آیا وجود زمامداری عادل ما را از "ولی" بی‌نیاز می‌کند؟
 

 

عاطفه صادقی
 
 
در آستانه عید ولایت، عید اتمام دین خوب است با توجه به معارف اهل بیت علیهم السلام به این سوال پاسخ دهیم که آیا وجود یک حاکم عادل و قابل، ما را از "ولایت" امام معصوم علیهم السلام بی نیاز می‌کند؟

اصولا ارتباط امامت و سیاست چیست؟

در زيارت جامعه كبيره  منقول از امام هادی علیه السلام، در اوصاف ائمه معصومين چنین آمده است:

السلام عليكم يا اهل بيت النبوه و موضع الرسالة... و قادة الامم و اولياء النعم و عناصر الابرار و دعائم الاخيار و ساسة العباد و اركان البلاد

سلام بر شما، اهل بيت نبوت و جايگاه رسالت... و پيشوايان امت ها و اولياى نعمت ها و پايه هاى نيكوكاران و تكيه گاه خوبان و سياست كنندگان بندگان خدا و اركان محكم شهرها...
 
تبیین صحیح مفهوم امامت و ارتباط آن با سیاست از جمله لوازم درک مفهوم غدیر و قرار گرفتن در جایگاه معرفتی عید اکمل یعنی عید ولایت است.

در مفهوم غربی، واژه سیاست در فرهنگ لاتین به معنای پلیس و حفظ و نگهداری از شهر و به اصطلاح نگاه داشتن هر آنچه هست، می باشد. در حالی که در متون اسلامی، واژه امامت، جایگزین واژه سیاست شده و هر جا سیاست مورد نظر است، از واژه امامت استفاده شده است. حتی در مورد امامان تعبیر "ساسه العباد" به کار رفته است. کلمه امامت از ریشه "أمّ یأمّ" به معنای حرکت و آهنگ حرکت است. این تفاوت لغوی در واژه سیاست از دیدگاه اسلام و غرب می رساند که روح سیاست در اسلام با حرکت و تعالی و پیشرفت همراه بوده در حالی که در غرب معنای محافظه کارانه و نگه داشتن هر آنچه هست از آن مورد نظر است.

عبارات زیارت جامعه کبیره، به ويژه قادة الامم و ساسة العباد صريحا زمامدارى و سياست‌مدارى را از صفات و شوون ائمه معصومين عليهم السلام مى شمارد.

واژه سیاست از نظر لغت از "ساس" و "سوس" گرفته شده و به معنای كشورداری، اصلاح امور مردم و اداره كردن كشور براساس قوانین و برنامه ریزی و تدابیر است، طُریحی لغت شناس معروف در فرهنگنامه مجمع البحرین می نویسد:

«السیاسه القیام علی الشیء بما یصلحه؛ سیاست یعنی اقدام برای سامان دادن چیزی, به وسیله اموری كه آن را اصلاح كند و سامان بخشد.» و در ادامه می نویسد: در وصف امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ گفته شده است:

«انتم ساسه العباد؛ شما سیاست مداران بندگان خدا هستید.»

و نیز در شأن آن ها آمده:

«الامام عارف بالسیاسه؛ امام به امور سیاست آگاهی و شناخت دارد.» و نیز در روایت آمده:

امور دین و ملت، از جانب خداوند به پیامبرش واگذار شد، لیسوس عباده؛ تا آن پیامبر بندگان خدا را بر اساس سیاست خود تربیت و اصلاح كند.

امام صادق عليه السلام فرمود:

ان الله عزوجل ادب نبيه فاحسن ادبه فلما اكمل له الادب قال انك لعلى خلق عظيم ثم فوض اليه امر الدين و الامه ليسوس عباده (محدث قمى ، سفينه البحار، ذيل ماده حسن)

خداوند پيامبرش را تربيت كرد و خوب تربيت كرد، وقتى كه تربيت او را تكميل نمود، فرمود: تو داراى اخلاق نيك و عظيمى هستى ، سپس امر دين و امت را به پيامبر واگذار كرد، تا سياست امور بندگان را به عهده بگيرد.

به همين جهت است كه امام خمينى قدس سره مى فرمايد:

سياست در رأس تعليمات انبياي الهى بوده است.

در رساله حقوق امام سجاد عليه السلام مى خوانيم:

ثم حق سائسك بالملك و كل سائس امام ... و اما حق سائسك بالملك فان تطيعه و لا تعصيه.

سائس، يعنى سياست مدار كه در اين حديث با امامت مساوى گرفته شده و اطاعت از وى واجب و فرض است.

كلمه سياست در سخنان امام على عليه السلام نيز به چشم مى خورد:

من حسنت سياسه وجبت طاعته؛

كسى كه سياستش نيكو است ، اطاعتش واجب است.

ملاك السياسه العدل ؛ ملاك و معيار سياست عدل است.

امام خمينى قدس سره در ادامه فرمود:

مرا نزد رئيس سازمان امنبت بردند، او ضمن صحبت هايش ، گفت : آقا سياست عبارت از دروغ گويى است، عبارت از خدعه است، عبارت از فريب است، عبارت از پدرسوختگى است، اين را بگذاريد براى ما. من به او گفتم : اين سياست شماست، البته اين سياست هيچ ربطى به سياست اسلامى ندارد. اين سياست شيطانى است و اما سياست به معناى اين كه جامعه را راه ببرد و هدايت كند. به آن جايى كه صلاح جامعه و صلاح افراد هست.( صحیفه نورج 13، ص 216)

امام خمينى قدس سره با اين نگرش به سياست ، فرمود:

... والله اسلام تمامش سياست است، اسلام را بد معرفى كردند. سياست من از اسلام سرچشمه مى گيرد (همان ، ج 1، ص 65)

نيز فرمود: من از آن آخوندها نيستم كه در اين جا بنشينم و تسبيح در دست بگيرم. من پاپ نيستم كه فقط روزهاى يكشنبه مراسمى انجام دهم و بقيه اوقات براى خود سلطانى باشم و به امور ديگر كارى نداشته باشم. اين معنا را كه كسى بگويد اسلام به زندگى چه كار دارد، اين جنگ با اسلام است، اين نشناختن اسلام است. اسلام با سياست چه كار دارد! اين جنگ به اسلام است(همان ، ج 2، ص 165)

نيز فرمود:

دين اسلام يك دين سياسى است كه همه چيزش سياست است، حتى عبادتش... اسلام از همه اديان بيش تر در اين معنا پافشارى دارد. همه احكامش يك احكام مخلوط به سياست است... نمازش مخلوط به سياست است، حجش مخلوط به سياست است، زكاتش مخلوط به سياست است، اداره مملكت سياست است... (همان، ج 9، ص138‌)

نيز فرمود:

نسبت اجتماعيات قرآن با آيات عبادى آن از نسبت صد به يك بيش‌تر است. از يك دوره كتاب حديث كه حدود 50 كتاب است و همه احكام اسلام را در بر دارد، سه يا چهار كتاب مربوط به عبادات و وظايف انسان به پروردگار است، مقدارى احكام هم به اخلاقيات مربوط است، بقيه همه مربوط به اجتماعيات، اقتصاديات، حقوق و سياست است) امام خمينى، ولايت فقيه، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى قدس سره، ص 9)

همچنين فرمود:

قرآن كريم و سنت پيامبر آن‌قدر كه در حكومت و سياست احكام دارند در ساير چيزها ندارند، بلكه بسيارى از احكام عبادى اسلام، عبادى سياسى است كه غفلت از اين ها اين مصيبت را به بار آورده است (صحيفه نور، ج 21، ص 178)

پس چرا عده اى مى خواهند، تعريف ديگرى از سياست ارائه دهند و يا آن را از دين جدا كنند؟

امام خمينى قدس سره دليل اين مسأله را دو چيز مى داند:

الف) عدم شناخت صحيح اسلام تا آن جايى كه دخالت در حكومت و سياست را به مثابه يك گناه و فسق مى دانستند و شايد بعضى بدانند و اين فاجعه بزرگى است كه اسلام مبتلاى به آن است. (وصیت نامه الهی – سیاسی امام خمینی)

ب) دسيسه استعمار: اين ها مى خواهند با اين كار ملت هاى مسلمان را از دخالت در سرنوشت شان باز دارند (وصیت نامه الهی- سیاسی امام خمینی)

امام خمينى قدس سره در مقابله با اين طرز تفكر مى فرمايد: اگر كسى دين را از سياست جدا بداند، خدا، رسول و ائمه معصومين را تكذيب كرده است. (امام خمينى قدس ، ولايت فقيه، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى قدس سره، ص 23)

بي‌جا نيست وقتي امّ‌سلمه به عيادت فاطمه زهرا سلام الله علیها در اواخر عمر مبارکشان  مي‌رود و از حال ايشان مي‌پرسد، مي‌گويد: «اصبَحتُ بَيْن كَمَدٍ وَ كَرْبٍ، فَقْدِالنَّبِيَّ وَ ظُلْمِ الْوَصي....» ( بحارالانوار، ج43، ص 156) يعني؛ صبح نمودم در حالي كه بين دو حزن قرار دارم، نبود نبي و ظلم به وصي.

بعد از رحلت پيامبر صلی اله علیه و آله و سلم عده‌اي بدون آن‌كه منكر فضائل علمي علي علیه السلام باشند، گفتند خودمان هنر اداره‌ي جامعه را داريم، به عنوان مثال در زمان خلافت ابابكر گروهي از رُم يعني مركز تفكر جهان آن روز، آمدند تا سؤالات‌شان را درباره‌ي اسلام از مسلمانان بپرسند. وقتي به سراغ ابابكر رفتند، وی گفت اگر درباره‌ي مسايل اجتماعي و حكومتي سوال داريد، از من بپرسيد و اگر درباره‌ي اسرار دين سوال داريد، از علي علیه السلام بپرسيد. يعني همه؛ حتي ابابكر هم مي‌دانستند كه اسرار و حقيقت دين، نزد علي علیه السلام و خانواده‌ي پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم است. ولي علت اين‌كه ابابكر و فضاي حاكم، اين خانواده را از صحنه‌ي مديريت جامعه حذف مي‌كنند آن است كه معتقدند عقل خودشان به تنهايي بدون نياز به پيامبر و امامان معصوم علیهم السلام مي‌تواند جامعه را اداره كند.

علامه‌طباطبايي رحمة‌الله‌عليه در كتاب معنويت تشيع مي‌فرمايند: عمدة انحراف، در فكري بود كه مي‌گفت خودم براي اداره‌ي جامعه كافي هستم و به تعبير امروز، خودم براي تربيت فرزندم و تنظيم امور اجتماعي و اقتصادي جامعه كافي هستم و به دين و قرآن و روايت نيازي ندارم.

تفکر خلیفه گری که رویاروی پذیرش ولایت امام قرار می‌گیرد، تفکری است که با وجود یک مدیر قابل و مناسب، خود را بی ‌نیاز از حضور امام می‌داند. تفکری است که شأن مدیریت و سیاست را از شآن  و رهبری و هدایت وی جدا می‌کند و به همین دلیل است که این تفکر را سرمنشأ تمام مشکلات جامعه اسلامی می‌دانیم.

عدم قبول اعتقاد به مدیریت و سیاست امامان معصوم (علیهم السلام) در جامعه، در بهترین حالت منجر به انحرافی همانند انحراف انجمن حجتیه خواهد شد. اعتقادی که ولایت شاه را می‌پذیرد، ولی ولایت فقیه را رد می‌کند، اعتقادی که شأن هدایت امام را از شأن سیاست و مدیریت امام مجزا می‌سازد.

سیاست و دیانت همانند دو عنصر سازنده آب هستند که بدون وجود یکی اصولا آبی نخواهد بود  و نمی‌توان آن‌ها را از هم جدا کرد. بنابراین امامان و به تبعیت از آنان علمای دین  هم زمان متولی امر هدایت و رهبری معنوی  و مدیریت و سیاست بر مردمند.

بنابراین سیاستی که امامان معصوم علیهم السلام متولی آن هستند و در آن امامان واسطه فیض الهی هستند و مدیریت جامعه را بر عهده دارند به هیچ وجه بر نیرنگ و خدعه سوار نیست.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها : وجود زمامداری عادل, بی‌نیازی از ولی, عاطفه صادقی, ارتباط امامت و سیاست, ,