تحليل بيانات مقام معظم رهبري
در مورد دو دهه برنامه ريزي براي فروپاشي نظام


سرويس سياسي
رهبر معظم انقلاب در سخنراني خرداد ماه سال جاري- به مناسبت سالگرد ارتحال امام خميني(ره)- به دو دهه برنامه ريزي دشمن براي از ميان بردن نظام جمهوري اسلامي اشاره كرده و فرمودند: «دشمنان ما تصور مي كردند با رحلت امام، آغاز فروپاشي اين نظام مقدس كليد زده خواهد شد. آنها خيال مي كردند امام كه رفت، به تدريج اين شعله خاموش خواهد شد، اين چراغ خاموش خواهد شد. بعد، مراسم تشييع جنازه امام، آن احساسات مردم، آن حركت عظيم مردم در حمايت از كاري كه خبرگان كردند، اينها را مايوس كرد. يك برنامه ريزي ده ساله كردند- اين تحليل من است، اين به معناي اطلاع نيست؛ تحليلي است كه قرائن آن را براي ما اثبات مي كند- ده سال بعد اميدوار بودند كه نتيجه بدهد. سال 78 كه آن حوادث پيش آمد، آن كسي كه اين حوادث را خنثي كرد، مردم بودند. روز بيست و سوم تير سال 78 مردم آمدند در خيابان ها، توطئه دشمن را كه سالها برايش برنامه ريزي كرده بودند، در يك روز باطل كردند. آن روز گذشت.

موج دوم، باز يك برنامه ريزي ده ساله بود تا سال 88، به نظرشان فرصتي به دست مي آمد. به خيال خودشان زمينه ها را آماده كرده بودند. مطالباتي هم مردم داشتند- مردمي كه وابسته به نظامند، وفادار به نظامند- فكر كردند از اين مطالبات بتوانند استفاده كنند؛ لذا آن قضاياي سال 88 به وجود آمد. دو سه ماه تهران را متلاطم كردند- البته فقط تهران را- دو سه ماه توانستند دل ها و ذهن ها را به خودشان مشغول كنند. اينجا هم مردم آمدند توي ميدان. بعد از آن كه باطن ها ظاهر شد، در روز قدس مردم ديدند كه اينها حرف دلشان چيست، در روز عاشورا فهميدند كه اينها عمق خواسته هاشان تا كجاست، مردم عزيز ما به ميدان آمدند و حماسه 9 دي را به راه انداختند. نه فقط در تهران، بلكه در سراسر كشور، ميليون ها نفر در روز نهم دي، بعد هم بلافاصله در بيست و دوي بهمن آمدند توي ميدان، غائله را ختم كردند. اين، هنر مردم است. درود به مردم ايران. درود به ملت مومن و مبارز و بصير و آگاه ايران. ان شاءالله به توفيق الهي، مردم همين راه را و همين خط را و همين آرمان را و همين عزم و همت را تا آخر ادامه خواهند داد.»
آنچه مي خوانيد تحليلي بر عملكرد دشمنان خارجي و عناصر داخلي آنان در دشمني با نظام اسلامي ايران با تكيه بر حوادث دو دهه اخير است.
¤ ¤ ¤
الف) اشاره به سابقه:
1- در جريان انقلاب مشروطه سه جريان نقش كليدي داشتند
1/1- روحانيت و مرجعيت كه در رأس آنها آخوند خراساني و مرحوم مازندراني در نجف بودند و در ايران هم سيدين (سيدعبدالله بهبهاني و سيدمحمد طباطبايي) و شيخ فضل الله نوري بودند. اين جريان دنبال ايجاد عدالتخانه بود و منظور آنها هم از عدالت خانه اين بود كه اولا نمايندگان اصلي و واقعي مردم بر كارگزاران حكومت نظارت نمايند ثانيا در صورتي كه كارگزاران از مسير عدل و انصاف خارج شدند و راه ظلم را پيش گرفتند محلي براي رسيدگي به آن و جلوگيري از ظلم آنها باشد و در مورد مظالم فردي نيز همان دادگستري بود. بعدها اين عدالت خانه به مجلس شوراي اسلامي (ملي) و دادگستري تعبير شد. علماء صدر مشروطه دنبال رفع استبداد و رفع استعمار و جاري كردن احكام اسلام بودند لذا عليرغم اختلافي كه در آنها پيش آمد همه از متمم قانون اساسي (نظارت پنج مجتهد بر مصوبات مجلس) دفاع كردند.
2/1- جريان دوم روشنفكران غرب گرا بودند: آمال و آرزو و مدينه فاضله آنها غرب بود آنها راه پيشرفت را از نوك تا موي سر غربي شدن مي دانستند لذا زماني كه علماء صدر مشروطه مردم را دعوت به تحصن در مسجد اعظم قم كردند آنها مردم و بعض طلبه هاي فريب خورده را به تحصن در سفارت انگليس فراخواندند و شعار مشروطه هم از آنجا شكل گرفت (با كپي برداري از نظام مشروطه سلطنتي انگليس)، روشنفكران غرب گرا به اسلام و قوانين اسلامي علاقه اي نداشتند و ليبرال دمكراسي غرب آمال و آرزوي آنها بود آنها براي رسيدن به خواسته خود با هدايت سفارت انگليس ابتدا بين علماء صدر مشروطه اختلاف انداختند و خود پشت سرسيد عبدالله بهبهاني و محمد طباطبايي و آيت الله نائيني موضع گرفتند و با مشروطه مشروعه مخالفت كردند و با سكوت بقيه علماء شيخ فضل الله را كه تا آخر مخالف استبداد قاجار و مخالف مدل انگليسي حكومت بود، بر دار كردند و وقتي كه خيالشان از جانب شيخ فضل الله راحت شد سراغ سيد عبدالله بهبهاني رفتند و او را هم به شهادت رساندند- نتيجه عمل آنها اين شد كه با كنار گذاشتن روحانيت، ديكتاتوري ملايم با مذهب قاجار را تحويل ديكتاتوري ضددين و تابع انگليس پهلوي دادند.
3/1- جريان سوم انگليس بود كه ظرف اين 14 سال (1285 تا 1299) با بكارگيري روشنفكران غرب گرا آنچنان صحنه را مديريت كرد كه قيام مشروطه را به شكست كشاند و به دست روشنفكران مشروطه (سيدضياءالدين طباطبايي- سيدحسن تقي زاده ملك المتكلمين و...) ابتدا روحانيت (كه سردمدار اصلي مشروطه بود) را از مسير آن بدر كرد و سپس ديكتاتوري قاجار را تقديم ديكتاتوري پهلوي نمود.
2- اين اتفاق در جريان ملي شدن صنعت نفت يك بار ديگر تكرار شد: با اتحاد روحانيت و روشنفكران غربگرا كه اينجا چاشني ملي گرايي را با خود همراه داشتند (مصدق و جبهه ملي) پاي استعمار انگليس از صنعت نفت ايران قطع شد و شاه مجبور شد دولت ملي مصدق راكه توسط فدائيان اسلام و آيت الله كاشاني حمايت مي شد سر كار آورد.
جريان روشنفكر غرب گرا كه اجراي احكام اسلام و حضور روحانيت در صحنه سياسي را برنمي تافت ابتدا با متهم كردن و بدنام كردن آيت الله كاشاني وي را از صحنه سياسي خارج كرد و با زنداني نمودن مرحوم نواب صفوي و منحل كردن مجلس پايگاه هاي ديگر خود را هم از دست داد و با مديريت آمريكائي ها (اردشير زاهدي عنصر سرسپرده آمريكا كه وزير كشور مصدق بود و عليرغم بارها تأكيد آيت الله كاشاني، مصدق حاضر به جابجايي وي نشد) كودتاي 28 مرداد سال 32 شكل گرفت و اين بار نيز ديكتاتوري ضعيف محمدرضا (قبل از 32) تحويل محمدرضاي ديكتاتور باحضور بلامنازع آمريكا (بعد از 32) شد.
ب) پيروزي انقلاب تا سال 60
1- با پيروزي انقلاب و انحلال ساواك و آزاد شدن زندانيان سياسي عليرغم حضور مسلط و فراگير امام و جريان خط امام به دليل عدم اعمال قدرت انقلاب و ضعف تشكيلاتي نهادهاي قانوني، احزاب ضدانقلاب برانداز- مسلح- سكولار- غرب گرا و ... مثل قارچ در تمام شهرها روييدن گرفت و ايران شد محل ترك تازي حزب توده- مجاهدين خلق- چريك هاي فدايي خلق- راه كارگر بيكار- حزب دمكرات كردستان- حزب كومله و... و آمريكايي ها و روس ها هم تا توانستند از اين احزاب حمايت كردند.
قصد آنها اين بود كه چند جريان عمده را فعال كنند و هر كدام توانست انقلاب را به نفع غرب مصادره كند. لذا حزب خلق مسلمان با سردمداري مقدم مراغه اي و با حمايت از شريعتمداري، دفتر ارتباط مردم با رئيس جمهور سازمان مجاهدين خلق با حمايت از بني صدر و حزب توده هم با سياست گام به گام خود و...
2- هوشياري حضرت امام و در صحنه بودن مردم انقلابي مانع از آن شد كه سياست آمريكا و غرب مثل مشروطه و جريان ملي شدن صنعت نفت به ثمر بنشيند و لذا جريان هاي فوق يكي پس از ديگري و با رهنمودهاي حضرت امام و حضور مردم در صحنه رسوا شدند و از ميدان به در رفتند.
ج) سال 60 تا سال 68 و ظهور جريان نفوذي
1- خيانت احزاب و جريانات ضدانقلاب و وابسته بر غرب و برملا شدن خط روشنفكر غرب گرا در طول سال هاي 60-50 باعث شد كه همه احزاب و گروه ها و جريان هاي وابسته، ضدانقلاب و مخالف حاكميت ديني منحل شدند و صحنه سال 68-60 صرفا محل حضور و فعاليت احزاب و گروه هاي در خط امام (جامعه روحانيت مبارز- حزب جمهوري اسلامي- سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي- جامعه مدرسين حوزه علميه قم- دفتر تحكيم وحدت و...) باشد.
2- اين مقطع از روشنفكران غرب گرا به ظاهر خبري نيست ليكن جريان روشنفكر مذهبي غرب گرا كه اصولا حكومت ديني و حاكميت ولايت فقيه را قبول نداشت و دل در گرو ليبرال دمكراسي (البته مذهبي شده) غرب داشت در درون احزاب اصولگرا و معتقد به مردمسالاري ديني آهسته و چراغ خاموش رشد كرد، صلابت و قاطعيت امام و جواب دادن الگوي حاكميت ديني و ولايت فقيه حضرت امام به نحوي بود كه جريانات فوق بعدها (بعد از فوت امام) گفتند در زمان حضور حضرت امام عليرغم عدم اعتقاد به حكومت ديني و ولايت فقيه نمي توانستند ماهيت خود را اعلان نمايند. حضور اين جريان در حزب جمهوري اسلامي، جامعه روحانيت مبارز، سازمان مجاهدين انقلاب و دفتر تحكيم وحدت هيچ موقع از چشم تيزبينان مخفي نماند لذا افشاگر ي هاي شهيد ديالمه و شهيد آيت، مقابله هاي جناح بهزاد نبوي در سازمان مجاهدين انقلاب با نماينده امام (آيت الله راستي)، اختلافات سيدمحمد خوئيني ها و خاتمي و ... با چهره هاي برجسته جامعه روحانيت، شكل گيري حلقه كيهان فرهنگي (كه پاتوقي شد براي روشنفكران مخالف حاكميت ديني و طرح تئوري قيض و بسط شريعت سروش) از جمله موارد قابل اشاره در اين موضوع است.
3- گرچه جريان مذهبي غرب گرا در زمان حضور حضرت امام نتوانستند چهره خود را رو كنند ليكن مخفي شدن آنها پشت سر چهره هاي موجه منجر به انشعاب در جامعه روحانيت مبارز در سال 66 (به بن بست رسيدن دو تفكر) و انحلال حزب جمهوري اسلامي در سال 65، خروج جريان مخالف نماينده امام در مجاهدين انقلاب به سردمداري بهزاد نبوي از مجاهدين انقلاب و... شد.
اين جريان پيوسته دنبال اين بود كه با سازماندهي يك جريان اجتماعي تئوري خود را كه نفي حكومت ديني بود رشد دهد ليكن در زمان حضرت امام نتوانست و پتانسيل خود را براي بعد از رحلت حضرت امام حفظ كرد.
د) سال 68 تا سال 78
1- جريان مذهبي غرب گرا (توجه شود منظور، غرب جغرافيايي يا غرب سياسي نيست بلكه منظور غرب فرهنگي است كه بر اصول ليبرال دمكراسي بنا شده) بعد از رحلت امام همه تلاش و برنامه ريزي خود را براي جا انداختن و ايجاد يك جريان اجتماعي همراه با خود انجام دادند.
1/1) تيم كيهان فرهنگي با مسئوليت شمس الواعظين به ماهنامه كيان منتقل شدند و اين محل پاتوقي شد براي روشنفكران مخالف حاكميت ديني و طرفدار ليبرال دمكراسي غرب.
2/1) با آمدن آقاي موسوي خوئيني ها به مركز مطالعات استراتژيك اين مركز هم پاتوقي شد براي جريان مذهبي غرب گرا (حضور سعيد حجاريان، بهزاد نبوي- تاجيك محسن آرمين و تاج زاده...) در اين مركز و ارتباط تنگاتنگ آنها باحسين بشيريه (تئوريسين تز توسعه سياسي) باعث شد كه مانيفست توسعه سياسي كه بعدها تبديل به منشور دوم خرداد شد در اين مركز رقم زده شود.
3/1) با كمك وزارت كشور تيم مستعفي سازمان مجاهدين انقلاب (بهزاد نبوي، تاج زاده، محسن آرمين و هاشم آغاجري...) مجددا سازمان مجاهدين انقلاب دهه اول را (كه به يمن حضور نماينده امام در خط امام باقي مانده بود ولي سال 65 منحل شده بود) با قرار دادن پسوند ايران (سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران) و حذف آرم جهادي آن زنده كردند و از سال 70 مجددا شروع به فعاليت كرد.
اين سازمان از سال 70 به بعد محلي شد براي سامان دادن همه روشنفكران مذهبي مخالف حاكميت ديني. ارتباط تنگاتنگ اين سازمان با نهضت آزادي و ملي مذهبي ها مؤيد ديگري بر اين تحليل است.
4/1) مجمع روحانيون مبارز كه تا سال 68 خود را تابع مطلق ولي فقيه مي دانست با عدول از همه تئوري ها و مباني فكري حضرت امام به مرور زاويه خود را با مصداق ولي فقيه زياد كرد و افرادي كه اعلان كرده بودند اصولا ولايت فقيه را قبول ندارند و آن را ديكتاتوري ديني مي دانند به مرور كار را از دست چهره هاي موجه (و بعضاً ساده) خارج كردند (البته افراد خط امامي اين جريان كه متوجه اين زاويه شدند به مرور از اين مجمع فاصله گرفتند.)
5/1) با رسوخ جريان مذهبي غربگرا در دفتر تحكيم وحدت، اين جريان اصيل دانشجويي كه تا سال 75 خود را تابع ولايت فقيه و مخالف ارتباط با آمريكا مي دانست ، به مرور از خط امام منحرف شد، بنحوي كه در سال77 دفتر تحكيم عملاً از آتش زدن پرچم آمريكا و عدم مذاكره با آمريكا انتقادنمود و خواستار انحلال شوراي عالي انقلاب فرهنگي، دادگاه ويژه روحانيت، لغو نظارت استصوابي و... شد.
2- آمريكا كه پيوسته دنبال رشد و تقويت اختلاف در داخل كشور و بخصوص رشد جريان مخالف حاكميت ديني بود اين پديده را به فال نيك گرفت و آشكار و پنهان از اين جريان دفاع و به تقويت آن همت گماشت (افرادي از اين جريان كه بعدها به انگليس و آمريكا فرار كردند و ارتباط آنها با BBC و VOA و ساير رسانه هاي ضدانقلاب، ماهيت وابسته اين جريان را بيشتر برملا كرد.)
3- پيروزي آقاي خاتمي كه خود معلول علل مختلف بود، همه اين جريانات را زير چتر دوم خرداد متمركز نمود و ظهور حزب مشاركت با همان مباني طراحي شده در مركز مطالعات استراتژيك بلوغ اين جريان را نشان داد.
4- توقيف روزنامه سلام (با مديرمسئولي موسوي خوئيني ها) بهانه اي شد كه ابتدا يك جريان مشكوك در كوي دانشگاه تهران جرقه اعتراض خود را بزند. بلافاصله دفتر تحكيم وحدت بر موضوع سوار شد و معاون سياسي وقت وزارت كشور (تاج زاده، عضو شوراي مركزي مجاهدين انقلاب و حزب مشاركت) كه براساس وظيفه ذاتي اش بايد بحران را مديريت مي كرد عامل گسترش دهنده بحران شد. حمايت وزير علوم، معاون دانشجويي و معاون فرهنگي وزارت علوم و نقش ويژه مسئول كوي دانشگاه تهران (كه همگي از عناصر اصلي حزب مشاركت بودند) نه تنها موضوع را كنترل نكردند بلكه عامل اصلي گسترش آن شدند. تحليل حزب مشاركت و مجاهدين انقلاب اين بود كه حتي اگر در به وجود آوردن اين موضوع نقش نداشته اند بايد بر موج سوار شوند و موج دوم دموكراسي (بعد از فتح رياست جمهوري) را بوجود آورند و اهرمي كنند براي خواسته هاي خود. روزنامه هاي زنجيره اي (ارگان حزب مشاركت و جريانهاي وابسته) نيز با شهيدسازي و تيترهاي جنجالي خود سعي نمودند از اين حادثه يك شبه انقلاب بسازند.
ليكن سخنراني افشاگرانه مقام معظم رهبري و حضور بسيجيان و مردم در 23 تير به همه اين خوابها و خيالها مهر باطل نشاند. اما اين آتش زير خاكستر ماند.
هـ) مقطع 78 تا 88
1- جريان مذهبي غربگرا علي رغم شكست 23تير 78 از آنجا كه احساس مي كرد كه رياست جمهوري و مجلس را در اختيار دارد تلاش كرد با جريان سازي اجتماعي و استفاده از سياست فشار از پايين و چانه زني از بالا يك جريان اجتماعي گسترده را به حمايت از خود ايجاد كند. مسئوليت ايجاد اين جريان اجتماعي بعهده حزب مشاركت، مجاهدين انقلاب و دفتر تحكيم وحدت و با پشتيباني همه جانبه مجمع روحانيون مبارز كه اكنون خود را از هر جهت با آقاي منتظري (كسي كه امام با دلي خون او را از قائم مقامي رهبري كنار گذاشتند) هماهنگ مي ديد، بود.
2- جريان فوق در جريان انتخابات مجلس هفتم و در خلال بسيج اعتراض آميز استانداران و بعضي نمايندگان مجلس ششم تلاش كرد ظرفيت اجتماعي خود را به ميدان بياورد ليكن همه برنامه ريزي ها و صحنه سازي ها و صحنه آرايي هاي آنان نتوانست حمايت اجتماعي را براي آنها فراهم نمايد. يكي از سران اين جريان بعدها گفت «اگر آن موقع كه نمايندگان در مجلس تحصن كرده بودند ده هزار نفر به پشتيباني از آنها به خيابان ها مي آمدند كار تمام بود» وي اذعان كرد كه مشكل اصلي آنها اين است كه يك سازمان براي كشاندن هواداران به كف خيابان ها ندارند.
الهه كولايي (عضو حزب مشاركت) در همان موقع طي مصاحبه اي گفت كه اروپائي ها در مقابل رد صلاحيت هاي گسترده ساكت نخواهند نشست و ارتباط خود را با ايران قطع خواهند كرد؛ تحليلي كه هيچ موقع لباس واقعيت نپوشيد .
3- پس از شكست در انتخابات مجلس هفتم و انتخابات رياست جمهوري سال84 جريان مذهبي غرب گرا به اين نتيجه رسيد كه براي رسيدن به مقصود خود احتياج به يك بدنه اجتماعي دارد كه با يك فراخوان بتوانند آنها را به خيابانها بياورند و پروژه ناموفق سال78 و 82 را به انجام برسانند سازماندهي شبكه اجتماعي و ايجاد سازمان رأي راه حلي بود كه حزب مشاركت و مجاهدين انقلاب براي ناكامي هاي خود طراحي كردند.
4- آمريكائي ها و سازمان هاي مردمي مأمور جريان سازي در كشور (خانه آزادي، بنياد سوروس و...) دست به كار شدند و به كمك جريان مذهبي غربگرا آمدند. به موازات پيشرفت كار آنها شبكه اجتماعي و امكانات اينترنت را براي آنها فراهم نمودند و جريانات ضدانقلاب (سلطنت طلب، مجاهدين خلق، چريكهاي فدايي خلق...) را هم سازماندهي كردند كه در انتخابات 88 با اين جريان همسو شوند.
5- مهندس موسوي كشف بزرگ جريان مذهبي غرب گرا براي اين مقطع بود . آنان قصد داشتند او را پشت نقاب خط امام پنهان كرده، از اين طريق علاوه بر آراي خود و ضدانقلاب آراي اقشاري از مردم و نخبگان معتقد به امام و خط امام را نيز به نفع خود مصادره كنند. البته به اين آمار اضافه كنيد برخي از نخبگان دانشگاهي و حوزوي طرفدار انقلاب و امام را كه از رئيس جمهور وقت انتقاد داشتند.
6- جريان ديگري نيز كه به اين جريان گره خورد. جريان خط امامي دهه اول انقلاب بود كه به دليل آلوده شدن به زخارف دنيا و چرب و شيرين پست و مقام و اشرافيگري احساس مي كردند با روي كار آمدن احمدي نژاد، فاتحه اشرافيگري آنها و پست و مقام هايي كه 16سال آنها را براي خود بيمه كرده بودند خوانده شده است . آنها از بغض علي، سراغ لشگر معاويه را گرفتند و به اين جريان كه اكنون طيفي از جريان مذهبي غربگرا، جريانات ضدانقلاب با پشتيباني و سازماندهي آمريكا، جريان هاي سرخورده از احمدي نژاد شده بود، پيوستند و ناخواسته همراه با كارواني شدند كه به سوي ليبرال دمكراسي و نفي حاكميت ديني و در پازل طراحي شده آمريكا حركت مي كرد.
7- سازمان رأي و شبكه سازي اجتماعي (چه توسط جريان دوم خرداد و چه آمريكائيها) كار خود را كرد و توانست پشت سر يك دروغ بزرگ آن هم تقلب در انتخابات يك جمعيت ثابت را به خيابان هاي تهران بكشد و جمعيتي نيز كه فريب نخست وزير زمان امام و نماينده امام در بنياد شهيد و... را خورده بود به اين فراخوان لبيك گفت و حادثه 25خرداد و روزهاي بعد آن را آفريد.
آمريكائيها ي ذوق زده كه تصور نمي كردند برنامه هاي شكست خورده آنها با پشتيباني مجدد از اين جريان اين گونه پاسخ مثبت بدهد همه قرارهاي خود را براي گفت وگو در چارچوب 1+5 به هم زدند و چهار نعل پشت سر اين جريان تاختند.
8- آمريكا يك بار ديگر فريب تحليل ناقص خود از جريان ديني و مردمسالاري ديني را خورد. به دنبال خطبه هاي نمازجمعه 29/3/88 رهبري و مشخص شدن خطوط قرمز، بخش بزرگي از اقشار فريب خورده و نخبگاني كه حرف هاي سران فتنه را باور كرده بودند از پشت سر اين جريان خارج شدند و آنچه در صحنه ماند جريان مذهبي غربگرا با سردمداري مجمع روحانيون مبارز ، حزب مشاركت، مجاهدين انقلاب، مجمع محققين و مدرسين حوزه قم و بعضي عناصر شاخص فريب خورده از يك طرف و جريان روشنفكر غرب گرا (نهضت آزادي، ملي مذهبي ها، جبهه ملي و...) و گروه هاي ضدانقلاب از طرف ديگر بودند. البته هنوز براي بسياري كه جنايت موسوي و كروبي و حمايت بعضي عناصر منافق انقلاب را باور نكرده بودند صحنه شفاف نبود ليكن حوادث روز قدس، 13آبان، 16 آذر و عاشوراي88 و ماهيت شعارها و اهانت به مقدسات تير خلاص را به اتحاد آمريكا با جريان مذهبي غرب گرا زد و مردم با حماسه 9دي و 22بهمن 88 يك بار ديگر پايبندي خود را به نظام اسلامي، مردسالاري ديني و قانون اساسي نشان دادند.
9- در تمام حوادث اين مقطع و مقطع قبل آنچه مهم و كليدي بود نفس مديريت امام گونه مقام معظم رهبري و سعه صدر ايشان بود كه در هر مقطع با تدبير، گفتمان مسلط مردم را بسمت گفتمان انقلاب سوق دادند و با سياست جذب حداكثري و دفع حداقلي جريان هاي فريب خورده را به دامان انقلاب برگرداندند و ماهيت جريان هاي منحرف را به مردم نشان دادند و با دادن بصيرت به مردم آنها را صحنه گردان اصلي حفاظت از نظام و انقلاب كردند.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها : تحليل بيانات مقام معظم رهبري در مورد دو دهه برنامه ريزي براي فروپاشي نظام, ,