در پي اقدام يكجانبه غرب:

سؤال اين است بر طبق مدل «فرصت- تهديد» كه در علم مديريت استراتژيك از آن به مدل SWOT ياد مي‌شود، در مواجهه با مسأله‌اي كه اين روزها در رسانه‌هاي داخلي و جهاني بازتاب فراواني داشته يعني موضوع تحريم نفتي ايران توسط اتحاديه‌ي اروپا از شش ماه ديگر، چه راهبردي بايد در نظر گرفت؟ آيا بايد منتظر بود و نشست و شش ماه ديگر را به انتظار كشيد تا مهلت تحريم نفتي ايران سر برسد؟ آيا بايد در اين فرصت شش ماهه‌ي باقيمانده...

بولتن نيوز- محمد پورغلامي:
1- در سال 1931 ميلادي براي اولين بار، جواني آمريكايي به نام Harold Hotelling در مقاله‌اي با عنوان «اقتصاد منابع تمام شدني» (The economy of exhoustible resources) به موضوع پايان‌پذير بودن منابع اقتصادي اشاره كرد.هاتلينگ با اشاره به تمام شدن منابع مادي اقتصادي به اين نتيجه مي‌رسد كه بنابراين اقتصادهايي كه مبتني بر چنين منابعي هستند نيز لاجرم روزي به پايان خواهند رسيد زيرا اين رابطه، يك رابطه‌ي دائمي و هميشگي نيست. او تأكيد مي‌كند اگر استخراج بي‌رويه‌ يا توليد بيش از اندازه از منابع اقتصادي امكان‌پذير است پس استخراج يا توليد بسيار كم هم از اين منابع ميسر خواهد بود. اين يعني اين‌كه مي‌توان آن منابع را «كنترل» و «مديريت» كرد.

هاتلينگ بر اين مسأله توجه زيادي دارد كه بايد منابع را به شكلي كنترل كرد كه با «بهترين شيوه‌ي توليد» و با توجه به «مناسب‌ترين قيمت» و در يك دوره‌ي زماني «بلند مدت» آن را به مصرف رساند. در نتيجه از اين تئوري هاتلينگ چند نتيجه‌ي مشخص مي‌توان گرفت:
اول اين‌كه اساسا تهي شدن منابع اقتصادي منجر به كمياب شدن آنان مي‌شود.
دوم اين‌كه كمياب شدن و توليد كمتر يك منبع، منجر به افزايش ارزش وجودي آن نسبت به منابعي كه وفور دارند مي‌شود.
سوم اين‌كه كمياب شدن و توليد كمتر يك منبع، موجب افزايش قيمت آن نيز مي‌شود.
و بالاخره چهارم اين‌كه زماني كه از طرفي رقابت بر سر خريد يك كالا بالا باشد (يعني تقاضا براي خريد محصول در بازار بالا باشد) و از طرف ديگر عرضه‌ي آن محصول هم به صورت كم و تدريجي صورت بگيرد، كالاي مورد نظر با قيمت بيشتري به فروش خواهد رسيد.  
2- گفته‌اند «مديريت استراتژيك»، علم شناخت، مهار و كنترل «فرصت»‌ها و «تهديد»ها است. يك مدير استراتژيست بايد محورها و نقاط فرصت و تهديد را به خوبي رصد كرده و با شناخت كامل و دقيق از آن‌ها، در وقت مشخص و معين، بهترين بهره را از آن ببرد. مدير استراتژيست مديري است كه هم نقاط آسيب‌زا و تهديد را به خوبي مي‌شناسد و هم نقاط قوت‌زا و فرصت را. در مرحله‌ي بعد كار يك مدير استراتژيست آن است كه تهديدهاي به‌وجود آمده در سيستم را تبديل به فرصت كرده و از آن‌ها در جهت پيشبرد اهداف و رسالت سيستم و مجموعه‌ي خود استفاده كند.
3- حال سؤال اين است بر طبق مدل «فرصت- تهديد» كه در علم مديريت استراتژيك از آن به مدل SWOT ياد مي‌شود، در مواجهه با مسأله‌اي كه اين روزها در رسانه‌هاي داخلي و جهاني بازتاب فراواني داشته يعني موضوع تحريم نفتي ايران توسط اتحاديه‌ي اروپا از شش ماه ديگر، چه راهبردي بايد در نظر گرفت؟ آيا بايد منتظر بود و نشست و شش ماه ديگر را به انتظار كشيد تا مهلت تحريم نفتي ايران سر برسد؟ آيا بايد در اين فرصت شش ماهه‌ي باقيمانده تا مهلت مقرر، كماكان به كشورهاي اروپايي نفت صادر كرد؟ و يا از همين حالا به فكر چاره بود و تهديد پيش آمده را (البته تسامحا و به شرط مفروض گرفتن اين موضوع به تهديد) تبديل به يك «فرصت» استثنائي براي كشور كرد؟

به نظر مي‌رسد با توجه به مسائل ياد شده بهترين راه‌كار، تبديل تهديد به فرصت و قطع صادرات نفت به اروپا از همين حالا است. اين يعني به جاي آن‌كه ما نظاره‌گر ماجرا باشيم و در مقام تدافع و انفعال، دست پيش را گرفته با تمامي توان به سمت حريف حمله كنيم. يقينا اين يك فرصت استثنائي براي جمهوري اسلامي ايران و دولت محترم دهم است زيرا:

اولا بر طبق الگوي هاتلينگ، عرضه‌ي كمتر نفت از طرفي باعث دوام بيشتر ذخائر و معادن نفتي كشور مي‌‌شود و اين يعني زندگي بهتر براي آيندگان اين ملك، و از طرفي ديگر عرضه‌ي كمتر موجبات افزايش قيمت بيشتر نفت را فراهم خواهد كرد. و اين يعني مديريت بهره‌وري و افزايش بيشتر درآمد از يك كالا. زيرا با اين كار، هم مقدار كمتري از نفت كشور به فروش مي‌رود و هم اين‌كه از همين مقدار كم، بيشترين مقدار درآمد حاصل خواهد شد.
ثانيا بر اساس الگوي SWOT، موضوعي كه حريف تصور مي‌كرد براي كشور به عنوان يك تهديد محسوب خواهد ‌شد حالا براي جمهوري اسلامي تبديل به يك «فرصت» و براي خود اروپا تبديل به يك «تهديد» خواهد شد. آن هم درست در شرايطي كه اقتصاد ورشكسته‌ي اروپا و غرب در بدترين شرايط مالي و اقتصادي خود گرفتار شده است.
ثالثاممكن است برخي بگويند كه اين اقدام شايد با جايگزيني نفت كشورهاي ديگر چون عربستان و قطر به جاي نفت ايران توسط اتحاديه‌ي اروپا، عملا كارايي لازم را نخواهد داشت مواجه كه در جواب بايد گفت:
الف)به نظر مي‌رسد اين عمل در كوتاه مدت براي اتحاديه اروپا ممكن نخواهد بود و به محض اين‌كه چنين اتفاقي بيفتد در كمتر از 24 ساعت قيمت نفت به مقدار زيادي افزايش خواهد يافت و اين يعني ضرر بيشتر بنگاه‌هاي اقتصادي اروپا.
ب) اين كار باعث ضرر و زيان‌دهي به اقتصاد نفتي كشورهايي چون عربستان و قطر نيز خواهد شد. زيرا همان‌طور كه با توجه به مدل هاتلينگ توضيح داده شد توزيع بيشتر منابع باعث زودتر تمام شدن آن مي‌شود و در نتيجه اين كشورها در آينده با مشكلات بزرگ‌تري گريبان‌گير خواهند شد. مخصوصا كشورهاي حاشيه‌‍‌ي خليج فارس كه عملا صادرات ديگري جز فروش نفت خام نداشته و صنايع مادر در آن‌ها توسعه نيافته است. از طرف ديگر بسياري از كارشناسان عقيده دارند كه كشورهايي چون عربستان عملا قادر به تأمين نفت اروپا نيستند و اين موضوع تنها يك بلوف سياسي مضحك است. براي مثال چندي پيش «حسین‌ بن یوسف»، رئیس‌ شرکت مشاوره‌ای در حوزه‌ي نفت در واشنگتن(IPE)، در مصاحبه با BBC گفت: «عربستان مدت‌ها است که این ادعا را مطرح کرده و می‌کند که اگر تمامی تولیدات نفت ایران هم از بین برود می‌تواند این‌ها را جایگزین کند، اما تحولاتی که در دنیای عرب در چند ماهه‌ي گذشته رخ داده، و از رده خارج شدن تولیدات لیبی به گمان من کاملاً نشان داد که این ادعا، ادعای کاملاً بی‌موردی بوده است. عربستانی‌ها نه تنها از نظر کیفیت نفت نتوانستند جبران عدم تولید لیبی را در یک زمان چند ماهه‌ انجام دهند، بلکه حتی از نظر تامین کمّی آن هم دشواری‌های داشتند. بنابراین به نظر من آن‌ها به این راحتی نمی‌توانند نفت کسی را جایگزین کنند.»
ج) بر فرض اشتباه بودن موارد الف و ب و اين‌كه هيچ مشتري حاضر نشود جايگزين اتحاديه‌ي اروپا براي نفت ايران شود (فرض محال)، باز هم اين جمهوري اسلامي است كه سود كرده. چرا كه:
يك. كل صادرات نفت ايران به اروپا چيزي حدود 18درصد است كه اين مقدار در مقايسه‌ با ميزان فروش نفت ايران به ساير كشورها رقم بسيار ناچيزي است و حتي اگر وجود هم نداشته باشد اتفاق خاصي نخواهد افتاد.
دو.موضوع ديگر آن‌كه مهم‌ترين پيامد آن در صورت صحت فرض فوق اين است كه موجب اتكا كمتر دولت و كشور به اقتصاد رانتير خواهد شد. جدايي از «اقتصاد رانتير» و به تبع آن «دولت رانتير»، اگر چه ممكن است در كوتاه مدت داراي پيامدهاي منفي باشد اما در بلند مدت و با قطع وابستگي از نفت، بخش‌هاي ديگر اقتصادي و صنعتي و تكنولوژيكي كشور تقويت مي‌شود و اين يعني عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد.
د) اين موضوع باعث شكل‌گيري جنبش بزرگي از جوانان ايران براي ورود به رشته‌هاي مرتبط با دانش هسته‌اي و استفاده از انرژي اتمي و جايگزيني آن به جاي انرژي‌هاي فسيلي خواهد شد. حتما يادتان هست كه چند روز پيش 300 نفر از دانشجويان دانشگاه صنعتي شريف در اعتراض به ترور شهيد مصطفي احمدي روشن، درخواست تغيير رشته‌ي خود به رشته‌ي مهندسي هسته‌اي را داشتند. حال تصورش را كنيد كه نفت از چرخه‌ي اقتصادي ايران حذف شود، چه نيرويي عظيمي از جوانان ايراني به سمت بومي‌سازي دانش هسته‌اي سرازير خواهند شد!
در انتها به دولت و مجلس و همه‌ي مسئولين محترم پيشنهاد مي‌شود تا از همين حالا فروش نفت به اتحاديه‌ي اروپا را تحريم كنند. به‌خصوص در اين برهه از تاريخ كه با موضوعي مهمي چون بيداري اسلامي و قيام‌هاي مردمي عليه رژيم‌هاي ديكتاتوري وابسته به غرب مواجه‌ايم. يقينا اين امر باعث افزايش نيرو و اميد به انقلابيون جهان و كشورهاي مسلمان خواهد شد.

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها : اقدام يكجانبه غرب, اتحاديه اروپا, تحريم نفت, ,