هفته گذشته حجتالاسلام و المسلمین دکتر محمد ناصر سقای بیریا مهمان رجانیوز بود و در گفتوگویی تفصیلی به بیان نظراتش درباره انتخبات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی پرداخت. سقای بیریا که در سال 1354 وارد حوزه علمیه قم شده، از شاگردان ممتاز آیت الله مصباح یزدی است که در سال 1370 برای تحصیل به دانشگاه مک گیل کانادا اعزام شد و سپس مسئولیت مرکز اسلامی در هوستون امریکا را عهده دار شد. وي در سال 1384 به ایران بازگشت و پس از چند ماه به درخواست دکتر احمدی نژاد و تکلیف آیت الله مصباح یزدی، مشاور ردیس جمهور در امور روحانیت شد و تا اواخر سال 1389 در این سمت باقی ماند. زاویه گرفتن جریان نفوذی در دولت دهم از مبانی انقلاب و اسلام موجب شد تا در زمستان 1389 حجتالاسلام و المسلمین دکتر سقای بیریا از سمت مشاورت رئیس جمهور در امور روحانیت استعفا دهد و مسئولیت دفتر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را بپذیرد.
بیریا با اعلام موجودیت جبهه پایداری انقلاب اسلامی به این جبهه پیوست و در انتخابات مجلس نهم از حوزه انتخابیه تهران کاندیدا شد. آنچه در ادامه می خوانید بخش هایی از گفتگویی تفصیلی خبرنگاران رجانیوز با دکتر سقای بیریا است که به موضوعاتی مانند سفر طلاب موسسه امام خمینی به غرب برای تحصیل و فعالیت تبلیغی در مراکز اسلامی در امریکا، دلایل حضور در دولتهاي نهم و دهم و کناره گیری و كانديداتوري انتخابات مجلس نهم پرداخت.
مشروح این گفتوگو نيز در پیوندهای زیر آمده است:
حجتالاسلام و المسلیمن دکتر ناصر سقای بیریا در ابتدای این گفتوگو درباره سفر گروهی از طلاب به غرب برای تحصیل گفت: سال 70، 71 بود 13 نفری که بنا شد برای اولین بار به کانادا و دانشگاه مک کیل اعزام شویم، برای خداحافظی، ملاقاتی با حضرت آقا داشتیم. بعد از ماه مبارک رمضان بود که خدمتشان رسیدیم. ایشان بعضی از فرازهای دعای ابوحمزه را بيان كردند که "ان لنا فیک املا طویلا" یعنی ما خیلی به این کاری که شما میخواهید بكنيد، امید داریم. گفتند شما بروید و تحصیلاتتان را انجام دهید و برگردید و حوزهها را در این بحثها غنی کنید و سرریزش به دانشگاهها هم برسد؛ این فرمایشی بود که در ما خیلی تأثیر داشت. یعنی این عنایتی که حضرت آقا نسبت به این گروه داشتند و کاملاً مورد تأیید آقا بود و با علم و اطلاع آقا چنین کاری در حال انجام است. بالاخره ما بورسیهی جمهوری اسلامی شدیم و شاید اولین گروهی بودیم که از حوزه، بورسیه جمهوری اسلامی بودیم که شخص آیتالله مصباح مسئول ما بودند و ما طی یک نامه کتبی به ایشان -البته قرارداد رسمی محضری نبود- تعهد کردیم که دو برابر مدت تحصیل برگردیم و به وطنمان خدمت کنیم. این را من عرض کردم که روشن شود که جهتگیری ما این نبود که برویم تا دستاوردهای غرب را بیاوریم و از آن الگو بگیریم.
بیریا در مورد حضورش در امریکا نیز گفت: نمایندگی دائمی جمهوری اسلامی در سازمان ملل در نیویورک مستقر بود و آن موقع مسئولیتاش با آقای خرازی بود، ایشان اصرار کردند که سه مرکز اسلامی در امریکا وجود دارد که تحت نظر ماست و نیاز به سرپرستی دارد. سه نفر از کسانی را که زبانشان بهتر است، از نظر علمی هم در ردیف برجستهتری هستند، به اینجا اعزام کنید، ما ترتیبی میدهیم که آنها در این جا دنبالهی درسشان را هم بخوانند، چون ما تازه یک سال و نیم از ورودمان به کانادا گذشته بود.
وی افزود: سه مرکز بود. یکی در واشنگتن به نام مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن، یک مرکز جدیدالتأسیس در نیویورک به نام مسجد امام علی علیهالسلام که این دو مرکز بیشتر برای کارمندان بود. دفتر حفاظت منافع جمهوری اسلامی در واشنگتن است که این مرکز تعلیمات اسلامی در حقیقت پاتوق مذهبی و دینی بچه های دفتر حفاظت منافع بود. یک هیأت اعزامی به سازمان ملل هم داریم که سفرایی داریم و سفیر دائمی ما در آنجا مستقر است و با خانوادههایشان در نیویورک هستند. مسجد امام علی علیهالسلام در حقیقت براي آنها تأسیس شده بود، آنها در آنجا یک مدرسه هم دارند. در هوستن و تگزاس هم یک مرکز تحت عنوان مرکز مطالعات اسلامی داشتیم که از میان این سه مرکز، آن مرکز تعلیمات اسلامی هوستن، بینالمللی بود. در آن دو مرکز بیشتر فارسی زبانان رفت و آمد داشتند و به ندرت غیرایرانیها در آنجا بودند. برنامههای رسمی غیرفارسی در آنجا برگزار نمیشد. البته معمولاً کسی که آنجا بود یک بخشی از خطبههای جمعه را به انگلیسی می گفت. اما بقیهی برنامهها بیشتر فارسی بود. آن مرکزی که در هوستن بود برنامههایش انگلیسی بود چون همهی ملیتها بودند و خیلی محیط جالبی بود. یعنی ایرانیها، پاکستانیها، هندیها، تانزانیاییها، آفریقاییها بودند. حتی امریکاییهای مسلمان هم بودند و بینالمللی بود.
سقای بیریا درباره دیگر فعالیت های مرکز اسلامی هوستون افزود: روز قدس آنجا مراسم برگزار می شد. البته اوایل، مراسم روز قدس در امریکا در یک شهر بیشتر برگزار نمیشد و آن هم در واشنگتن بود و از همهی شهرها و ایالتها بودند که از هر شهری تعدادی بودند، بیشتر هم دانشجویان ایرانی میرفتند و در واشنگتن تظاهرات برگزار میشد. اما دیگر چندسال که گذشت، کمکم در جاهای دیگر هم تظاهرات شروع شد؛ از جمله در هوستن، مسلمانان مراسم روز قدس را برگزار میکردند و مرکز این قضیه بود. تمام مسلمانان شهر را که تعدادشان هم بسیار زیاد بود و مساجد متعددی داشتند، دعوت میکردیم و رو به روی پارک شهرداری آنجا تجمعی برگزار میشد كه با توجه به جمعیت کم و اقلیتی که در آنجا هست، جمعیت خوبی جمع میشد.
وي ادامه داد: عمده فعالیتهاي ما اجتماعی، فکری و فرهنگی بود. با کلیساها جلسات بحثی داشتیم، البته من حدس میزدم در بین برخی از فعالین کلیساها، مأموران امنیتی امریکا هم هستند. میآمدند ببینند که در آنجا چه خبر است و ما چه میگوییم، افکارمان چیست، اهدافمان چیست و چه کارهایی در دست داریم. الحمدلله ما آنجا یک تجربهای داشتیم و آن این بود که کارمان را خیلی باز انجام میدادیم، در دفتر کار بنده عکس حضرت امام(ره) و حضرت آیتالله خامنهای بود و مأمورین اینها میآمدند و عکسها را میدیدند، چون در اساسنامه مرکز ما هم نوشته شده بود که رهبر این مرکز، رهبر مسلمانان و شیعیان دنیاست. عکس امام و آقا هم بود و مخفی نمیکردیم.
حجتالاسلام بیریا درباره روابطشان با دفتر رهبر معظم انقلاب در زمان حضور در امریکا هم گفت: در جلسهای که در دفتر بینالملل حضرت آقا تشکیل شد و آن موقع که ما به ایران آمده بودیم، به هر حال، نمایندگی امور حسبه را داشتیم، ابراز کردیم که نمیشود از آنجا پول فرستاد، چون ممنوع بود و خلاف قانون به شمار می رفت و به شدت جلوگیری میکردند و به نوعی این قضیه تحریم بود. حضرت آقا در آن جلسهای که در دفتر ایشان برگزار شد، بنا را بر این گذاشتند که به ما اجازهی دریافت مصرف تام وجوهات را دهند و این در امریکا بسیار پیچیده بود که فلانی، نمایندهی آیتالله خامنهای در امور خمس و زکات و اینگونه مسائل است. از جاهای مختلف با ما تماس میگرفتند و می پرسیدند که شما در این امور نمایندهی آیتالله خامنهای هستید؟ ما می گفتیم بله. چون میخواستند وجوهاتشان را حساب کنند و خمسشان را دهند و ما نه نمیگفتیم و آنها قطعاً تلفنهای ما را شنود داشتند، ولی چون احساس میکردند که ما مخفیکاری نمیکنیم، کاري نداشتند. از افرادی که به مسجد میآمدند، FBI با آنها مصاحبه میکرد سؤال می کردند که فلانی چه کار می کند و به کجا وصل است، پولش از کجا می آید، اینطور سؤالات را می کردند ولی الحمدلله آنجا مردم مخارج آن مرکز را خودشان تأمین می کردند، خودشان از جیب خودشان میدادند و واقعاً به جایی متصل نبودیم. آن خمس را هم مردم خودشان می دادند و از دولت ایران چیزی دریافت نمیکردیم. خب این هم بخشی از کار بود که انجام شد. بنده 10 سال تمام در در همان مرکز بودم. در طی این 10 سال خداوند توفیق داد ما ساخت یک مدرسه تمام وقت را که دو طبقه داشت، شروع کردیم که به تدریج کلاسها هر سال یکی دو کلاس اضافه می شد و از کودکستان شروع کردیم، بعد اول دبستان، دوم دبستان همینطور هر سال اضافه میکردیم تا اینکه رسید به دورهی راهنمایی و دوره ی دبیرستان؛ الآن تا پایان دبیرستان کلاس دارد.
دکتر سقای بیریا در مورد نحوهي پذیرش سمت مشاورت رئیس جمهور در امور روحانیت نیز به نکات قابل توجهی پرداخت و بيان داشت: همان سال اول، تجربههای بعد از برگشت از وطن این بود که در زمینهی انتخابات فعال شدیم و آن تجربهی اعزامهای به خارج از مناطق کشور و سخنرانیها و اینها که منجر شد، به روی کار آمدن دولت نهم و آن سمت مشاورت رئیس جمهور که آن هم آن طور شد که مشورتی کرده بودند با حضرت آقا که من چه کسی را به عنوان مشاور رئیس جمهور در امور روحانیت قرار دهم، آقا فرموده بودند با آیتالله مصباح مشورت کنید. حاج آقا هم به ما امر فرمودند.
وی افزود: من در طول این زمان یعنی از سال 54 تا 84 که در خدمتشان بودیم، هیچ وقت ندیده بودم که اینطور محکم بگویند که وظیفه این است که این کار انجام شود. هیچ وقت امر نمیکنند یعنی در طبع ایشان چنین چیزی نیست. مشورت میدهند و میگویند خود شما فکر کنید و تصمیم بگیرید، ولی اینجا فرمودند که اگر ما اينكار را نکنیم چه کسی ميكند. شما وظیفه دارید که بروید و ما هم این قضیه را پذیرفتیم.
سقای بیریا درباره فعالیت هایش در دوران تصدی سمت مشاور رئیس جمهور در امور روحانیت نیز گفت: بنده بهعنوان مشاور رئیس جمهور در امور روحانیت به خیلی از شهرها و استانها رفتم. گاهی از طرف هیأت دولت مأموریتی به سفرهای استانی داشتیم. همانجا بنده گفتم شخص آقای احمدینژاد مطرح نیست، او یک سرباز است. هشت سال ایشان تمام می شود ولی این حرکت، حرکت ادامه داری است. اگرچه شخصیت حقیقی و حقوقی آقای احمدینژاد را متفاوت می دانیم. شخصیت حقیقی ایشان بهعنوان رئیس دولت و رئیس جمهور باید تا آخر محترم بماند ولی انتقادهاي ما نسبت به عملکردها، مسائل فرهنگی، جهتگیری ها، بعضی پشتیبانیهای مطلق و غیرمشروط سرجای خودش هست و ما به شدت منتقد هستیم. با آن حلقه انحرافی که در حاشیه دولت شکل گرفت، واقعاً با آن مخالف هستیم.
وی درباره دستاوردهای دولتهاي نهم و دهم نیز گفت: دستاوردهایی که دولت نهم و دهم داشتند، منتسب به فرد خاصی نیست، این را نباید اشتباه بگیریم. وقتی گفته میشود حلقهی انحرافی بعضی فکر میکنند که تمام کارهایی که دولت نهم و دهم کردند، باطل است؛ نه. اینطور نیست. خیلی کارهای مثبتی شد. اولاً کار را فقط رئیس جمهور انجام نداده است. من شاهد هستم که خیلی از وزرایی که بعضاً کنار گذاشته شدند، کارهای خیلی بزرگی از خودشان به یادگار گذاشتند. آن کارها و تجربهها متعلق به انقلاب است. متعلق به شخص نیست، اگرچه ممکن است در اسم منتسب به فردی باشد اما تجربههای انقلاب است و این تجربهها، تجربههای عزیزی است كه باید بماند.
وی افزود: قدمهایی همچون سفرهای استانی، ارتباط نزدیک با مردم و در فکر برآوردن نیازهای مردم بودن، در فکر خدمت صادقانه به مردم بودن، اینها چیزهایی است که ما باید مثل جان شیرین از آن مراقبت و محافظت کنیم. هیچ ربطی هم به افراد و اشخاص ندارد و همه سهیم بودند. بدنه دولت، هیأت دولت در بسیاری از این کارها همه سهیم هستند و من خبر دارم خیلی از همین افراد از همان اول با آن حلقهی انحرافی ارتباط نداشتند و مخالف هم بودند. منتهی بنا بر مصالحی ابراز نمیکردند. این دستاوردها، دستاوردهای انقلاب و در حقیقت دستاوردهای مردم است كه در مناسبات آینده و در انتخاب رؤسای جمهور آینده باید حفظ شود. آیا اینکه کسی مردمی باشد، متواضع باشد، بد است؟ نه. اینها خوب است. اینها چیزهایی است که باید مدنظر باشد. در انتخابات آینده هم همان ملاکهایی که آقا فرمودند، سرجای خودش هست. منتهی اگر ضعفی هست، باید بگوییم که آن ضعف را نداشته باشد.
مشاور سابق امور روحانیت رئیس جمهور در مورد انحرافهاي جریان نفوذی در دولت نیز گفت: مسائل دیگری هم بود که بنده و بعضی از اعضای هیئت دولت آنوقتی که راجع به سوابق ایرانیان و مکتب ایرانیان گفتوگو میشد، آنجا صحبت کرديم، اتفاقاً یکی از آقایان که آن وقت وزیر نبود و بعد وزیر شد، نکتهی جالبی مطرح کردند، او میگفت من ایران قبل از اسلام را مطالعه کردم، ما چهرهی شاخصي از ایرانیان كه از دانشمندان، بزرگان و ادبا باشند نمیبینیم. تمام چهرههایی که مانند حافظ، سعدی و ابن سینا داریم که به عنوان مفاخر هستند و اسمشان در علوم، فلسفه، ریاضیات و نجوم مطرح است، مربوط به بعد از اسلام است، یعنی اسلام بود که اینها را رشد و پرورش داده و قبل از آن ما چیزی نمیبینیم. اگر هم بودند آنقدر مهم نبوده است که ذکر شود. مقداری در آداب سیستمهای نظامی و از این قبیل در تاریخ وجود دارد. بعدها آقا این نكته را در جلسه با هيئت دولت هم تذکر دادند که اگر درباره ایران میخواهید صحبت کنید، به ایران بعد از اسلام بپردازید. یعنی در حقیقت به ایران نپردازید؛ به تأثیر اسلام بر ایران بپردازید.
وی افزود: آماری ارائه شد که حضرت امام کلمه ایران را بیش از اسلام بکار بردهاند. یکی از وزاری روحانی دولت حرف جالبی زد، حالا نمیدانم در جلسهی هیأت دولت این حرف زده شد و یا بعد از جلسه بود كه گفت اگر امام هزار بار گفته باشند ایران ولی یکبار گفته باشند ایران فدای اسلام؛ این چه معنايي خواهد داشت؟ عدد مهم نیست، کیفیت مهم است. اسلام همیشه در فرمایشات آقا مهمتر بوده است. میگفتند هرچه ما داریم از اسلام داریم. ایران باید فدای اسلام شود و ما همه باید فدای اسلام شویم. امام و حضرت آقا همیشه میگفتند در اسلام بود که هم ایران عزیز شده است و هم شیعه؛ حالا ما بگوییم مکتب ایرانی؟ کدام مسلمان در دنیا میآید پای مکتب ایرانی سینه بزند؟ الآن ما برویم مصر و بگوییم ایها الناس مکتب ایرانی! نمی تواند ارتباط برقرار کند. باید همین هنری که امام فرمودند را بهکار ببریم. امام فرمود "اسلام" و عزیز شد و این کلمه در دنیا پراکنده شد. اینها بعضی از شواهدی است که ما احساس میکنیم که آن حلقه انحرافی از جاهایی یک حرفهایی را با اهداف خاص القا میکند.
دکتر سقای بیریا درباره نحوه جداشدن از دولت دهم نیز گفت: این حلقههای فکری ناصواب و رفتارها را در گوشه و کنار میدیدم، در جنبههای مختلف هم کارهایی میشد که با گروه خون انقلاب نمیساخت؛ نگران بودیم. حتی فکر می کردیم که آیا ماندن ما مصلحت هست یا نیست؟ در این بحبوحه سال گذشته در همین ایام بود که حضرت آیت الله یزدی بنده را به جامعه مدرسین دعوت کردند. دعوتنامهای دادند و در آن گفته بودند که شما بیایید و دفتر جامعه را اداره کنید، من گفتم مشورت میکنم. من در کارهایم با حضرت آیتالله مصباح مشورت میکنم. ایشان گفتند اشکال ندارد، مشورت کنید. من با حضرت علامه مشورت کردم، اولاً فرمودند جامعه مهمتر است و بعد هم فرمودند ماندنتان هم ممکن است بلااشکال نباشد. بعد نظر خودم را خواستند؛ من هم گفتم به هرگونه که وظیفهام ایجاب کند، انجام میدهم. درحالی که از مشاورت رئیس جمهور منتقل شدن به رئیس یک دفتر ولو دفتر جامعه مدرسین باشد، ممكن است افت به نظر برسد.
وي، نظرش درباره آیت الله یزدی را هم این گونه بیان کرد: من از همان اوایل انقلاب ایشان را میشناختم و خدمت ایشان رسیده بودم. منتهی هیچ وقت همکاری یا فعالیتی در کنار ایشان نداشتم. چون ایشان مدتها در قوه قضائیه بودند. بنده خیلی به ایشان ارادت داشتم و دارم و ایشان را از استوانههای انقلاب میدانم. الحمدلله ایشان از شخصیتهای بینظیر، محکم و اصولی هستند.
دکتر سقای بیریا در انتهای این گفتوگو درباره دلیل حضور شاگردان آیت الله مصباح یزدی در انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی گفت: آن چیزی که موجب شد حضرت آیتالله مصباح بهرغم اینکه هیچوقت مستقیم از اول نهضت تا پیروزی انقلاب و تا حالا ورود پیدا نکرده بود و شاگردهای ایشان کارها را انجام میدادند -اما اینجا ایشان احساس نیاز کردند- این بود که نیروهایی ساخته و کادرسازی شده مثل تعداد زیادی از فارغ التحصیلان و دانش آموختگان، طرحهای مختلف در بدنه کشور را با دانشآموزان و دانشجویان و مرتبطینی که در این سالهایی که کارهای اجتماعی انجام شده است را یکروزی به همدیگر متصل کنند و یک جبهه واحد را بهوجود بیاورند. بهرغم اینکه ما در این 33 سال، افت و خیزهایی داشتیم و به قول آقا ریزشها و رویشهایی داشتیم، اما الآن رویشها طوری هستند که میتوانند طرح جدیدی را رقم بزنند. چهکسی باید این رویشها و این جوانان را به هم متصل کند و از آنها یک نیروی عظیمی را بهوجود بیاورد؟ باید نیروهای فکری و اجرایی به هم متصل شوند. من فکر می کنم یک پیوند مبارکی در اینجا شروع شده است. مسئله جبهه پایداری بسیار عظیمتر از مسئله انتخابات مجلس است، یعنی در حقیقت یک ورود و اتصال جنبههای فکری و اجرایی نظام است. یک ورود جدیتر و جدید "فکر در مرحله اجرا" است.
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : دكتر سقاي بيريا, عقايد باطل حلقه نفوذي, نفوذي در دولت, علت استعفا, ديدار مصباح با امام, ,