بازخواني گفتگوي فالاچي با امام خميني درباره حكومت اسلامي؛ سال 58
كساني را كه در جامعه فساد مي‌كنند تحمل نمي‌كنيم
 آنچه در پي مي‌آيد گفت‌وگوي تاريخي اوريانا فالاچي، خبرنگار ايتاليايي با حضرت امام‌خميني (ره) است كه در شهريورماه 1358 و در قم انجام پذيرفت. ويژگي بارز اين گفت و شنود آن است كه فالاچي در آن برهه بر نكاتي انگشت نهاد كه تا هم‌اينك نيز از دستاويزهاي دستگاه‌هاي خبري استكبار جهاني عليه نظام اسلامي است. اين يعني دشمنان نظام پس از سه دهه هنوز گامي به پيش ننهاده‌اند و در منزلگاه آغازين خويش به سر مي‌برند! پاسخ‌هاي هوشمندانه حضرت امام(ره) و نيز شيوه مواجهه آن بزرگ با شانتاژهاي خبري مخالفان انديشه و عمل اسلامي نيز در جاي خويش عبرت‌آموز و الهام‌بخش تواند بود. ياد معمار كبير انقلاب اسلامي، گرامي‌ باد.


قبل از هر چيز، مرگ مرحوم طالقاني را به شما تسليت عرض مي‌كنم. 

ان‌شاءالله موفق باشند. تشكر مي‌كنم از تسليت ايشان.

 
اميدوارم حضرت امام به سؤالاتي كه من مي‌كنم و شايد بعضي‌ها به ظاهر مسخره بيايند و بعضي‌ها ناراحت‌كننده باشند، با صبر و حوصله‌اي كه من در ايشان مي‌بينم به‌سادگي جواب بدهند. 

بگوييد كه اگر سؤال‌ها بخواهد زياد باشد من وقت ندارم و محدود باشد. يك چند سؤالي باشد عيب ندارد. سؤال‌ها را انتخاب كنيد و آن سؤالي كه مهم است بكنيد. براي اينكه زياد طول مي‌كشد.

 
حضرت امام خميني(ره)! ايران در دست شماست و حرف‌هاي شما كاملاً مورد قبول است و حرف‌هاي شما قانون مي‌شود در اين كشور و حالت اجرايي پيدا مي‌كند. در مملكت بعضي‌ها هستند كه فكر مي‌كنند در اين كشور آزادي نيست. حضرتتان چه مي‌فرماييد؟ 

بگوييد كه ايران در دست من نيست، در دست ملت است و ملت هم كسي را كه خدمتگزار باشد و مصالحشان را بخواهد، با آزادي مطلق، به او ممكن است رو بياورد. شما ملاحظه كرديد در فوت مرحوم آقاي طالقاني سرنيزه‌اي نبود، زوري نبود، مردم با آزادي ريختند در خيابان‌ها و همه ايران منقلب شد. اين نه اين است كه آزادي بدون قانون وجود داشته باشد، آن آزادي نيست، منتها آزادي است كه مردم روي محبت و عشقشان و روي مبادي الهي به بعضي اشخاص كه اينها را مي‌شناختند به اينكه الهي هستند روي مي‌آورند و اين آزادگي است.

 
آن‌طوري كه در بياناتتان در قم- در گذشته نه نزديك، بلكه خيلي دور- فرموده‌ايد و حقيقتي بوده، آن است كه مدرن شدن يك انسان اين است كه بتواند آزاد بينديشد و آزاد تصميم بگيرد و آزاد انتخاب كند. چطور امكان دارد؟ الان در كشور، كمونيست‌ها و ساير اقليت‌ها ـ‌چه سياسي و چه مذهبي و چه ملي‌ـ نمي‌توانند آزادانه اظهار بيان و انديشه كنند. 

بگوييد شما اول مسئله‌اي را خيال كرديد، بعد علتش را مي‌پرسيد. در مملكت ما آزادي انديشه هست، آزادي قلم هست، آزادي بيان هست، ولي آزادي توطئه و آزادي فسادكاري نيست. شما اگر توقع داريد كه ما بگذاريم عليه ما توطئه كنند و مملكت ما را به هرج و مرج و فساد بكشانند و مقصودشان از آزادي اين است، در هيچ جاي دنيا همچو آزادي نيست. اگر آزادي انديشه است، آزادي بيان است، اين آقاي بني‌صدر مطلعند و ما مطلعيم كه ايشان همين كمونيست‌ها را و همان اشخاصي كه غير ما فكر مي‌كردند، دعوت مي‌كنند كه بياييد صحبت‌هايتان را بكنيد. ما پنج ماه، بلكه بيشتر به‌طور مطلق به اينها آزادي داديم، يعني آزاد بودند كه هر چه مي‌خواهند بگويند و بكنند. حتي الان هم هر كاري مي‌خواهند مي‌كنند، لكن اخيراً مطلع شديم كه با الهام از رژيم سابق و اجانب و كساني كه مي‌خواهند كشور را به تباهي بكشند، توطئه و خرابكاري كرده، خرمن‌ها و صندوق‌هاي آرا را آتش زده‌ و با اسلحه، آن رفتارها را كرده‌اند. قضاياي اطراف كردستان را همان‌ها پيش آوردند و اگر ما سستي كنيم، ساير قضايا را هم پيش مي‌آورند. 

اگر آزادي، آزادي بيان و عقيده و انديشه است، آزادي هست و بوده است. اين چيزي كه جلويش گرفته شده است، اين است كه در ممالك ديگر كه در آنها انقلاب شد و در آنجاها كه صددرصد ادعاي آزادي مي‌كردند، بعد از انقلاب، مطلقاً از اعمال كساني كه توطئه مي‌كردند، جلوگيري كردند. ما پنج ماه و بيشتر به آنها مهلت داديم تا اينكه بر مردم و بر دنيا ثابت شد كه قضيه، قضيه آزادي بيان نيست. قضيه، قضيه آزادي توطئه است. اين آزادي توطئه را هيچ‌كس در هيچ جا و به هيچ‌كس نمي‌تواند بدهد.


حضرت امام! اينهايي كه الان دم از مخالفت مي‌زنند، عده‌اي هستند كه اكثرشان مبارزه كرده‌ و زجر كشيده‌ و ضد رژيم گذشته بوده‌اند. چطور امكان دارد كه فضا و حق وجود به چپي كه اين همه مبارزه كرده و رنج كشيده، نداد؟

امكان ندارد. حتي يكي‌شان نه مبارزه كرده‌، نه رنج كشيده‌اند. همه از دولت و از رنج‌هاي اين ملت ما استفاده برده‌ و بر ضد ملت ما قلمفرسايي كرده‌اند.

 منظورم گروه‌هاي سياسي‌اند، مثلاً احزاب توده، فداييان، مجاهدين.

و احزاب هم همينطور، آنها هم ـ‌خلاف آزادي‌شان‌ـ اگر توطئه‌گر نباشند. حالا عملي كه برخلاف آزادي باشد، نكرده‌اند و نشده است و اما اينكه مي‌گوييد آنها رنج كشيده‌ و در اين باره فعاليت كرده‌اند، اين معلوم مي‌شود كه درست از اوضاع ما مطلع نيستيد. آنهايي‌ كه رنج كشيده‌اند اين توده مردمند. آنها يك عده‌اي‌شان در خارج بوده‌اند و حالا آمده‌اند در داخل و مي‌خواهند بدون رنج استفاده بكنند. يك دسته هم اينجا بودند و در پناهگاه‌ها يا در خانه‌ها بودند و بعد از اينكه ملت، رنج‌ها را كشيد و خون داد و همه كارها را كرد، اينها آمدند و دارند استفاده مي‌برند؛ مع‌ذلك كسي جلوي اينها را نگرفته است و آزادي دارند. 

 منظور من بيشتر روي چپي‌هايي است كه در زندان هم بوده‌ يا به دست شاه شكنجه شده‌اند.

در اين نهضت ما دخالت نداشتند. در نهضت ما هيچ‌يك از اينها، نه‌تنها دخالت نداشتند، بلكه مخالف بودند. همين چهار تا هم كه الان برخلاف ما دارند فعاليت مي‌كنند، روي مسلك خاصشان هستند. نهضت ما يك نهضت اسلامي بود كه چپي‌ با آن مخالف است و مخالفت او هم با ما بيشتر است از مخالفت با شاه. آنها هم توطئه‌گرند و مي‌خواهند همان مسائل را برگردانند. من نظرم اين است كه چپي‌هاي ساختگي‌اند، نه چپي‌هاي واقعي و ساخت امريكا هم هستند، بنابراين اين ‌طور نيست كه شما خيال كرديد كه چپي‌ها يك دسته‌اي هستند كه در نهضت ما دخالت داشتند. هيچ دخالتي نداشتند، البته آنها براي مقصد خودشان هر چه بوده، يك كارهايي انجام داده‌اند كه هيچ ربطي به نهضت ما ندارد. نهضت ما هيچ ارتباطي با چپي‌ها ندارد و چپي‌ها هم هيچ خدمتي به نهضت ما نكرده‌اند. هر چه كرده‌اند كارشكني و خلاف بوده است. حالا هم توطئه‌گري از چپي‌هاست كه چپي‌هاي ساختگي‌اند، نه چپي‌هاي واقعي.

 حضرت امام(ره)! مي‌شود بيان كنيد كه اين ملت براي آزادي مبارزه كرده يا براي اسلام؟

براي اسلام جنگيده، لكن محتواي اسلام همه آن معاني است كه در عالم به خيال خودشان بوده كه مي‌گويند دموكراسي. اسلام همه اين واقعيت‌ها را دارد و ملت هم براي همه اين واقعيات جنگيده‌، لكن در رأسش خود اسلام است و اسلام همه اينها را دارد. 

 يك تعريف ساده از آزادي، بيان كنيد.

آزادي يك مسئله‌اي نيست كه تعريف داشته باشد. مردم عقيده‌شان آزاد است. كسي الزامشان نمي‌كند كه شما بايد حتماً اين عقيده را داشته باشيد. كسي الزام به شما نمي‌كند كه حتماً بايد اين راه را برويد. كسي الزام به شما نمي‌كند كه بايد اين را انتخاب كنيد. كسي الزامتان نمي‌كند كه در كجا مسكن داشته باشيد، يا در آنجا چه شغلي را انتخاب كنيد. آزادي يك چيز واضحي است.

 آيا آزادي براي مردم در حدي هست كه بتوانند سيستم دولت خودشان را تعيين كنند، آيا اين آزادي هم براي ملت هست؟

به همان ترتيبي كه در همه جاي دنيا هست آنها مي‌توانند وكيل انتخاب كنند. وكيل مي‌تواند به حسب آن چيزي كه ملت به او اعطا كرده، دولت را تصويب يا رد كند. رئيس‌جمهور را خود مردم تعيين كنند. همه اينها با دست خود مردم هست و خودشان مي‌توانند انجام بدهند.

 حضرت امام! شما چرا از اول روي كلمه دموكراتيك خط كشيديد و فرموديد «جمهوري اسلامي» نه يك كلمه بيشتر و نه يك كلمه كمتر؟ اين كلمه را كه اين‌قدر براي ما عزيز است، خط زديد. در كشور الان در اين باره صحبت مي‌كنند.

بله اين مسائلي دارد. يك مسئله اين است كه اين توهم، اين را در ذهن مي‌آورد كه اسلام محتوايش خالي است از اين، لذا احتياج به اين است كه يك قيدي پهلويش بياورند و اين براي ما بسيار حزن‌انگيز است كه در محتواي يك چيزي كه همه چيزها به طريق بالاترش و مهم‌ترش در آن هست، حالا ما بياييم بگوييم كه ما اسلام مي‌خواهيم و اما با اسلاممان دموكراسي باشد، اسلام همه چيز است. مثل اين است كه شما بگوييد كه ما اسلام را مي‌خواهيم، ولي به شرط اينكه به خدا هم معتقد باشيم. اين براي ما خيلي ناراحت‌كننده است كه كسي يك همچو خيالي داشته باشد. اولاً و ثانياً اين كلمه دموكراسي كه پيش شما اين ‌قدر عزيز است يك مفهوم مُبَيني ندارد. ارسطو يك‌جور معني كرده، شوروي يك‌جور معني كرده است، سرمايه‌دارها يك‌جور معني كرده‌اند. ما در قانون اساسي‌مان نمي‌توانيم يك لفظ مبهمي را كه هر كس براي خودش يك معني كرده است، بگذاريم. به‌جاي آن اسلام را گذاشتيم كه اسلام مُبين مي‌كند حد وسط چيست. اين مخالفت با ‌چيزي نيست، ولي آنهايي كه نفهميده‌اند اسلام را، خارجي‌ها كه با اسلام كار ندارند، آنها كه در داخل هستند و اسلام را نمي‌دانند چه رژيمي است، به خيالشان يك امكان دارد. 

من حالا براي شما از اين آزادي و دموكراسي مثالي مي‌زنم. يك چيزي كه تاريخ مي‌گويد و آن قضيه حضرت امير(س) است كه در وقتي كه رئيس و خليفه رسول‌الله بود و دامنه اين رياست عملي‌اش و سياستش از حجاز تا مصر و بسياري از آسيا و حتي يك مقداري از اروپا گسترش داشت، همين شخص كه رئيس يك همچو مملكت وسيعي بود و داراي همچو قدرتي بود و قاضي را هم خودِ خليفه رسول‌الله تعيين مي‌كرد، وقتي يك اختلافي بين آن رئيس و يك يهودي حاصل شد، قاضي او را دعوت كرد به اينكه بيايد جواب بدهد. او هم رفت و در محضر قاضي نشست. وقتي قاضي خواست به او احترام كند، گفت‌: «نه، يك نفر قاضي بايد احترام از هيچ‌كس نكند و بايد علي‌السوا باشيم» و بعد هم كه قاضي حكم بر خلاف او كرد، او تصديق و قبول كرد. 

من ميل دارم شما كه اطلاع داريد از همه حكومت‌ها و از همه جاها، يك نمونه اين‌ طوري هم شما نشان بدهيد. در تمام اين حكومت‌هايي كه ‌از اول دنيا تا حالا‌ بوده‌اند و شما لابد مطلع هستيد، يك نمونه اينطوري به ما نشان بدهيد كه از اين اولي باشد.

 من در قيافه شما كه نگاه مي‌كنم قيافه آرام و طبيعي و نرمي است، اما دنيا قيافه‌اي از شما درست كرده كه سخت، خشن و ترسناك است. آيا اين براي شما رنج‌آور نيست؟ شما را ديكتاتور جديد ايران مي‌خوانند، اين شما را ناراحت نمي‌كند؟

از يك جهت البته ناراحتي دارد و آن اينكه دشمن‌هاي ما چقدر برخلاف انسانيت عمل مي‌كنند. ما متأسفيم كه يك طايفه‌اي اين ‌قدر برخلاف انسانيت و انصاف رفتار مي‌كنند. از اين جهت البته ناراحتي دارد. ما به حسب تعاليم اسلام براي عيب‌هايي كه در بشر هست، بايد متأثر باشيم و از جهتي به نظر ما چندان اهميتي ندارد، براي اينكه ما به راه حق مي‌رويم و البته در راه حقي كه در مقابل ابرقدرت‌هاست، مقابل با منافع بزرگ كشورهايي است كه مي‌خواهند اينها را بخورند و ببرند، من نمي‌توانم متوقع باشم كه آنها بنشينند و نگاه كنند. البته اين براي ما خيلي بي‌سابقه نيست. همچو نيست كه كار بي‌سابقه‌اي براي ماست. ما مي‌دانستيم كه يك همچو حرف‌هايي هست. هميشه هست كه يك ضعيفي كه در مقابل قدرت‌هاي بزرگي مي‌خواهد بايستد، اين تهمت‌ها برايش هست. كساني كه اجير شاه هستند، اجير قدرت‌هاي بزرگ هستند، از آنها ما توقع نداريم كه به ما هيچ زهرچشمي وارد نكنند. ما مي‌بينيم كه از خارج دارند در مملكت ما آشوب مي‌كنند و مي‌دانيم كه آنها در روزنامه‌هايشان هرچه دلشان بخواهد تهمت مي‌زنند. شما لابد ديده‌ايد كه در روزنامه‌ها نوشته‌اند كه به امر خميني پستان‌هاي زن‌ها را بريده و با زن‌ها چه كرده‌اند. البته دشمن است، ولي من متأسفم كه دشمن‌ها اين ‌قدر خلاف انصاف و خلاف انسانيت عمل كنند. 

 آنهايي كه از شما ترس ندارند و من ديده‌ام كه الان اينجا جلوي منزل شما و در تهران «خميني، خميني» مي‌كنند، احساسي كه به انسان دست مي‌دهد اين است كه اين از يك تعصبي مي‌آيد. آيا شما اين را براي پيشرفت و رشد انسان، خطرناك نمي‌بينيد؟ 

اين تعصب نيست. اين آزادي‌دوستي است. اين به اصطلاح شما دموكراسي‌دوستي است. اينها احساس كرده‌اند كه روي مصالح آنها عمل مي‌كنيم. احساس كرده‌اند كه ما نمي‌خواهيم به آنها ظلم بكنيم. آنها را نمي‌خواهيم به زور به يك كاري وادار كنيم. اين احساسي است كه آنها از اسلام دارند و احساس مي‌كنند كه ما تبع اسلام هستيم و مطابق احكام اسلام عمل مي‌كنيم. اين دو احساس در مردم هست. يكي اينكه اسلام را مي‌دانند كه رژيمي است كه عدالت در آن هست و ما را هم مي‌دانند كه تابع يك رژيمي هستيم كه در آن عدالت هست و ما مي‌خواهيم عدالت را اجرا كنيم. اين احساسات از اين جهت است، نه يك تعصب خشك بدون منطق و بدون مبنا. من اصلاً هيچ خطري در اين احساس نمي‌كنم. 

 شما خطر فاشيسم را در ايران امروز مي‌بينيد؟ 

هيچ، ابداً همچو خطري نيست. مادامي كه اين ملت به اسلام توجه دارد و تابع اسلام است و ما مي‌خواهيم حكومت اسلامي درست كنيم، هيچ خوفي نيست، هيچ ديكتاتوري نخواهد بود و هيچ خطري براي اين مطالب نيست. ما وقتي در معرض خطر هستيم كه كمونيسم بتواند بر ما غلبه كند. آن وقت اول گرفتاري و ديكتاتوري است. يا رژيمي نظير رژيم شاه پيش بيايد. آن هم همان ‌طور است و اما آن رژيمي كه ما مي‌خواهيم، رژيمي است كه ملت ما دنبالش هست و ديكتاتوري در آن معصيت بزرگي است. فاشيسم پيش ملت ما از معاصي بزرگ است و هيچ همچو خطري پيش ما نيست.

 [ در اين فاشيسم جنبه مردمي و توده‌اي‌اش قوي است.] در ايتاليا ـ‌كه ما در آنجا زندگي كرده‌ايم‌ـ موسوليني و در آلمان هيتلر به اين نوع افكار تكيه داشتند. اين خطر هميشه هست كه توده مردم به‌تدريج نوعي حكومت ديكتاتوري را به وجود بياورند و آن رژيمي كه به وجود مي‌آيد كاملاً متكي به افكار عمومي است، اما در اعمال خودش مثل همان مطلق‌العنان‌ها عمل مي‌كند.

توده ما توده مسلمان است. تعليمات اسلامي همان‌ طوري است كه در روحانيت هست و آنها به مردم تعليم كرده‌اند. تمام اين مسائل اسلامي كه بر مبناي عدالت و آزادي و اختيار مردم و بر مبناي چيزهاي متعالي‌اي است كه در اسلام هست. عقلاً امكان اين هست كه اين مملكت از اسلام برگردد و بشود كمونيست. اگر چنين شد همه مردم از اسلام برگشتند و كمونيست شدند، البته آن وقت براي اسلام اين خطر هست، اما مادام كه ملت ما مسْلم است، براي ملتي كه اسلام ندارد يا فرض كنيد كه تابع كمونيسم است، يا تابع اصول و مسالك ديگري هست، البته اين خطر در آنها هست و در مملكت ما هيچ خطري به هيچ‌وجه وجود ندارد. 

 مطلب ديگري كه در غرب خيلي در آن سر و صدا شده، مسئله اعدام‌هاست. مي‌گويند تا حالا 500 نفر بدون وكيل مدافع و تجديد نظر در ايران اعدام شده‌اند. با اين ترتيب موافقيد؟ 

اولاً 500 تا نيست و بسيار كمتر است. علت اين است كه يا غربي‌ها اين اشخاص را نمي‌شناسند يا مي‌شناسند و متعمدند در اينكه خودشان را به نشناسي بزنند. اينها افرادي بودند كه بسياري‌شان علناً آمدند و مردم را در خيابان‌ها كشتند و يا امر به كشتن مردم در خيابان‌ها دادند. اين يك مسئله مبهمي پيش ملت ما نيست كه تصور كنند شايد اينها صحيح بگويند و شايد دفاعي داشته باشند. كسي كه در جمعيتي وارد بشود و آنها را زير تانك ببرد، آن وقت آن يك نفر را در مقابل هزار نفر كه كشته‌، مي‌كشند، مع‌ذلك به آنها مهلت هم بدهند كه صحبت‌هايشان را بكنند.

البته قلم دست دشمن است و براي ما هر چه بخواهد مي‌نويسد، اما واقعيت اينطور نيست. آنهايي كه در اينجا كشته شده‌اند نه عددشان آن ‌قدر است و نه برخلاف موازين بوده. اينها هر كدامشان اشخاصي را كشته،‌ فسادها كرده‌، خانمان‌ها را سوزانده‌، پاي اشخاص را در حبس‌ها اره كرده، آنها را روي تابه گذاشته‌ و به برق وصل كرده‌اند. اين اشخاص البته كشته شدند، ولي حق دفاع داشتند. لكن ما چه كنيم كه قلم به دست دشمن است و مي‌خواهد ما را اين‌طور جلوه بدهد.

 راجع به شاه چه مي‌گوييد؟ آيا شما دستور داده‌ايد كه او را در خارج بكشند؟ آيا به نظر شما اين كار ممكن است؟

نه، من دستور ندادم. من ميل دارم كه بيايد ايران و او را محاكمه كنيم. من اگر مي‌توانستم، او را حفظ مي‌كردم و مي‌آوردم ايران و علناً براي اين پنجاه و چند سال ظلمي كه كرده، خيانت‌هايي‌ كه كرده، سرمايه‌هايي‌ كه از ما به خارج برده، محاكمه مي‌كردم. اگر او كشته بشود، از دست ما مي‌رود، لكن اگر حفظش كنيم و او را به اينجا بياوريم، ممكن است اين ثروت به ايران برگردد.

 شما مايليد كه مثل آيشمن كه او را گرفتند و به اسرائيل بردند، شاه را هم بگيرند و به همان ترتيب به ايران بياورند؟ 

من مايلم كه او را به ايران بياورند و محاكمه‌اش كنيم.

 تنها شاه يا همه خانواده‌اش؟

هر كدام خيانتكار باشند. مجرد اينكه كسي از خانواده شاه باشد، ابداً موجب نمي‌شود كه چه بشود. وليعهد شاه بيايد مثل يكي از مردم اينجا زندگي كند. كاري به ما نكرده. هيچ كسي هم به او كاري ندارد. كساني مثل خواهر او اشرف، جزو جنايتكارها هستند. او هم به اندازه جنايت‌هايي‌ كه كرده، مجازات مي‌شود. آنكه را كه خيانتي نكرده، به او كاري نداريم.

 پسرش كاري كرده؟

اينها بايد محاكمه شوند. مي‌گويند كرده، اما ما چه مي‌دانيم؟

 

شما اميد داريد كه شاه به ايران برگردانده و محاكمه شود؟

تقريباً يك آرزوست.

 مطمئن باشيد چيزي از دست نمي‌دهيد. من تمام تبليغاتي را كه عليه شما كردند به هم مي‌زنم.

خيال مي‌كنيد.

 مي‌گويند اينهايي‌ كه اعدام شده‌اند، همه‌شان مقصر سياسي و ساواكي نبودند. آنهايي‌ هم كه لواط و زنا كردند، اعدام شدند. البته من توضيح دادم كه اين‌جور نيست. اينها بچه‌ها را مي‌دزديدند و اخبار دروغ به شما گفتند.

بله اصل مسئله را بايد گفت و آن اين است كه اگر يك بدني يك انگشتش فاسد بشود، چه بايد كرد براي اصلاح بدن؟ آيا بايد اين انگشت را گفت تو باش اينجا و فاسد كن اين بدن را؟ اين انگشت يك مفسده است و بايد بريد. اينها جامعه را به فساد مي‌كشند. يك وقت مثل بعضي طوايف مي‌گويند كه خب، مردم آزادند. آن زن آزاد است كه زن اين باشد و او هم تمتعي ببرد و خب، چه بهتر! يك وقت منظور اين است. نه، ما اين را نمي‌توانيم بپذيريم. يك وقت منظور اين است كه بايد حفظ نظم جامعه، حفظ صحت جامعه بشود. اين سياست‌هايي كه ما در اسلام داريم و اجرا مي‌شود براي اين است كه ما مي‌خواهيم جامعه را پاكسازي كنيم. علف‌هاي هرزه‌اي را كه ضايع مي‌كنند مزرعه ما را، بايد بچينيم و دور بريزيم. اگر بخواهيم جامعه را اصلاح كنيم، نمي‌توانيم كساني را كه افساد در جامعه مي‌كنند، آن را به تباهي مي‌كشند، جوان‌هاي ما و دخترهاي ما را به تباهي مي‌كشند، تحمل كنيم. نمي‌توانيم نظر كنيم كه اينها هر كاري مي‌خواهند بكنند. هر سياستي كه در اسلام هست بايد بشود، چه پيش شما پذيرفتنش خيلي مشكل باشد، چه نباشد. همان ‌طوري كه شما دزد را مي‌گيريد و حبس مي‌كنيد. خب چرا آزادش نمي‌گذاريد؟ همانطوري كه قاتل را مي‌گيريد نگهش مي‌داريد، يا احياناً قصاص مي‌كنيد. چرا رهايش نمي‌كنيد كه هر كاري دلش مي‌خواهد بكند؟ چرا؟ براي اينكه اينها جامعه را به فساد مي‌كشند. اگر از چند تا از اين فسادها جلوگيري بشود، جامعه اصلاح مي‌شود. ما منظورمان اصلاح جامعه است. اصلاح جامعه به همين است كه اين سياست‌ها باشد. 

 بعضي‌ها كه لواط مي‌كنند، بيمارند. آيا چنين كسي بايد اعدام شود؟

اين مايه فساد است. فساد را بايد برداشت تا ديگران اصلاح بشوند. اين ديگر مسائل فرعي است.

 مي‌گويند يك زن هجده ساله را كه آبستن بوده، به عنوان اينكه زنا كرده اعدام كرده‌اند.

دروغ است، نمي‌شود، در اسلام نيست. اين جزو همان‌هاست كه به ما نسبت مي‌دهند.

 اين روزنامه‌ها بودند كه در باره آن نوشتند.

بي‌اطلاعم. ما چه مي‌دانيم حالا چه شده. وقتي به محكمه رفته است محكمه حكم كرده است.

 آيا صحيح است كه زن‌ها خود را زير چادر مخفي كنند؟ اين زن‌ها در انقلاب شركت كردند، كشته دادند، زندان رفتند، مبارزه كردند، اين چادر هم يك رسم از قديم‌مانده‌اي است. حالا ديگر دنيا هم عوض شده. حالا اين صحيح است كه مثلاً اينها خودشان را مخفي كنند؟

اولاً اينكه اين يك اختياري است براي آنها، خودشان اختيار كردند. شما چه حقي داريد كه اختيار را از دستشان بگيريد؟ ما اعلام مي‌كنيم به زن‌ها كه هر كس چادر مي‌خواهد يا هر كس پوشش اسلامي، بيايد بيرون. از 35 ميليون جمعيت ما 33 ميليونش بيرون مي‌آيد. شما چه حقي داريد كه جلوي اينها را بگيريد؟ اين چه ديكتاتوري است كه شما نسبت به زن‌ها داريد؟ ثانياً اينكه ما يك پوشش خاصي را نمي‌گوييم. براي حدود زن‌هايي كه به سن و سال شما رسيده‌اند هيچ چيزي نيست. ما زن‌هاي جواني را كه وقتي آرايش مي‌كنند و مي‌آيند، يك فوج را دنبال خودشان مي‌كشند، اينها را داريم جلويشان را مي‌گيريم. شما هم دلتان نسوزد. من هم ديگر بلند مي‌شوم.

[خطاب به مترجم]

شما اينها را به ايشان بگوييد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها : بازخواني گفتگوي فالاچي با امام خميني درباره حكومت اسلامي؛ سال 58, خبرنگار ايتاليايي, ,