عليرضا فرقاني

"آقای خاتمی موقعی که می‌خواستند دفتر خود را ترک کنند گفتند که آرزوی من این بود که پروژه هدفمند کردن یارانه‌ها را به اتمام برسانم". " احمدی نژاد به قول یکی از رسانه‌های خارجی آرزوی هاشمی و خاتمی را محقق کرد."

اما چرا احمدی نژاد باید کاری را شروع کند که دیگران شاید تنها خوابی برای آن دیده بودند؟ چرا احمدی نژاد باید خود را هزینه می کرد؟ مگر دیگران امکانات احمدی نژاد را نداشتند؟ مگر آقای خاتمی فرصت این کار در 8 سال صدارتش نداشت؟ مگر آقای هاشمی دغدغه نظام را نداشت؟ مگر نه اینکه آقایان ادعا می کنند که خواص علمی در دوران ما بیشتر دولت را همراهی می کردند؟ پس چرا باید این حرکت را احمدی نژاد شروع کند که تبعات قهری آن هم متوجه وي شود و آقایان مستقیم و غیرمستقیم حمله کنند و در خلوت حسرت این کار را بخورند؟

چرا باید رهبر انقلاب نظرات احمدی نژاد را به خود نزدیک تر از آقای هاشمی بداند و در سياست خارجي بارها از رويكرد تهاجمي دولت تجليل و در مورد سفرها و مذاكرات اظهار اطمينان كنند؟ مگر روابط آقای هاشمی با کشورهای عربی عمیق تر از دولت نهم و دهم نبود؟ مگر آقای خاتمی به لطايف الحیلی به کشورهای اروپایی سفر نمی کرد؟ چرا در دوران آقای خاتمی، رهبر انقلاب از سیاست خارجی دولت وقت تمجید نمي‌كردند؟

اینکه چرا از بین کارگزاران و اصلاح‌طلبان و اصولگرایان، توفیق با اصولگرایان در بعضی مسایل اساسی یار بود تنها یک جواب دارد و آن اینکه "فان حزب الله هم الغالبون". آری، این قولی است که خداوند در قرآن داده است که "هرکس که ولایت خداوند و پیامبر و افراد با ایمان را بپذیرد پیروز است".

پس تبعیت از ولی زمان است که می تواند ضامن پیروزی شود نه خون به دل ولی کردن. اینکه اکثر نزدیکان یک رئیس جمهور سابق در دادگاه انقلاب اسلامی محکوم شوند، نشان از همراهی نکردن ایشان در همان زمان ریاستش را دارد. اینکه اکثر فرزندان و منتسبان یک رئیس جمهور سابق یا در لانه دشمن سکنی گزیده اند یا در داخل به غارهای خویش پناه برده اند گواه همراه نبودن رئیس سابق جمهور با رهبر انقلاب در همان زمان ریاست خود است.

پس دست بوسی رهبري نه بوی تملق که حکایت از اعتقاد به اصل ولایت فقیه دارد. البته قطعا عواملی در لباس دوست نخواهند گذاشت این اعتقاد کاملا به منصه ظهور برسد و به کوک کردن شیپور دشمن در دمیدن کوس رسوایی کمک می کنند اما اظهر من الشمس است که چرا این دولت می تواند و دیگران نتوانستند. دلیل افراط تخریب چهره یک شخص همین بس که "کار از جایی که ارزش پیدا می کند حملات آغاز می شود".

استقبال به یادماندنی مردم در شهرستانها موید این است که دولت اصولگرا علاوه بر همراه داشتن تاییدات رهبری، در اکثر موارد ممهور به مهر تایید مردم روشن‌فطر نیز هست. مردمی که شاید در بازبینی حافظه تاریخی‌شان تنها به یاد بیاورند که یک استاندار از روستا یا شهرشان گذر کرده بود.

این اراده اصولگرایان جز به کمک الطاف الهی عملی نمی شد که پیشینیان همتراز ایشان اساسا اراده ای این چنین نداشتند. اراده ای نه معطوف به خدمت که معطوف به قدرت و لذت را برگزیده بودند. دو رئیس جمهور ملبس به لباس دین، تعریف مدیریت اميرالمؤمنين علي عليه السلام را درک نکرده و البته شاید نشنیده بودند که مدیریت یعنی "از مردم، با مردم، برای مردم".

آن‌ها تعریف مدیریت از نگاه غربی را ملاک تصمیم گیری‌های خود قرار داده بودند که "هنر انجام دادن كار به وسيله ديگران". به زعم آن‌ها این نگاه می تواند اوج تیزهوشی یک مدیر باشد نه اینکه شخصی جوانان را برای آموزش در امور کشور به‌کار گیرد، نه اینکه مدیری برای لمس مشکلات ولی نعمتان خود به دورترین نقاط کشور سفر کند و بالاخره نه اینکه از افرادی دلسوز و با شهامت برای ساختارشکنی در بعد بین الملی و تحول در نظام اقتصادی کشور استفاده کند.

اگر عمده مدیریت دكتر احمدی نژاد به سیاست‌های شیطانی برخي افراد و جريان‌ها لطمه نمي‌زد، هرگز مورد هجوم واقع نمی شد. اگر نوع مدیریت احمدی نژاد مبتنی بر غریزه و شهوت قدرت و ثروت بود، مانند برخی مورد توجه رسانه های بیگانه قرار می گرفت. بعد عبور از خطر "اسلام منهای روحانیت" خطری که متوجه نظام جمهوری اسلامی است "روحانیت منهای اسلام" است که به مراتب از "اسلام منهای روحانیت" خطرناک تر است. اعوان و انصار شیطان در قالب اصحاب رسانه های بیگانه صرفا از قبا و عبا ترسی ندارند و گرنه به وفور فردی معمم را مورد تعریف و تمجید قرار نمی دادند. تفکر حزب الله هست که دشمن را زمین گیر می کند، حال مکلا باشد یا معمم.

پس واقعیت غیر از آرزوی آقای خاتمی در هدفمند کرد یارانه هاست. آرزوی آقای هاشمی نیز هدفمند کردن یارانه ها نبوده و نیست. آن‌ها اراده ای برای انجام این کار نکرده بودند که بگویند فرصت نداشتیم. اراده ای مبارک برخواسته از ایمانی عمیق است که نتیجه آن کاری بزرگ خواهد شد.

هم اكنون دكتر احمدي نژاد دو هدف عمده را دنبال مي كند. يعني با هزينه كردن از اعتبار خود سعي دارد از هرچه كج‌تر شدن مسير انقلاب جلوگيري كند و هم به جوانان متعهد و غيور فرصتي بدهد تا به دور از جنجال‌های دوران اصلاحات، به مسئل تخصصي براي آينده اي بهتر بپردازند. اين نهايت درايت او را مي‌رساند والا هيچ آدم منصف و منطقي نمی تواند تبعات طبیعی تحولی بزرگ در گستره ای به وسعت یک کشور را ندیده بگیرد و کار بزرگ را اصولا به خاطر تبعاتش از حيز انتفاع خارج بداند.

اين قضيه متوجه همه نخبگان متعهد اين مرز و بوم است. پس بايد وقتی افرادي خوب يا بد، زمان را با اعتبار خود می خرند و در اختيارشان می گذارند، تلاش خود را برای آموزش تخصصي هایی که در حوزه آن خلا احساس مي شود، بیشتر و خود را برای صحنه هاي مهم انتخاباتي و تصدی گری مسئولیت‌های خطیر آینده آماده کنند. طبق فرمايش حضرت امير عليه السلام؛ "اگر مؤمني بتواند به مسئوليتي برسد و تلاش نكند مديون است..." آيا حضرت، مؤمن بدون تخصص را تشويق به اخذ مسئوليتي مي كنند؟!


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها : فان حزب الله هم الغالبون, چرا باید رهبر انقلاب نظرات احمدی نژاد را به خود نزدیک تر از آقای هاشمی بداند, ,