باور کند، آنچنان ناشیانه نشان داند که برای کسی نباید جای شک و تردید باقی باشد که اینان جیره خواران کاخ سفید و کرملین می‌باشند و دشمن درجه یک کارگران و کشاورزانند.»

ایجاد درگیریهای خیابانی و جوسازی گروهک‌ها و لیبرال‌ها به مذاق ضدانقلابیون خارج از کشور نیز خوش می‌آید و بنی احمد، وکیل مجلس شاه و از چهرههای شاخص سلطنت طلب می‌گوید: «به نظر می‌رسد تنها راه نجات کشور از این توطئه بین المللی تشکیل اجتماعی از تمام شخصیت های وابسته به گروههای ذکر شده در بالا؛ چریکهای فدایی خلق، مجاهدین خلق، حزب دموکرات کردستان است. اینجانب ضمن ادای احترام به جنبش های چپ در ایران از اتحاد با مجاهدین خلق ابراز خرسندی می‌کنم و از صمیم قلب خواستار تعالی حزب دموکرات کردستان و سازمان پیکار هستم.» علی امینی نخست وزیر شاه نیز به وقایع داخلی ایران امید بسته و مژده تشکیل شورایی از شخصیت‌ها را می‌دهد. امینی در این اعلامیه تمام ایرانیان را مخاطب قرار داده و گفته است دیگر وقت آن گذشته است که دست به سینه و تماشاگر باقی بمانیم. اما بنی صدر در ادامه جوسازی‌ها و سعی خود مبنی بر تضعیف دولت همچنان مصمم است. آنچنان که در مطلبی در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۶۰ در روزنامه انقلاب اسلامی عنوان کرد: «حساسیت کافی و ناراحتی عمیق احساس می‌کنم، کسر بودجه واقعی، بیشتر از سالهای قبل و تورم و وابستگی مثل خوره به جان مردم ما و حیات کشور افتاده است. مملکت را آزمایشگاه ندانم کاری‌ها تصور کردن، اثرات وخیم و لطمات جبران نشدنی برای انقلاب به بار خواهد آورد.»

آخرین اخطارهای امام

در ضمن اختلافات سران کشور، جنگ و آشوبهای خیابانی نیز در اغلب شهر‌ها بخصوص در مرکز کشور به حد تأسف باری رسیده بود. روزنامه‌ها مملو از اخبار انفجار، زدوخوردهای گروهک‌ها، کشف توطئه‌ها و خانه های تیمی بود. این همه به هم ریختگی و پراکندگی، منافقین را به این فکر انداخت که از فرصت استفاده نموده مهر و عطوفت پدرانه امام را به طرف خود جلب کنند، به تصور اینکه در این بازار آشفته امام به خاطر تسکین قسمتی از اغتشاشات و گشایش در پارهای از معضلات، پارهای مزایا در اختیار منافقین قرار دهد.

 

در بخشی از این نامه آمده است «تا آنجا که انضباط آهنین تشکیلاتی ما کشش داشته باشد تلاش خواهیم نمود که همچون گذشته ولو به بهای جان خواهران و برادرانمان تا وقتی راه های مسالمت آمیز ابراز عقیده و فعالیت های انقلابی مطلقاً مسدود نشده و به اصطلاح حجت تمام نگردیده است، از عکس العملهای خشونت بار و قهرآمیز بپرهیزیم، چرا که یقیناً در شرایط موجود امپریالیسم‌ها از چنین منازعاتی در جهت تجزیه انقلاب و خاک میهنمان سوء استفاده خواهند کرد... شما که پیوسته به رغم نقاهت جسمی با گروه‌ها و جماعت و افراد مختلف به طور روزمره دیدار و ملاقات دارید، اکنون اگر سوء تعبیر نشود ما و کلیه هوادارانمان در تهران نیز که قشری از اقشار ملت هستیم بدین وسیله تقاضا می‌کنیم که برای بیان مواضع و تشریح اوضاع و عرض شکایات و اثبات مطلب فوق الذکر بدون هیچگونه تظاهر و در ‌‌نهایت آرامش به حضورتان برسیم. به گمان ما این می‌تواند یک رویداد مهم تاریخی محسوب شده و انشاءالله سرآغاز بسیاری تدابیر و تفاهمات ملی و هر چه بیشتر زنده داشتن امید زندگی مسالمت آمیز و در نتیجه نافی تشنجات داخلی و حتی زمینه ساز اتحاد عمومی مهم سراسری برای دفع کامل تجاوز حکام دیکتاتور و جاه طلب بعثی به حقوق و زندگانی هموطنان ستم زده و رنج دیده ما باشد.»

اما بازی آن‌ها در برابر ولیفقیه پوچ‌تر از آن بود که فریبنده باشد. امام خمینی در جواب به منافقین در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۶۰ فرمودند «ما به آن‌ها کراراً گفته ایم و حالا هم می‌گوییم که ما مادامی که شما تفنگ‌ها را در مقابل ملت کشیدهاید یعنی در مقابل اسلام با اسلحه قیام کردهاید، نمی‌ توانیم صحبت کنیم و نمی‌ توانیم مجلسی با هم داشته باشیم، شما اسلحه‌ها را زمین بگذارید و به دامن اسلام برگردید، اسلام شما را می‌پذیرد و اسلام هوادار همه شماهاست. فقط گفتن به اینکه ما حاضریم، در آن نوشتهای که نوشتهاید در عین حالی که اظهار مظلومیت‌ها زیاد کردهاید لیکن باز ناشیگری کردید و ما را تهدید به قیام مسلحانه کردید، ما چطور با کسانی که قیام مسلحانه برضد اسلام می‌خواهند بکنند می‌توانیم تفاهم کنیم؟... من اگر در هزار احتمال یک احتمال می‌دادم که شما دست بردارید آن کارهایی که می‌خواهید انجام بدهید، حاضر بودم که با شما تفاهم کنم و من پیش شما بیایم. لازم هم نبود شما پیش من بیایید و حالا هم به موجب احکام اسلام نصیحت به شما می‌کنم شما در مقابل این سیل خروشان ملت نمی‌ توانید کاری انجام دهید. شما اگر یک وقت ملت قیام کنید، مثل یک ذره ای در مقابل این سیل خروشان هستید، برگردید به دامن اسلام، بیایید آن چیزی را که دیگران می‌خواهند به شما بدهند و وعده آن را به شما می‌دهند، در اسلام برای شما مهیاست. شما دست بردارید از قیام مسلحانه و آن چیزهایی که به غارت بردهاید از بیت المال مسلمین بازگردانید و با مسلمین دیگر با هم باشید و شما معزز و محترم هستید لیکن مادامی که اسلحه در دست شماست و شما در همین نوشته اظهار مظلومیت و اظهار اینکه می‌خواهیم کار‌ها درست بشود و تفاهم بشود. وقتی در همین جا تهدید به قیام می‌کنید ما نمی‌ توانیم این طور مسائل را قبول کنیم.»

تندروی تا اعلام نظر هیأت سه نفره

در این زمان واقعهای سبب گسترش وسیع‌تر اختلافات گردید، در پی چاپ مطلبی در روزنامه جمهوری اسلامی مبنی بر بازداشت دو نفر سارق در حین سرقت اسناد طبقه بندی شده و سری وزارت خارجه و در حالیکه گفته می‌شد منظور از این اقدام ربودن اسناد موجود علیه کاظم رجوی برادر مسعود رجوی در وزارت امور خارجه بوده است، این وزارتخانه اطلاعیهای صادر و موضوع را علنی کرد، اما در جواب دفتر رئیس جمهور نیز اطلاعیهای صادر کرد و مشخص گردید که مجری آن اقدام دفتر بنی صدر و دستور دهنده آن خود بنی صدر بود.

 

درحالی که وزارت خارجه فاقد وزیر بود، معاون اداری و مالی وزارت خارجه در رابطه با سرقت اسناد نامهای برای بنی صدر فرستاد و خاطر نشان کرد که فرد مذکور در حال خارج نمودن تعداد زیادی از اسناد سری و محرمانه به صورت بسته بندی شده در داخل یک کیف از ساختمان شماره ۳ وزارتخانه بوده است که دستگیر شده و هیچگونه مدرک و نشانهای دال بر وابستگی خود به دفتر ریاست جمهوری ارائه نکرد و اصولاً در رابطه با وابستگی خود به هر نهاد دولتی یا غیر دولتی دیگر سکوت نمود.

به دنبال بازداشت ناطقی مدیر کل کنسولی که اطلاعات را در اختیار آن فرد قرار داده بود، به حکم شهید لاجوردی دادستان انقلاب تهران، این افراد در مراحل بازجویی و بازپرسی خود اعتراف به داشتن چند نفر همکار دیگر در مورد این سرقت کردهاند که رسیدگی به این موضوع در دستور فوری هیأت سه نفری حل اختلاف قرار گرفت.

در همین زمان منافقین برای موجه جلوه دادن عدم اطاعت از دستور امام، با هماهنگی قبلی نامهای بسیار مفصل به بنی صدر نوشته و تحویل اسلحه را مشروط بر این نمودند که بنی صدر به عنوان عالیترین مقام رسمی اجرای قانون را تضمین نماید و در جواب این نامه، بنی صدر عدم توانایی خود را در مورد شرط بالا اعلام نمود. وی در مصاحبه مطبوعاتی در جواب خبرنگاری که نظرش را راجع به نامه منافقین پرسیده بود جواب می‌دهد که: «من نامه شان را خواندم نوشتهاند که آمادهاند اسلحه شان را تحویل بدهند منتها گفتهاند تضمین چیست که با ما با قانون اجرا شود؟ خب من چه جوابی بدهم؟ وقتی از دفتر ریاست جمهوری برادر فضلی نژاد را که همه شما می‌شناسید، در اروپا انجمن اسلامی بوده است فرستاده ایم تا کارمندهایی را که قرار است اینجا کار کنند شناسایی کند، با حکم (رسمی) به آنجا رفته است و به مقام خود وزارتخانه هم مراجعه کرده است او را گرفتهاند به عنوان اینکه شما سند دزدیده‌اید و آمدهاید که سند بدزدید.»

بنی صدر ۳۰/۲/۶۰ در ستون کارنامه رئیس جمهور که روزانه در روزنامه انقلاب اسلامی به چاپ می‌رساند، می‌نویسد «تلگرافی از آقای شیخ علی تهرانی که خطاب به من فرستاده شده بود خواندم که در آن آمده است شما گفتید با چماق داری مخالفت می‌کنید و می‌ایستید و استقامت می‌کنید، ولی مثل اینکه کوتاه می‌آیید... به ایشان جواب می‌گویم خیر من ایستاده ام و کوتاه هم نمی‌ آیم اما همه باید تلاش کنند شما مرا انتخاب نکردهاید تا به جای همه تلاش کنم. همه باید بایستند... مرا جز نیروی شما نیرویی نیست، ایستادگی شماست که به ایستادگی من معنا می‌بخشد. در همه جا، در همه شهر‌ها باید در برابر این امور بایستید و به هرقیمت بایستید، تا ایستادگی مرا حس کنید. من ایستاده ام.»

بنی صدر و رجوی به گمان اینکه توانسته اند به اندازه کافی در جامعه جو بدبینی و ناامیدی بوجود آورده و مردم را به سمت خود جذب کنند پیشنهاد رفراندوم و مراجعه به آرای عمومی را می‌دهند و با حروف درشت در صفحه اول روزنامه انقلاب اسلامی می‌نویسند: «برای خروج از بن بست کنونی سالم‌ترین راه بدون بحران این است که همه موافقت کنند به مردم مراجعه کنیم و با رأی عمومی آنچه باید بشود، بشود.»

نامه مسعود رجوی به بنی صدر در ۳۱/۲/۶۰، فردای چنان تیتری، دعوت او به ادامه این مسیر است «به این ترتیب آقای دکتر، شما تا این تاریخ از قضا دقیقاً آلنده ایران هستید و نه پینوشه... هیچکدام از حضرات را یارای حذف رسمی شما نیست چرا که خود به طور مضاعف متضرر خواهند شد... اما من یقین دارم که در هر صورت شما در موقعیت مناسب فی المثل با دعوت به اعتصاب هم که شده بسیاری کار‌ها را قادرید بکنید... احتمالاً خودشان هم می‌دانند که اگر حکومتشان چه در داخل و چه به طور بین المللی تتمه آبرویی داشته باشد، اساساً منوط به شخص شماست. والا همه دنیا می‌دانند که بدون شما حکومت چند هفته نیز دوام ندارد.» همچنین رجوی به بنی صدر پیشنهاد می‌کند که از امام بخواهد برای انجام این رفراندوم از مردم خواسته شود یک راهپیمایی به طرف جماران انجام دهند و خواستار تغییرات اساسی باشند. جالب آنکه طی‌‌ همان نامه به بنی صدر پیشنهاد می‌کند از امام بخواهد که شعارهایی به نفع امام یا حزب الله را منع کنند. «بدیهی است که حتی نفس این پیشنهاد انحصار طلبان را تا حدودی برجای خود خواهد نشاند...» امام خمینی ۶/۳/۱۳۶۰ در جمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی به مناسبت آغاز دومین سال شروع کار مجلس سخنانی گفتند و در آن در مقابل حرکت های ضد اسلامی جبهه ضد انقلاب، موضع گیری قاطع کرده و علیه آن‌ها افشاگری کردند. سپس فرمودند «این شیاطین که مى‏گویند که ملت دیگر چه‏طور و چه‏طور است، این‌ها توى اتاقهاى خودشان نشسته‏اند حساب مى‏کنند... این مملکت از بین نرفته؛ و این جمهورى اسلامى هم سر جاى خودش هست؛ و این مردم هم دنبال جمهورى اسلامى هستند؛ و این مردم هم از مجلس، مادامى که مجلس بر طریقه اسلام باشد، و از دولت، مادامى که دولت بر طریقه اسلام باشد، و از رئیس جمهور، مادامى که رئیس جمهور در طریق اسلام باشد، طرفدارى مى‏کنند. هر کدامتان بلغزید، مردم دیگر از شما طرفدارى نمى‏کنند... [دیکتاتور‌ها] هم مثل سایر مردم [بودند.] بعد هم وقتى که به مقامى رسیدند، این‏طور نبوده است که از اول دیکتاتورى کرده باشند. لکن قدم به قدم، ذره به ذره، رو به دیکتاتورى رفتند... هى نگویید که «ملت با من است»، «ملت با من است». ملت با اسلام است. نه با من است و نه با شما و نه با دیگرى. من اگر یک کلمه‏اى بر خلاف اسلام بگویم، همین ملت مى‏ریزند و من را از بین مى‏برند.»

به دنبال سخنان امام مبنی بر به بن بست نرسیدن کشور اسلامی، منافقین درسر مقاله شماره ۱۲۲ روزنامه مجاهد تحت عنوان «در مفهوم و واقعیت بن بست» اصرار دارند که جامعه به بن بست رسیده و تنها راه آن رفراندوم است و حتی امام را که فرموده بودند بن بستی برای ملت وجود ندارد با شاه مقایسه می‌نمایند.

در پی موضع گیری قاطع امام، بنی صدر که موقعیت خود را در خطر می‌دید و این احتمال را می‌داد که از فرماندهی کل قوا عزل شود، در مصاحبه خود درتاریخ ۹/۳/۶۰ سعی کرد مسئله جنگ را مسئله اصلی قلمداد کرده و همچنین برکناری خود را خطری جدی تلقی کند و ترس خود را از رویارویی مستقیم با امام اعلام می‌نماید: «اگر روزی جمهوری تا این حد خدای نکرده سقوط کرد که به دلیل ایستادگی رئیس جمهور برای اجرای قانون باید محاکمه شود، این خود انقلاب دیگری در مملکت ماست... برای آن‌ها که این تلاش را می‌کنند سؤالی دارم که این تلاش را می‌کنید، فرض کنید که به نتیجه رسید و درخت، یا اره شد و یا خود به خلاف قاعده افتاد که نمی‌ افتد آیا به قول معروف شما چاه کندهاید که منار می‌دزدید؟ آیا فکر بعدش را کرده اید؟ بنابر ادامه جمهوری است یا بنا بر چیز دیگری است؟ اگر بنا بر ادامه این جمهوری است، مردم کدام داوطلب دیگری را گیربیاورند و به او آن حد اعتماد را اظهار بدارند و از آن به بعد هم تا این لحظه که من در اینجا نشسته ام همواره از او حمایت بکنند و او ناتوان نشود؟ خوب آن دیگری که شما دارید می‌تواند بیاید و این اعتماد را هم جلب کند و توانا بشود کیست؟»

بنی صدر همچنین در جمع پرسنل پایگاه هوایی شیراز سخنرانی تحریک آمیزی ایراد نمود که نقض کامل بیانیه امام بود.

سرانجام، پس از بار‌ها نقض فرمان امام هیأت سه نفره حل اختلاف در تاریخ ۱۲/۳/۶۰ اعلام کرد که سخنرانی‌ها و مصاحبه مطبوعاتی بنی صدر تخلف از بیانیه ۱۰ مادهای امام و تخلف از قانون اساسی می‌باشد.

امام خمینی به مناسبت ۱۵ خرداد ۱۳۶۰ پیامی فرستادند که طی آن علیه مخالفین جمهوری اسلامی که زیر چترهای مختلف علیه این جمهوری توطئه می‌کنند، روشنگری کردند «... اینان با نام آنکه در ایران قانونی نیست... می‌خواهند راه را برای اربابان خود یا ابرقدرت شرق یا بلوک کمونیست یا ابر قدرت غرب و بلوک سرمایه داری باز کنند و ایران عزیز را با اسم آزادی که مراد آنان بی بند و باری است به لجن بکشند و ملت مسلمان را از صحنه خارج کنند. اینان آزادی مسلح بودن را در مقابل حکومت اسلامی و آزادی در اغتشاش را می‌خواهند. اینان آزادی ژ۳ برای نابودی اسلام و جمهوری اسلامی را می‌خواهند و این آزادی‌ها‌‌ همان است که پیامبران و اسلام و رهبران آن در سرتاسر تاریخ با آن به جنگ برخاسته اند، خود را فدا کردهاند و ما نیز به حکم پیروی از آنان در صحنه هستیم و غرب زدگان آزادی به شکل غرب که حتی آزادی جنسی به حد فجیع آن و آزادی مراکز فحشا را طالبند اسلام و جمهوری اسلامی مخالف ایده های حیوانی آنان است...»

سمپاشیهای بنی صدر علیه چهرههای شاخص خط امام و به مرور خود امام ادامه یافت و روزنامههای آن جریان ساماندهنده تحرکات این جریان بودند. به دنبال ایجاد تحریکات از سوی بعضی روزنامه‌ها در اطلاعیهای که در تاریخ ۱۸/۳/۶۰ از سوی دادستان انقلاب اسلامی مرکز انتشار یافت آمده است: «به حکم دادستان انقلاب اسلامی مرکز نشریات آرمان ملت، انقلاب اسلامی، جبهه ملی، میزان، نامه مردم و عدالت به دلیل نشر مقالات تشنج آفرین تا اطلاع ثانوی توقیف شدند.»

مقاومت کنید

بنی صدر نیز به دنبال اطلاعیه دادستانی کل مبنی بر تعطیل روزنامه‌ها اطلاعیهای به شرح زیر صادر کرد:

خبر تعطیل چند نشریه دیگر از جمله روزنامه انقلاب اسلامی را شنیدید. شب گذشته نیز برنامه تلویزیونی دادستان کل کشور را که به منظور لکه دار کردن رهبر نهضت ملی ایران دکتر محمد مصدق و خدشه دار کردن رئیس جمهوری تنظیم شده بود تماشا کردید. این‌ها مراحل مختلف حرکتی است که حذف ریاست جمهوری شما را هدف قرار داده است.

 

آنچه اهمیت دارد رئیس جمهور نیست مهم آن است که غول استبداد و اختناق می‌خواهد بار دیگر حاکمیت خود را به شما مردم بپاخاسته تحمیل کند و اثر خونهای گرانبار عزیزان شما را که در سرنگونی رژیم سیاه پهلوی نثار اسلام و آزادی شد از بین ببرد و این در شرایطی است که کشور ما خود را برای انجام انتخابات می‌ان دورهای آماده می‌کند. رئیس جمهوری شما همچنان در انجام رسالت خطیری که شما ملت مسلمان ایران به عهده او گذاردهاید استوار ایستاده است. پیام و کارنامه خود را به هر شکل از آن جمله نوار، اعلامیه و... به اطلاع شما خواهم رسانید و به دعوت شما که هر روز او را به مقاومت و استقامت می‌خوانید صمیمانه لبیک می‌گوید. شاد و پیروز باشید.

دایره فعالیت بنی صدر روز به روز تنگ ‌تر می‌گردید. هنوز فرماندهی کل قوا نیرویی بود که می‌توانست در سایه آن نفسی بکشد. روزنامه اش به محاق توقیف افتاده بود دیگر آن اقبال و شور برای دیدن بنی صدر در مردم دیده نمی‌ شد. به ناچار به همشهریان خود روآورد و باحضور عده ای از مردم همدان دفتر همکاریهای مردم با رئیس جمهور را افتتاح و طی سخنانی مردم را علناً به ایستادگی و مقاومت و شورش علیه جمهوری اسلامی دعوت کرد.

 

در پایان مراسم شرکت کنندگان شعارهایی به حمایت از بنی صدر و علیه حزب جمهوری اسلامی و دکتر بهشتی و نخست وزیر می‌دادند. در این مراسم به علت ازدحام بیش از حد جمعیت در محل دفتر، بنی صدر نتوانست از مینی بوس پیاده شود و از داخل اتومبیل با بلندگوی دستی برای مردم سخنرانی کرد و در پایان به شعارهای ذکر شده در بالا تا ساعت ۸ بعدازظهر تظاهرات ادامه داشت و پس از آن نیز گروههای مخالف و موافق با دادن شعارهایی علیه یکدیگر و پرتاب سنگ به طور پراکنده در سطح شهر همدان به تظاهرات پرداختند و درگیری‌ها تا ساعت ۹ شب ادامه داشت و طرفداران بنی صدر به یکی از مغازه‌ها حمله کردند و تمام شیشه‌ها را شکسته و وسایل آن را بردند. فرصت ضیق بود و بنی صدر در شرف حذف قرارگرفته بود و منافقین ناگزیر به سیم آخر زده بودند.

ادامه این گزارش را در اینجا بخوانید.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها : بازخوانی مهم‌ترین دهه انقلاب اسلامی/3, آخرین روزها بر اولین رئیس جمهور چگونه گذشت, تحریک مجدد افکار عمومی, آخرین اخطارهای امام, تندروی تا اعلام نظر هیأت سه نفره, مقاومت کنید, ,