چرا مرگ بر بهشتي شعار مردم شد؟

 

جرياني كه آن روز عليه شهيد بهشتي و حزب جمهوري اسلامي برآشفت، امروز جريان روشنفكر بيماري است كه با ياري قلم به دستان فاسد و سخنگويان مزدور، گاهي به مباني ديني اسلام ناب و فرهنگ غني اهل بيت حمله مي‌كند و گاهي حاكميت دين و ولايت‌فقيه را زير سؤال مي‌برد.

 
نگاه به عملكرد جبهة مخالفان در صدر اسلام، صدر انقلاب و فتنه اخير؛ حاكي از نقاطي مشترك است كه در هر برهة زماني به گونه‌اي،‌ در رقابت سياسي اين طيف با جريان مقابلش، ظهور و بروز پيدا كرده است. به عبارت ديگر روند تاريخ در نوع ابزار و به كارگيري آن تفاوت‌هايي را براي آنان ايجاد كرده است وگرنه در ماهيت متفاوت نيستند. محور مشترك و هجمة اصلي آنان همواره اسلام ناب، فرهنگ غني اهل بيت j و پس از آن قدرت و حاكميت دين يعني امامت و ولايت بوده است. در عرصة رقابت سياسي نيز تاكنون هر فرد يا گروهي كه واجد اين اصول بوده، آماج انواع تهمت‌ها و شايعه‌ها قرار گرفته، به گونه‌اي كه در نهايت حذف فيزيكي او توجيه‌پذير و قابل قبول جلوه داده شده است. «شهيد بهشتي» مصداق بارز فردي است كه علاوه بر دارا بودن ويژگي‌هاي شخصيتي منحصر به فرد، در تمام مراحل زندگي مبارزاتي‌اش، مدافع اصول مذكور بود. از اين رو جبهه‌اي منظم و منسجم از مخالفان نظام، به ترور شخصيت او پرداختند.
 
شهيد بهشتي چند روز پس از پيروزي انقلاب اسلامي، «با ياري جواناني كه تربيت كرده بود، حزب قدرتمند «جمهوري اسلامي» را تشكيل داد» تا بتواند در اوضاع نابسامان كشور، ضعف تشكيلاتي و ساختاري نيروهاي مسلمان انقلابي را جبران كند.
 
اصلاً برنامه اين بود كه «در مرحله اول سران سياسي و قبل از هر چيز شاه مهره‌ها»1 هدف قرار گيرند. و« او (شهيد بهشتي) تنها شاه مهره‌اي بود كه مي‌توانست آينده رژيم را تضمين نمايد.»2
 
«ساختارهاي نهادي هر كشوري قدرت و حاكميت است و طرح‌هاي اوليه هر جنبش، سياست داخلي و خارجي را تعيين مي‌كند و سال‌ها ثابت خواهد ماند و سياست‌هاي مرتبط با آن تغيير اندكي مي‌كند.»3 شهيد بهشتي با درك درست اين مهم، چند روز پس از پيروزي انقلاب اسلامي، «با ياري جواناني كه تربيت كرده بود، حزب قدرتمند «جمهوري اسلامي» را تشكيل داد»4 تا بتواند در اوضاع نابسامان كشور، ضعف تشكيلاتي و ساختاري نيروهاي مسلمان انقلابي را جبران كرده و عرصه سياسي را براي فعاليت گروه‌هاي مخالف تنگ‌تر نمايد.
 
گسترش و نفوذ حزب با «برگزاري جلسات هفتگي و كلاس‌هاي منظم براي تشريح مواضع اقتصادي، فلسفي، شناخت و جهان‌بيني»5 با مديريت همه‌جانبه و قوي ايشان و همكاري سازماندهي شده يارانش در سراسر كشور با استقبال همه اقشار مواجه شد. به اين ترتيب انسجام و يكپارچگي قابل توجهي در صف نيروهاي انقلاب ايجاد شد و از طيف منسجم انقلابيون جرياني پديد آمد كه به «نيروهاي خط امام» معروف شدند.
 
پس از ايجاد اين يكپارچگي، دكتر بهشتي «وظيفه اصلي نيروهاي انقلابي حزب را ساختارسازي و تقويت زيرساخت‌هاي سياسي»6 معرّفي كرد. اين تصميم درست و عملكرد مناسب، از ديد مخالفان استقرار نظام اسلامي پنهان نمانده، زمزمه‌هاي اعتراض و انتقاد، كمابيش از محافل خاص سياسي به گوش مي‌رسيد. با استقرار نظام مبارك «جمهوري اسلامي» در رفراندوم 12 فروردين 58، دولت موقت بازرگان كه بر «جمهوري دمكراتيك ايران» تأكيد مي‌ورزيد، اولين شكست رسمي سياسي خود را تجربه كرد. «در عين حال با سخت‌تر شدن شرايط كشور و ناتواني دولت بازرگان در كنترل بحران‌هاي پيش رو و حتي دامن زدن به آن‌ها، صرفاً به دليل سوء‌مديريت، يك اراده جمعي در نيروهاي خط امام مبني بر كسب قدرت سياسي، براي حل بحران‌ها پديد آمد.»7
 
دغدغه تداوم و جريان اصول مسلم انقلاب در «آينده نظام جمهوري اسلامي»، دامنة‌ فعاليت‌هاي حزب را در جذب و پرورش نيروهاي جوان و مكتبي از مدارس و دانشگاه‌ها گسترش داد. نگراني مباركي كه بي‌شك زنگ خطري براي اقليتي مخالف و شروع ديگري براي كينه‌توزي عليه حزب جمهوري اسلامي بود.
 
اقدام «دانشجويان مسلمان پيرو خط امام» در فتح سفارت آمريكا (13/8/58) كه به تعبير امام «انقلاب دوم» بود، ضربة مهلكي به ليبرال‌ها وارد كرد. «حمايت و هدايت هوشمندانه شهيد بهشتي از دانشجويان و انتشار اعلاميه تشكرآميز پس از اين اقدام، در كنار سرزنش‌هاي بازرگان و هم‌كيشانش از اين واقعه، پشت پرده حقيقي چهره منافق و وابسته دولت موقت را هويدا كرد.»8 درست دو روز بعد از اين جريان، دولت بازرگان استعفا كرد.
 
پس از آن‌كه اداره كشور به شوراي انقلاب واگذار شد، دكتر بهشتي «برگزاري همه‌پرسي، استفاده از نيروهاي مؤمن به انقلاب، ‌پاكسازي مؤسسات و ايجاد نظام اداري متناسب با انقلاب، تهيه طرح‌هاي مناسب با بهسازي زندگي محرومان، گام‌هاي مؤثر در راهِ حلِ مشكل زمين و مبارزه با فئوداليسم و همبستگي بيشتر با كشورهاي انقلابي و اسلامي»9 را رئوس كار شوراي انقلاب معرفي كرد. «اهدافي كه دقيقاً ماهيت انقلابي داشته و برخلاف سمت‌گيري دولت موقت بودند.»10
 
فرمان شوراي انقلاب براي تخليه دانشگاه‌ها از وجود عناصر گروه‌هاي سياسي و تشكيل «شوراي انقلاب فرهنگي»، آخرين ستارة‌ اميد گروه‌هاي مخالف در جذب دانشجويان را به افول نشاند. چند روز پس از اين اقدام شورا، گروهك فرقان كيفرخواستي عليه دكتر بهشتي تهيه كرد كه به همراه كروكي منزل وي جهت ترور او در يكي از خانه‌هاي تيمي منافقين كشف شد.» 11 موفقيت حزب در كسب حداكثري آراي انتخابات مجلس خبرگان (15/5/1358 تعلق 60 درصد آراء به شهيد بهشتي) و مجلس شوراي اسلامي (19/5/1358) به عنوان جهشي عظيم براي نيروهاي خط امام در كسب كرسي‌هاي سياسي كشور محسوب مي‌شد. در اين ميان گروه‌هاي ديگر صداي خود را به اعتراض و انتقاد بلند كرده و احزاب جمهوري اسلامي و رياستش را (شهيد بهشتي) به انحصارگرايي و دخالت در همة امور مملكت متهم كردند.
 
نيازمندي دستگاه قضا به «حذف نظام حقوقي پيشين و جانشين كردن نظام حقوقي جديد»12 و انتصاب دكتر بهشتي به رياست ديوان عالي كشور توسط امام (ره) در 4/12/1358 يكپارچگي نسبي مديريتي را در فضاي كشور ايجاد كرد. دستگاه قضايي كه نيازمند كارهاي عميق و بنيادي بود، با درايت شهيد بهشتي در «حفظ و به كارگيري» نيروهاي صالح و كارآمد گذشته و جذب نيروهاي قضايي جديد، ايجاد سرعت عمل در بررسي پرونده‌هاي قضايي و اصلاح كلي دستگاه قضا براساس دين و ارزش‌هاي اسلامي،13 تحولي عظيم و همسو با انقلاب اسلامي پيدا كرد.
 
ناهماهنگي انديشه‌هاي بني‌صدر حاكم بر كابينه دولت اول، با انديشه‌هاي پويايي چون شهيد بهشتي، در بسياري از موارد به ويژه براي اجراي احكام صادره از سوي دستگاه قضا، خودنمايي مي‌كرد؛ لذا شهيد بهشتي با ابتكار ايجاد «پليس قضايي» و طرح و تصويب آن در مجلس، توطئه‌ عدم اجراي احكام قضايي را خنثي كرد. اين امر در كنار توجه و اصرار بر تصويب لايحه قصاص، رسيدگي به دارايي‌هاي مسئولان نظام و ... زمينه‌اي ديگر براي عنادورزي و ايجاد تهمت عليه شخص بهشتي را فراهم كرد. 25 روز پس از مصاحبه مطبوعاتي دكتر بهشتي با روزنامه كيهان (1/11/1358، ص 11) و انتقاد ايشان از «برخي گروه‌هاي سياسي (مجاهدين خلق) كه از نام آيت‌الله طالقاني سوء‌استفاده مي‌كردند»، مهندس بازرگان،‌ نماينده مردم تهران، در سخنراني پيش از دستور چنين داد سخن سر داد:
 
«رياست محترم ديوان عالي كشور، ضمن رهبري فعال حزب خود و اتخاذ مواضع سياسي غير بي‌طرفانه، اوقات زيادي را به سخنراني‌ها و مصاحبه‌ها صرف نموده، با استفاده استثنايي و ممتاز از رسانه‌هاي گروهي و از امكانات عمومي به تبليغات مي‌پردازد. برخلاف اصل مسلم تفكيك قوا و عدم تداخل آن‌ها، كمتر امري از امور مملكت است كه به طور رسمي يا غير رسمي تحت تأثير و فرمان ايشان نباشد...» 14(26/11/1358)
 
در ادامه، درخواست حقيقي همسو با خواسته‌هاي بني‌صدر را اين‌گونه بيان مي‌كند:
 
«توقع برادرانه و متواضعانه اين حقير از ايشان و از آقايان متولّيان ديگر همكارشان كه تقريباً همه اختيارات اجرايي و مواضع قدرت را در انحصار گرفته‌اند، اين است كه اولاً پاس مقام و مسئوليت‌هاي رئيس جمهور را بنمايند و ثانياً خود را در قالب قانون اساسي و همكاري صميمانه با سايرين محدود و مشخص فرمايند.»15
 
«ابوالحسن بني‌صدر» كه «مخالف صريح گنجاندن اصل ولايت‌فقيه در قانون اساسي بود»،16 از همان روز كه در بيمارستان قلب تهران، حكم رياست جمهوري‌اش را گرفت، به نزديكانش مي‌گفت: «تا چند ماه ديگر كار امام تمام است و من به عنوان مظهر وحدت ملي، نفر اول كشور خواهم شد».17 او كه در تشكيل كابينه، «هماهنگي وزرا با خود را شرط مي‌دانست»[سيدمحمد خامنه‌اي] در سخنراني 17 شهريورش «جبهه‌گيري و صف‌آرايي علني خود را در مقابل مجلس، دستگاه قضا، حزب جمهوري و در يك كلمه خط امام، به ميان توده مردم كشاند و همه را دشمن خود قلمداد كرد و از باند چند نفره‌اي سخن گفت كه قصد برانداختن رئيس جمهور يازده ميليوني را كرده‌اند.»18 مجاهدين خلق هم «تنها راه از بين بردن هفتاد درصدي كادر رهبري و اركان حكومتي‌اش و بي‌آينده شدن مطلق رژيم» را در مبارزه مسلحانه و حذف فيزيكي مي‌ديدند. لذا در مرحلة‌ اول زير چتر حمايت بني‌صدر، به ايجاد و ترويج شايعات عليه حزب و به ويژه شهيد بهشتي،‌ اقدام كردند. «دفتر رئيس جمهوري نيز با سندسازي و جعل مدارك» به حمايت و گسترش شايعات كمك مي‌كرد.19 بني‌صدر و همفكرانش كه با اين اقدام، پرده از چهرة حقيقي خود برداشته بودند، چند ماه بعد از تصويب مجلس شورا و حكم امام (ره) مبني بر عدم كفايت سياسي، ناچار به پياده شدن از قطار انقلاب شده و عرصه را واگذار كردند. شكست سياسي بني‌صدر و رسوايي او در نحوة خروج از ايران، چيزي نبود كه سرويس‌هاي اطلاعاتي و امنيتي غرب و شرق، سران خشونت‌طلب منافقين و بسياري از همدستان ديگرشان، بتوانند به راحتي آن را بپذيرند، لذا از آن پس در جلسات محرمانه، صحبت از «نخستين عمليات بزرگ»20 به ميان مي‌آوردند و اهداف اين عمليات را «داراي چهره و هويتي مذهبي»21 معرفي مي‌كردند. اين برنامه‌ها بي‌‌شك پيرو پيام فوق محرمانه بني‌صدر به رجوي بود، مبني بر اين‌كه «بايد شروع به زدن رأس‌هاي آن‌ها نمود،‌ چاره‌ ديگري نيست.»22
 
«6 تير ماه 1360 با انفجار ضبط صوتي كه روي تريبون آيت‌الله خامنه‌اي قرار داده شده بود»،23 پروژه حذف فيزيكي سران نظام‌ كليد خورد.
 
«رجوي، بني‌صدر، بازرگان و ... كه ليستي از «خمسه خبيثه واجب‌القتل» را تهيه كرده بودند، ثمرة‌ جوسازي‌ها و شايعات دو سالة خود را به زعم خود در شامگاه 7 تير، با شهادت 72 نفر از سران اصلي نظام، برداشت كردند. غافل از اين‌كه انفجار 7 تير، بهانه‌اي براي رسوايي بيشترشان فراهم كرد. سيل جمعيت تشييع كنندة‌ «بهشتي و يارانش» كه با اشك و گل و شعار «بهشتي بهشتي راهت ادامه دارد» به استقبال عزيزانشان آمده بودند،‌ جلوة عظيم ديگري از بصيرت و ولايتمداري مردم را به نمايش گذاشت.
 
جرياني كه آن روز عليه شهيد بهشتي و حزب جمهوري اسلامي برآشفت، امروز جريان روشنفكر بيماري است كه با ياري قلم به دستان فاسد و سخنگويان مزدور، گاهي به مباني ديني اسلام ناب و فرهنگ غني اهل بيت حمله مي‌كند و گاهي حاكميت دين و ولايت‌فقيه را زير سؤال مي‌برد. غافل از اين‌كه هنوز بهشتي‌ها و مطهري‌ها و رجايي‌ها هستند كه افكار و آثارشان تضمين‌كنندة زيربناي فكري آيندگان خواهد بود و بذر انديشه‌شان در دل‌هاي بصير و جوان نفوذ كرده و همواره ثمر خواهد داد.
 
 
 
منابع:
 
زندگي و مبارزات شهيد بهشتي، علي كردي، مركز اسناد انقلاب اسلامي تهران، 1385.
 
سازمان مجاهدين خلق، پيدايي تا فرجام، ج 2، جمعي از پژوهشگران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌هاي سياسي تهران، 1385.
 
دمكراسي بازدارنده، نوآم چامسكي، غلامرضا تاجيك، مؤسسه انتشاراتي كيهان، 1375.
 
جفاي دوستان،‌ بهشتي زير آوار اتهام‌ها، اكبر مظفري، شاكر، قم، 1385.
 
خاطرات حاج احمد قديريان، تدوين حسين نبوي،‌محمدرضا سرابندي، مركز اسناد انقلاب اسلامي، تهران، 1383.
 
وبلاگ شيفتگان خدمت، shiftegan-e-khedman.blogsky.com.
 
سايت كتابخانه سازمان مجاهدين خلق ايران، golkhorshid.com.
 
 
 
پي‌نوشت‌ها:
 
1. چه بايد كرد؟ به نقل از مسعود رجوي، ص 57.
 
2. نشريه مجاهد، ش 129، ص 17.
 
3. دمكراسي بازدارنده، ص 303.
 
4. زندگي و مبارزات شهيد بهشتي، مركز اسناد، ص 126.
 
5. همان،‌ ص 150.
 
6. همان.
 
7. همان،‌ ص 130.
 
8. همان،‌ ص 152.
 
9. 275 روز با بازرگان، ص 86-85.
 
10. زندگي و مبارزات شهيد بهشتي، مركز اسناد، ص 133.
 
11. همان.
 
12. همان،‌ ص 135.
 
13. همان، ص 136.
 
14. همان،‌ ص 139.
 
15. همان.
 
16. سيدمحمد خامنه‌اي، ابتكار.
 
17. سرمقاله ويژه نامه نوروزي روزنامه ايران، پايگاه اطلاع‌رساني رجانيوز.
 
18. shiftegan-e-khedmat.blogsky.com.
 
19. سازمان مجاهدين خلق پيدايي تا فرجام، ج 2، ص 596.
 
20. نشريه مجاهد، ش 146، ص 27.
 
21. همان.
 
22. غائله 14 اسفند 1358،‌ص 730.
 
23. سازمان مجاهدين خلق پيدايي تا فرجام، ج 2، ص 589.
 
نويسنده:طيّبه محمّدي
 
 
منبع: نشريه فرهنگ پويا - شماره 17

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها : چرا مرگ بر بهشتي شعار مردم شد؟, ,