هشدار شهيدلاجوردي به نفوذ تفکر انحرافی در ميان حزب‌الله


يادداشت پيش رو، نوشته‌اي از خانم "زهره سادات لاجوردی" فرزند شهيد بزرگوار اسدالله لاجوردي است كه با عنوان "شهید لاجوردی و دشمن‌شناسی" در كنگره "ديده‌بان انقلاب" در سال 1378 به عنوان مقاله برتر برگزيده شد.

شهید لاجوردی و دشمن‌شناسی

در طول تاریخ همواره جریان حق و باطل رو درروی هم قرار گرفته‌اند، اهریمنانی انسان‌نما که نشر و گسترش تعالیم انبیاء را مخالف مطامع شیطانی خود می‌پنداشته‌اند به توطئه‌های گوناگونی دست زده و می‌زنند.

این جدال بی‌امان، همیشه در بستر تاریخ بشریت جریان داشته و دارد. به فرموده‌ی قرآن کریم: " وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا"[1] "و مشرکان پیوسته با شما می‌جنگد تا شما را از آئینتان برگردانند؛ اگر بتوانند"

اصولاً شناخت دشمن از محوری‌ترین مسائل دفاعی هر ملتی است؛ این مسأله نه‌ تنها در بعد نظامی بلکه در عرصه‌ی مسائل سیاسی و اجتماعی نیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. قرآن کریم شناخت اهداف دشمنان اسلام و جامعه‌ی اسلامی را از حساس‌ترین وظایف مسلمانان عنوان می‌کندT زیرا در صورت شناسایی دشمن و اهدافش بهتر می‌توان اسباب و عوامل مقابله با آن را مهیا کرده و آن را در نطفه خفه کرد.

قرآن کریم در آیات متعدد، دشمنان جبهه‌ی توحید را در شکل‌های گوناگون معرفی می‌کند. منافق شناسی، کافرشناسی و مشرک شناسی از جمله مباحث مهمی است که قرآن به آن‌ها پرداخته است. همچنین در روایات و سخنان پیشوایان معصوم علیهم‌السلام بر اهمیت دشمن شناسی تأکید شده است.

پیامبر اکرم )صلی‌الله علیه و آل و سلم( اندیشمندترین مردم را کسی می‌داند که دشمن خود را شناخته و در برابرش سرکشی کند.[2]با پیروزی انقلاب اسلامی دشمنان بیش از پیش خود را برای مقابله با دین آماده کردند. آن‌ها همواره در تلاشند تا از راه‌های گوناگون همچون ایجاد اختلاف و تفرقه، اعزام عوامل نفوذی، استفاده‌ی ابزاری از چهره‌های وجیه و ... کیان و عظمت اسلامی را متزلزل سازند؛ لذا برای دفاع از حریم اسلام و انقلاب اسلامی در مرحله‌ی اول باید دشمن را شناسایی کرد و سپس با تأسی بر اولیاء الهی روش برخورد با آنان را آموخت، چرا که دشمن با چهره‌ای گوناگون ظاهر می‌شود و برای هر زمان نوعی حربه و سلاحی متناسب با آن زمان به کار می‌گیرد.

امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) در این‌باره چنین می‌فرماید: " قد اعدّوا لکلّ حقٍ باطلاً، و لکلّ قائمٍ مائلاً، و لکلّ حیٍّ قاتلاً، و لکلّ بابٍ مفتاحا، و لکلّ لیلٍ مصباحا " آن‌ها در برابر هر حقي باطلی، در برابر هر دلیلی شبهه‌ای، برای هر زنده‌ای قاتلی، برای هر دری کلیدی و برای هر شبی چراغی تهیه کرده‌اند.

به طور کلی می‌توان گفت همه حکومت‌ها مخالفانی دارند، جمهوری اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده و تاکنون با جریانات مختلفی مواجه شده است اما در یک تقسیم بندی کلی می‌توان این جریانات را به دو بخش عمده تقسیم کرد: 1- جریانات مخالف آشکار 2- جریانات مخالف پنهان

بدیهی است مبارزه با گروه دوم یعنی مبارزه با نفاق و منافق بسی دشوارتر از مبارزه با جریانی است که دشمنی‌اش را آشکار ساخته است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: " إِنِّی لاَ أَخَافُ عَلَى أُمَّتِی مُؤْمِناً وَ لاَ مُشْرِکاً أَمَّا اَلْمُؤْمِنُ فَیَمْنَعُهُ اَللَّهُ بِإِیمَانِهِ وَ أَمَّا اَلْمُشْرِکُ فَیَقْمَعُهُ اَللَّهُ بِشِرْکِهِ وَ لَکِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ کُلَّ مُنَافِقِ اَلْجَنَانِ عَالِمِ اَللِّسَانِ یَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ یَفْعَلُ مَا تُنْکِرُونَ [3]" "بر امت اسلام نه از مؤمن و نه از مشرک هراسی دارم، زیرا مؤمن را ایمانش بازداشته و مشرک را خداوند به جهت شرک او نابود می‌سازد و من بر شما از منافقی می‌ترسیم که درونی دوچهره و زبانی عالمانه دارد، گفتارش دل‌پسند و رفتارش زشت است."

مقاله‌ی پیش رو بر آن است که نقش شهید لاجوردی - مردی که نامش لرزه بر اندام ضد انقلاب می‌افکند- را در برخورد با ریشه‌کنی جریانات مخالفی که برای نیل به قدرت راه نفاق را پیش گرفتند تا با نفوذ در مراکز حساس، نیات پلید خود را عملی کنند نشان دهد.

سید اسدالله لاجوردی در سال 1314 در خانواده‌ای مذهبی چشم به جهان گشود و دوران کودکی خویش را در دامان مادر و پدری سپری کرد که او را از نعمت اسلام بهره‌مند ساختند و انوار تابناک دین را در اعماق جانش رسوخ دادند.

دوران نوجوانی‌اش را در ظلمت‌کده دیجور ستم‌شاهی، نظاره‌گر اوج مبارزات آیت‌الله کاشانی و شهید نواب صفوی علیه ظلم و تبعیض‌هایی بود که در حق مردم و ستمدیده‌اش اعمال می‌شد و او را به فکر وا می‌داشت که برای مقابله با این بیدادها چه باید کرد؟

شرکت در جلسات مذهبی و عقیدتی و برخورداری از اساتیدی همچون استاد شهید مطهری، موجب شد تا با بینش عمیق پاه به عرصه‌ی مبارزه گذارد. با مکاتب مختلف آشنا شود و اسلام ناب را از اسلام شناسان حوزه دریافت کند.

روح خداجو و بی‌تاب او نمی‌توانست استثمار بیگانگان و ظلم ظالمان و ایادی آن‌ها را برتابد لذا در آن شب‌های تیره و تار که بسیاری در خواب خوش فرو رفته بودند و تنها هم و غمشان فراهم آوردن رفاه بیشتر برای خود و خانواده‌هایشان بود، مبارزه با طاغوت را آغاز کرد و به این می‌اندیشید که:

مرد پولادین

"الیس الصبح بقریب[4]" لذا بارها و بارها زندانی شد، شکنجه‌های ددمنشانه رژیم سفاک شاهنشاهی را به جان خرید اما هرگز ساکت ننشست و در زندان دست به روشنگری زد و در دو جبهه به نبرد پرداخت: از سویی با مقاومت کم نظیرش در زیر بیرحمانه‌ترین شکنجه‌ها، شکنجه‌گران را به زانو درآورد به گونه‌ای که "مرد پولادین" نام گرفت و از سوی دیگر با روشنگری‌هایش انحراف عقیدتی منافقین خلق را برملا کرد.

به گفته هم‌رزمانش او اولین کسی بود که به این انحراف پی‌برد و با شهامت آن را بیان کرد. منافقین خلق که دستشان رو شده بود از همان روزها کینه‌ی او را به دل گرفتند.

صبح نزدیک می‌شد و او غرق در تفکر در این وعده خداوند: " و نريد ان نمن على‏الذين استضعفوا فى‏الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم‏الوارثين "[5] به آینده می‌اندیشید.

در ستاره باران صبح انقلاب، مسئولیت سنگین‌تری را بر شانه‌های مقاومش احساس می‌کرد.

از زمانی که خود را شناخته بود همه وجودش را در وقف اسلام و انقلاب، امام و مقتدایش کرده بود، لذا در این راه از هیچ کوششی دریغ نورزید. مسئولیت خطیر دادستانی انقلاب، به او سپرده شد و او مدعی العموم بزرگترین انقلاب قرن شد.

دیده‌بان انقلاب

شاید به جرأت می‌توان گفت: مقابله با غائله‌ای که منافقین خلق در سال‌های 60-61 به پا کرده و جو ناامنی را در تهران و دیگر شهرها به وجود آورده بودند از کسی جز شهید لاجوردی برنمی‌آمد. او که به حق می‌توان "دیده‌بان انقلابش" نام نهاد با تأسی به جد بزرگوارش امیرمؤمنان علی علیه‌السلام که فرمود: " اِنّي وَ اللّهِ لَوْ لَقِيْتُهُمْ وَاحِداً وَ هُمْ طِلاَعُ الاَْرْضِ كُلِّهَا مَا بَالَيْتُ وَ لاَ اسْتَوْحَشْتُ "[6] یعنی: به خدا سوگند اگر تنها با دشمنان روبرو شوم در حالی که آن‌ها تمام روی زمین را پر کرده باشند، نه باکی داشته و نه می‌هراسم.

بازوي نيرومند امام در فتنه‌هاي سال‌هاي اول انقلاب

ثابت قدم و استوار به پیش می‌رفت. به گفته یکي از هم‌رزمانش نیرومندترین بازوی امام در عبور دادن نظام از فتنه‌های سال‌های اول انقلاب و قلع و قمع گروه‌های محارب بود.[7] تهدیدها، نامهربانی‌ها و کج فهمی‌های عده‌ای موجب نشد کمترین هراسی به دل راه دهد. از مصادیق آیه شریفه‌ی: " يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لائم[8]" بود.

گرچه تبلیغات مسموم که هم از ناحیه‌ی ضدانقلاب داخل کشور و هم از طریق رسانه‌های غربی مطرح می‌شد او را فردی خشن، خشک و متعصب معرفی کرده بود، اما به اعتقاد همه‌ی کسانی که از نزدیک با شهید آشنا بودند و روحیات او را درک کرده بودند ایشان نسبت به اصول و اعتقاداتش که از اسلام ناب سرچشمه می‌گرفت ذره‌ای تردید به خود راه نمی‌داد، نسبت به حفظ بیت‌المال بسیار حساس بود، اگر حقانیت مسأله‌ای برایش اثبات می‌شد دیگر توصیه‌های دیگران در او مؤثر نمی‌افتاد.

اما از طرف دیگر رأفت، محبت و دلسوزی او نسبت به زندانیانی که احساس می‌کرد فریب خورده‌اند و قابل اصلاحند آنچنان بود که ساعت‌ها وقت خود را صرف هدایت آن‌ها می‌کرد.

دردهایي كه مکتوم ماند

آنچه برای شهید لاجوردی از همه مهم‌تر می‌نماید این است که نظام جمهوری اسلامی کمترین آسیبی نبیند، لذا با وجود آنکه در دوره تصدی‌اش در سمت دادستانی انقلاب و همچنین ریاست سازمان زندان‌های کل کشور مورد بی‌مهری‌های فراوانی از سوی برخی مسئولین قرار گرفت- کسانی که با توصیه و سفارش و نفوذ خود، عدالت را به حاشیه بردند- ترجیح داد حتی بعد از برکناری سکوت کند و همه دردهایش را در سینه فراخش مکتوم نگه دارد.

ایشان در وصیت نامه خویش چنین می‌گوید: "خدایا چون عاشق نظام بوده‌ام از آن ترس داشتم که افشای چهره سازشکاران لطمه‌ای ولو ناچیز به نظام وارد آورد، به آن‌ها توصیه می‌کنم که جدای از لفاظی و بازار گرمی‌های صنفی به قیامت و حسابرسی دقیق آن روز باور پیدا کنند و مواظب باشند تا جزء دسته‌ای نباشند که قرآن درباره‌شان فرمود: "لم تقولون ما لاتفعلون کبر مقتا عندالله ان تقولوا ما لاتفعلون"[9]

ایشان به شدت از کسانی که به فکر حفظ سمت و استمرار موقعیت صدارت بودند و از بیان حق طفره می‌رفتند انتقاد می‌کند و هشدار می‌دهد که بالاخره روزی سروکار با "خیرالماکرین"[10] خواهد افتاد.

نفوذ افكار انحرافي در ميان حزب‌الله، هشدار شهيد لاجوردي

امروز دشمنی و عناد سازمان ضد مردمی منافقین خلق برای ملت مسلمان ایران روشن و آشکار شده است اما در این زمان ضروری است خطر کسانی برای مسئولین و مردم گوشزد شود که سالوسانه خود را در صف حزب‌اللهیان جا زده و سعی دارند تا با نفوذ در مراکز حساس کشور، انقلاب اسلامی را از مسیر خود منحرف سازند، تیزبینی و دشمن شناسی می‌تواند از بروز بسیاری از وقایع تلخ و گاه غیرقابل جبران جلوگیری کند، لذا می‌بینم كه شهید لاجوردی که به حق دشمن شناسی کم نظیر بود، در فراز دیگری از وصیت نامه خویش خطر منافقین انقلاب را گوشزد می‌کند و خطر اینان را به مراتب زیادتر از خطر منافقین خلق می‌داند و علت آن را نفوذ آنان در صف حزب‌اللهیان و تصرف غاصبانه صفوف مقدم می‌داند با این هدف که افکار التقاطی و انحرافی خود را در بین مردم و مسئولین گسترش دهند و انقلاب را از مسیر اصلی‌اش منحرف کند.

و اکنون که ما به یاد شهید این محفل حاج سید اسداله لاجوردی گرد آمده‌ایم چه نیکوست که به توصیه امام همام امیرالمؤمنین علیه‌السلام در میدان‌های مبارزه با شیطان‌های ظاهر و باطن ابتدا بصیرت لازم را فراهم آوریم و استوار و محکم پا در صحنه رویارویی با دشمنان خدا گذاریم که: "حملوا ابصارهم علی اسیافهم"[11] یا که به فرموده خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم: " )يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا "[12] و در مقام دعا به آستان ربوی رب‌العالمین به تضرع بخواهیم که: بار الها تو را بحق گرامی رسولت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و خاندان مطهرش در نیت‌های ما خلوص و در اعمالمان حکمت و بصیرت و نهایتاً به سرانجام کارهای‌مان حسن عاقبت ارزانی بفرما تا تو خشنود باشی و ما رستگار.




------------------------------------------------------

[1] - سوره بقره آیه 217



[2]- بحارالانوار، ج 77، ص 197



[3]- نهج البلاغه، خطبه 194.



[4]- سوره هود، آیه 81



[5]- سوره قصص، آیه 5



[6]- نهج البلاغه



[7]- شاهد یاران، ص25



[8]- سوره مائده، آیه 54



[9]- سوره صف، آیه 3



[10]- سوره انفاق، آیه 30



[11]- نهج البلاغه- خطبه همام (متقین)



[12]- سوره نسائ- آیه 94


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها : هشدار شهيدلاجوردي, نفوذ تفکر انحرافی, حزب‌الله, زهره سادات لاجوردی, دشمن‌شناسی, كنگره ديده‌بان انقلاب, ,