يادنامه رجانيوز براي شهيدان رجايي و باهنر به مناسبت هشتم شهريور
اظهارات صريح شهيد رجايي درباره حجتيه /"ناگفته‌هايي از آيت الله خامنه‌اي"/ برادر شهيد رجايي: معرف كشميري به شهيد رجايي شخص بهزاد نبوي است/ عكس، فيلم و خاطرات

 

 

 

 

فيلم بخشي از سخنان حضرت امام (ره) بعد از شهادت شهيدان رجايي و باهنر كه با ابراز احساسات مردم همراه بود.

 

Get the Flash Player to see this player.

دانلود

 

نزديك‌ترين يار...

"ناگفته‌هايي از نزديك‌ترين يار" يكي از تيترهاي صفحه اصلي روزنامه جمهوري اسلامي در اولين سالگرد شهادت شهيدان رجايي و باهنر يعني سال 1361 بود كه براي مصاحبه با حضرت آيت‌الله خامنه‌اي رييس جمهور وقت درباره اين دو شهيد والامقام انتخاب شد.

رهبر معظم انقلاب در اين مصاحبه كه از سوي مسئولان روزنامه جمهوري به "گفت‌وگويي موشكافانه و ماندني" تعبير شده بود، به بيان ناگفته‌هايي از شهيدان رجايي و باهنر پرداختند.

رجانيوز بخش‌هايي از اين گفت‌وگوي خواندني را در سالگرد شهادت اين دو شهيد بزرگوار منتشر مي‌كند.

 


وقتي پيكر شهيدان رجايي و باهنر را ديدم...

بنده در آن‌وقت ( انفجار نخست وزيري) مریض بودم و تازه از بیمارستان آمده بودم و هم جراحت داشتم هم عوارض جراحت، یعنی دچار بیماری دیگری شده بودم که همه این‌ها ناشی از آن آسیب بود و در یک حالت بدی در منزلی در اطراف نیاوران بسر می‌بردم، بعدازظهر 8 شهریور بود که در حال استراحت بودم و عصر که طبق معمول که برخاستم و در حیاط آمدم که یک مقدار از فضای آزاد استفاده کنم، بچه‌ها آمدند و گفتند که در نخست‌وزیری انفجار رخ داده است. من تکان خوردم و پرسیدم که چه کسی آن‌جا بوده، گفتند آقای رجایی و آقای باهنر و من از این موضوع ناراحت شدم و خواستم که تلفنی سؤال کنم، بچه‌ها یک چیزهایی دیگر گفتند و من مطمئن نشدم و با زحمت زیادی خودم را به تلفن رساندم و به دفتر امام، مجلس و بعضی جاهای دیگر تلفن کردم که خبری دریافت کنم، ولی خبرها متناقض بود. دو سه ساعت دیگر در حالت اضطراب بسر بردم و نمی‌دانستم که چه خبر شده. گاهی می‌گفتند که جسدشان را پیدا نکردند، گاهی می‌گفتند شهید شدند و بعضی‌ها هم می‌گفتند که دروغ می‌گویند، اصلاً اینها نبودند و هرکسی یک چیزی بمن می‌گفت و شاید هم آن‌هایی که خبرهای علی‌الظاهر خوش می‌دادند، می‌خواستند من را دلخوش کنند. به‌هرحال اوایل شب بود که اطلاع پیدا کردم که هر دو شهید شده‌اند.

آن شب را گذراندیم و فردا صبح زود با اینکه بعضی ها من را منع می‌کردند، سوار ماشین شدم و به برادرانی که با من بودند گفتم مرا به مجلس ببرید. مرا به مجلس آوردند و با زحمت زیاد خودم را به اطاق آقای هاشمی رفسنجانی رساندم و جنازه‌ها را دیدم و مردم هم جمع شده بودند و با اینکه دوستان مرا از صحبت کردن منع می‌کردند، ولی دیدم که نمی‌توانم طاقت بیاورم و صحبت نکنم، لذا به میان مردم رفتم و صحبت کردم. البته دوستان که مرا منع می‌کردند بخاطر حالم بود، ولی بعضی‌ها هم معتقد بودند که من حالا که نسبتاً هم خوب شده و می‌توانم بایستم و حرف بزنم و جلوی مردم ظاهر شوم، یک تسلی گونه‌ای در مقابل این حادثه خواهد بود.

در حدود 10 دقیقه با فشار زیاد صحبت کردم و خودم هم فکر نمی‌کردم که بتوانم در آن شرایط صحبت کنم که البته بعد آمدم به زمین افتادم و دکترها بالای سرم آمدند و به هرحال احساساتم خیلی تند و جوشان بود.

بني صدر هر كاري كه توانست كرد تا رجايي نخست وزير نشود

شهيد رجايي را اولين بار در دماوند و در منزل شهيد باهنر ديدم. فكر مي‌كنم تابستان سال 46 بود. در آن سالها چون من در مشهد و ايشان در تهران بود‌، ارتباطمان نزديك نبود امادورادور مي‌شنيدم كه در كارهاي مخفي مبارزاتي شركت دارد و مخصوصاً در مدرسه رفاه، با آقايان باهنر، بهشتي و هاشمي مرتبط است.

 

در سال 1353 در زندان كميته مشترك در بند 20 بودم و آقاي رجايي در بند1 بود و من دائماً با ايشان تماس مي‌گرفتم. ارتباطمان هم به اين صورت بود كه من با علائم مورس با سلول 19 صحبت مي‌كردم و او هم به همين وسيله با آقاي رجايي منتقل مي‌كرد و مجدداً ايشان جواب مي‌داد. در يكي از همين تماس‌ها بودكه آقاي رجايي به من فهماند كه آقاي منتظري رادستگير كرده و به اتاق او آورده‌اند. من سريع خواستم كه چند مطلب را از ايشان بپرسم كه مبادا فرصت از دست برود و اتفاقاً همين طور هم شد و آقاي منتظري را به اوين بردند. بني صدر هر چه كه توانسته بود كرد كه آقاي رجايي نخست وزير نشود. بعد هم كه با فشار مجلس، آقاي رجايي نخست وزير شد اين پيوند، پيوند بيماري بود. آقاي رجايي با آن كه با مواضع بني صدر و ليبرالها مخالف بود، ولي خيلي مؤدبانه برخورد مي‌كرد و در مجلس گفت: «من مقلدامام، فرزند مجلس و برادر رئيس جمهور هستم» او اين جور نجيبانه برخورد مي‌كرد و در مقابل بني‌صدر از آن آدم‌هايي بود كه صاف توي چشم كسي نگاه مي‌كنند و دشنام مي‌دهند. او دائماً مصاحبه و به آقاي رجايي توهين مي‌كرد. بالاخره عرصه بر آقاي رجايي تنگ شد و آمد در مجلس گفت: اين نمي‌شود كه آقاي بني‌صدر هر چه به دهانش مي‌آيد، بگويدو ما ساكت بمانيم. اگر قرار بر حرف زدن است، ما هم خيلي حرفها داريم كه بزنيم. و از آن موقع، آشكارا مطالبي را بيان كرد.

ماندن شهید رجایی در سمت نخست وزیری خاری در چشمان ليبرال‌ها بود

در شرايط جنگ آقاي رجايي و دولت مرتب پول، سلاح، لودر، بولدزر فراهم مي‌كردند و آنچه را كه در توان داشتند انجام مي‌دادند و اين خاري در چشم دشمن و ليبرالها و ضد انقلابها بود. ايشان قبل از نخست وزيري هم همين طور بود، چون چه در دولت موقت و چه در زمان شوراي انقلاب، فرد مستقلي بود. حزب اللهي و طرفدار مردم متوسط بود، در حالي كه بني صدر ودار و دسته‌اش بر عكس بودند.

در موضوع نخست وزيري شهيد رجايي واقعيت اين است كه ابتدا صحبت از نخست وزيري ايشان نبود. يك روز قرار شد عده‌اي از نمايندگان مجلس بروند ساختمان مجلس شوراي ملي سابق را ارزيابي كنند كه آيا مي‌شود مجلس شوراي اسلامي را به آنجا منتقل كرد يا نه. من و شهيد رجايي و عده‌اي ديگر بوديم. وقتي بازديد كرديم، خسته شديم و گوشه‌اي نشستيم كه استراحت كنيم. من ناگهان به ذهنم رسيد كه شهيد رجايي براي اين كارمناسب است. به ايشان گفتم، مخالفتي نكرد. بعد اين موضوع را با شهيد بهشتي و چند نفر ديگر مطرح كردم و در حزب هم مطرح شد و با آن كه شهيد رجايي عضو حزب نبود، بيش از همه وتقريبا با اكثريت آرا، رأي آورد.

ماندن شهید رجایی در سمت نخست وزیری و کمک به جبهه‌ها برای لیبرال‌ها غیرقابل تحمل و خاری در چشمان آن‌ها بود.

شهید رجایی از آغاز مسئولیت نخست وزیری تا هنگام شهادت واقعاً خاری در چشم لیبرالها و همه ضد انقلابها بود.

 

شهيد رجايي به شدت تحت تأثير شهيد بهشتي بود و آرا و افكار ايشان را قبول داشت، يادم هست كه در جلسه تنفيذ حكم رياست جمهوري از شهيد بهشتي به عنوان سرور شهيدان نام برد كه حاكي از ارادت شديد ايشان نسبت به آقاي بهشتي بود.

گفت‌وگو با روزنامه جمهوري اسلامي – شهريور 61

 

فيلم سخنان حضرت آيت الله خامنه‌اي بعد از شهادت شهيدان رجايي و باهنر


Get the Flash Player to see this player.

 

 

یادداشت شفاهی برادر شهید رجایی

معرف كشميري به شهيد رجايي شخص بهزاد نبوي است

 

 

"محمد حسین رجایی" برادر بزرگتر شهید "محمد علی رجایی" است که به عهدش با برادر وفادار مانده است.

محمد حسين كه شهيد رجايي او را به عنوان وصي خود انتخاب كرد، در سال 1302 در قزوین متولد شد و 10 سال از برادرش محمدعلی بزرگتر بود، تا سال 1327 در قزوین زندگی می‌کرد که بنا به دلایلی به تهران مهاجرت کرد.

شغلش آزاد بود كه بعد از فوت پدرم در سال 1315 سرپرستی دو خواهر خود، همراه با محمدعلی 3 ساله بر عهده او افتاد.

او كه نقش پدري را براي برادرش ايفا مي‌كرد و از همين رو علاقه‌اش به "محمد علي" فراتر از علاقه برادري بود، به بيان نقطه نظرات خود درباره بالاترين مقام اجرايي كشور كه به مقام شهادت نائل آمد، پرداخت كه در آدامه آمده است.

او بسيار خوش‌بين بود

شهيد رجايي به خاطر باطن پاك و زلالي كه داشت، بسيار خوش‌بين بود و منافقين با سوءاستفاده از خوش‌بيني وي، او را به شهادت رساندند. خدا رحمت كند شهيد لاجوردي را، اين شهيد بابصيرت نافذ خود منافقين را خيلي خوب مي‌شناخت. بايد بعد از حوادث ترور شهيد رجايي و انفجار حزب جمهوري پيگيري مي‌كرديم تا معلوم شود چه كسي كلاهي را به حزب جمهوري معرفي كرد و چرا يك عكس هم از كشميري و كلاهي وجود ندارد و چرا در تشييع جنازه شهيد رجايي عده‌اي شعار مي‌دادند كشميري راهت ادامه دارد؟

اگر محافظين بيت امام تجربه داشتند ...

معرف كشميري به شهيد رجايي، شخص بهزاد نبوي است. كشميري در ابتدا قصد داشت امام (ره) را ترور كند و هنگامي كه نتوانست، به سراغ شهيد رجايي آمد. به‌خاطر بي‌تجربگي در مسائل امنيتي، اوايل انقلاب خيلي هزينه داديم. اگر محافظين بيت‌امام (ره) با تجربه و پخته بودند هنگامي كه ديدند كشميري اجازه بازرسي بدني را نمي‌دهد، او را رها نمي‌كردند و همانجا او را بازداشت مي‌كردند اما اين تجربه‌ها در اوايل انقلاب وجود نداشت.

سخنران جلسه اصلاح طلبان براي جلسه بزرگداشت شهيد رجايي، بهزاد نبوي بود!

اگر اشتباه نكنم 4 سال مانده به تشكيل دولت اول آقاي احمدي‌نژاد، اصلاح‌طلبان در قزوين مراسم بزرگداشتي براي شهيد رجايي برگزار كردند كه سخنرانان آن مراسم بهزاد نبوي و مرتضي حاجي بودند. آقاي حاجي شروع كرد به تعريف از شهيد رجايي و در آخر گفت اكنون كه شهيد رجايي بين ما نيست بايد قدر رجايي زمان خود، يعني آقاي خاتمي را بدانيم! بعد هم بهزاد نبوي گفت من سال‌ها با رجايي زندان بودم و رفاقت طولاني با وي داشته‌ام. در حالي كه او قاتل شهيد رجايي را به ايشان معرفي كرده بود.

رجايي بخش‌نامه نماز اول وقت صادر كرد، دولت موسوي لغو!

هنگامي كه نوبت به سخنراني بنده رسيد گفتم شما فقط شعار مي‌دهيد اما به دستور شرع عمل نمي‌كنيد. شما هيچ نسبتي با شهيد رجايي نداريد. شهيد رجايي بخشنامه نماز اول وقت را صادر كرد اما شما در دولت آقاي موسوي بخشنامه ايشان را لغو كرديد چون پايبند به مسائل شرع نيستيد و اعتقادي به شرع نداريد.

شهيد رجايي به مسائل بيت‌المال حساس بود، تا حدي كه موتورش را به پسرش نداد تا در محوطه رياست جمهوري سوار شود، اما شما به هر نماينده مجلس يك ماشين داديد، بعد هم رفتيد در مجلس گفتيد هر كس نگرفته دستش را ببرد بالا!

در زمان همين آقاي موسوي برخلاف نظر امام (ره) اقتصاد ما را كاملاً دولتي كردند و واردات انحصاري را در اختيار عده‌اي خاص گذاشتند كه هيچ نسبتي با شرع و اخلاق نداشتند. هم صنايع ما آسيب جدي ديد و هم عده‌اي يك شبه پول‌هاي كلان به جيب زدند و بعدها در برابر انقلاب ايستادند.

 

 

بعد از مراسم حتي 5 نفر هم براي اقامه نماز حاضر نشدند. نه بهزاد نبوي آمد و نه وزير آموزش و پرورش. مراسم را هم سال بعد تعطيل كردند و اين نشان مي‌دهد كه اين‌ها هيچ اعتقادي به راه شهيد رجايي نداشتند و صرفاً به دنبال استفاده ابزاري از نام شهيد بودند.

همين الان هم مي‌شود پرونده شهادت شهيد رجايي و باهنر را پيگيري كرد و قوه قضائيه بايد راه شهيد لاجوردي را ادامه دهد.

 

اظهارات صريح شهيد رجايي درباره حجتيه

من هشدار می دهم،اینها خوره‌های انقلابند خواه جاهل باشند،خواه مغرض

رضا اكبري آهنگر: یکی از راه های آشنایی با تاریخ انقلاب اسلامی شنیدن سخنان اشخاصی است که از نزدیک شاهد روند انقلاب بوده و خود در جریان مبارزات نقشی اساسی ایفا نموده اند. به خصوص زمانی می شود به سخنان این افراد اطمینان بیشتری پیدا نمود که از اشخاص متّقی و متعهّدی باشند که صداقت آنان در عمل به اثبات رسیده و کارنامه ی درخشانشان را با خون خویش امضا نموده باشند.

 

شهید محمّد علی رجایی مسلّم یکی از چهره های فراموش ناشدنی انقلاب اسلامی است که سوابق مبارزاتی او از یک سو و ایمان و تقوایش از سوی دیگر ما را برآن می دارد تا به سخنان و قضاوت های او جایگاه ویژه ای اختصاص دهیم. از این رو بر آن شدیم تا نگاهی داشته باشیم به نظر این شهید والامقام در مورد انجمن حجّتیه.

ایشان در یکی از سخنرانی‌های‌شان که در سمینار جهاد سازندگی بوده است، به اقتضای موضوع به مبحث محاصره ی اقتصادی وارد می شوند. امّا در این بین لازم می‌بینند تا نقدی نیز بر برخی از تفکّرات انجمن حجّتیه داشته باشند.

برخی از عبارات شهید رجایی در این سخنرانی، در مقالات مختلفی درباره انجمن استفاده شده است، امّا ایشان سخنان مهمتری در این باره داشته اند که متن کامل آن (تا آنجا که به موضوع انجمن مربوط می شود) از صفحه ی 7 روزنامه ی جمهوری اسلامی 29/3/1361 پیاده شده و تقدیم می گردد:

« ...امام گفت ما روزه می‌گیریم. روزه می گیریم یعنی انسان هایی می شویم که می توانیم در مقابل تهدیدهای قدرتی مثل آمریکا واقعاً بایستیم. ما که ادعا می کنیم که اسلام دارای آنچنان محتوائیست که ما را از هرگونه دستور العمل خارجی بی نیاز می کند... اینست که ما می گوئیم اسلام غنی است. امام آمد گفت ما هیچ کار خارق العاده ای هم نمی کنیم، با تمام دولت های طاغوتی دنیا با بهترین شکل مبارزه می کنیم، عبادت می کنیم، خوب دقت کنید وقتی می گوئیم اسلام قادر هست به اداره جامعه در هر شرایطی، آن وقت است که باید افتخار کنیم به وجود چنین امامی و اصرار کنیم در این که هیچ کس در هر شرایطی باشد حق ندارد ذره ای حرفی بزند که مردم را از موضع تبعیّت امام، پائین بیاورد.

یک جمله معترضه هست که من تقاضا و اصرار دارم به این که امام را به عنوان رهبر جامع، نه رهبر سیاسی، نه رهبر مذهبی تنها، از هرکسی بالاتر در این انقلاب باید مطرح کرد. اینطور نیست که ما داریم این شخصیّت را به امام می دهیم، ما اصرار کنیم که مبادا این نعمت را از ما بگیرند. بسیار هستند افرادی که می‌خواهند اجتماعی که در مقابل امام جمع می شد، این اجتماع را جای دیگر هم جمع بکنند و بعد بگذارند جلوی همدیگر، این دقیقاً خیانت است. اگر چه در آینده تاریخ خواهد گفت ولی ما باید بدانیم که آنچه در تاریخ به عنوان انحراف صورت گرفته، دیگر نمی گذاریم تکرار بشود. هم ملّی گرایان خائنی که اولین بار نیست به فکر شکست اسلام افتاده اند بلکه بارها این تجربه را تکرار کرده اند، هم آنها در صدد هستند، هم مقدس های خشک مزخرفی که در طول تاریخ مبارزه یک شعار انحرافی دادند. و میگویند امام رهبر سیاسی آن آیت الله هم رهبر مذهبی.

 

من هرگز در برابر مراجع عظام تقلید کوچکترین سخنی ندارم. مبادا خدای نکرده اینجور فکر شود که ما به فکر مسأله [تفاوت نگرش ها در] مرجعیّت هستیم، این مسئله اصلاً مطرح نیست. امّا من به شما عرض کنم اولین بار که به عنوان رئیس دولت به همراه هیأت دولت خدمت حضرت آیت الله العظمی آقای گلپایگانی رسیدیم، می دانید جمله اوّلشان به عنوان یک مرجع آگاه چه بود؟ گفتند آقای نخست وزیر، هیئت محترم دولت، شما را سفارش می کنم به موقعیّت امام. خیال نکنید که مراجع خودشان مطّلع نیستند. این دقیقاً جمله ای است که ایشان به ما توصیه کردند که رهبری امام را مراقب باشید.

حالا آنوقت یک دسته ای پیدا می شوند می گویند که بله امام رهبر سیاسی، ما در مسائل مذهبی از دیگری هم می توانیم تقلید کنیم، اینها دقیقاً منحرفند. تازه هم نیست که پیدا شدند، آن موقعی که برادران و خواهرانمان زیر شکنجه فریاد می کشیدند، این ها می رفتند ثابت کنند که بهائیّت بر حق است یا باطل است. و دقیقاً در مقابل مبارزه قرار گرفته بودند. باز دو مرتبه سرو کلّه شان پیدا شده، جلسه تشکیل می دهند و حرف می زنند. انحراف قطعی صد درصد هست. اگر کسی در رابطه با انقلاب مسأله دیگری غیر از امام را مطرح کند خواه ملّی گرا باشد، خواه مقدّس مذهبی باشد. برای ما مسئله انقلاب منفک از امام امکان ندارد.

از هرطرفی یک خوره به جان این انقلاب افتاده، من هشدار می دهم... این ها خوره های انقلابند. خواه جاهل باشند، خواه مغرض باشند از نظر اثر عملی هیچ فرقی نمی کند. من اگر یک مشت به صورت یک نفر بزنم درد خودش را دارد، حالا من از روی جهل زده باشم یا از روی غرض زدم فرق نمی کند. یعنی چه که ما بیائیم در این شرایط که دنیا انقلاب ما را به امام می شناسد، ما خودمان امام را تکه تکه اش کنیم.

انقلاب باید رسالت خودش را نه تنها در محتوای تفکر و مکتب حفظ کند، بلکه حتماً باید در رهبری هم حفظ کند. و ما هر گروهی به هر شکلی که بخواهد در این انقلاب رخنه کند و از داخل به انقلاب لطمه بزند در مقابلش می ایستیم، خوب، حرف ما روشن است، آنچه باعث تضعیف انقلاب می شود از نظر ما فرق نمی کند، خداپرست باشد یا شاه پرست باشد یا استالین پرست باشد، یا هرگروهی که در تضعیف انقلاب بخواهد نقش پیدا کند نابودش می کنیم.» (روزنامه جمهوری اسلامی، ص7، 29/3/61)

در این سخنرانی مهمّ نکات گوناگونی نهفته است که اجمالاً توضیحاتی عرض می نمایم:

1-شهید رجایی ابتدا به قدرت اسلام برای اداره ی جامعه در هر شرایطی، اشاره می کنند. این در حالی است که انجمنی ها با اعتقاد به عدم تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت، رسماً با این عقیده مخالفند و طبیعتاً با این تفکّر، آگاهانه یا ناخود آگاه، کمال دستورات و برنامه های اسلام را زیر سئوال می برند.

2- علّت اصلی اعتراض شهید رجایی به انجمن در این سخنان، تلاش های این گروه برای مطرح کردن موضوع جدایی مرجعیّت از رهبری است. این همان مسئله ای است که در سخنرانی شهید هاشمی نژاد نیز آمده بود. طرح این موضوع از جانب این بزرگان در سال های اولیّه ی پیروزی انقلاب، شاهدی بر فعّالیّت های منفی انجمن در قبال جمهوری اسلامی است. در ضمن این نکته را باید مدّنظر داشت که به واسطه ی سمت های مهمّی که شهید رجایی در کشور داشتند، در جریان بسیاری از فعّالیّت های پشت پرده ی دشمنان انقلاب نیز بوده اند.

 

3- اساس این سخن که کسی امام را به عنوان رهبر نظام جمهوری اسلامی دانسته، امّا در احکام فردی از مرجع دیگری تقلید کند، حقّ است و همانگونه که نسل انقلاب به خوبی به خاطر دارند، بسیاری از مردم انقلابی ما از مراجع بزرگی همچون آیات عظام گلپایگانی، مرعشی و... تقلید می نمودند و هیچ اشکالی هم نبود. امّا انجمنی ها به مصداق "کلمةُ حقٍّ یُرادُ به الباطل" از این جمله سوء استفاده نموده و در صدد گسترش چند معنی در جامعه بودند. اوّل آن که مقام امام را در حدّ یک رهبر سیاسی تنزّل داده و جایگاه علمی و مرجعیّت امام را پایین بیاورند. دوّم آن که از این طریق سعی بر آن داشتند که به قول شهید رجایی" اجتماعی که در مقابل امام جمع می شد، این اجتماع را جای دیگر هم جمع بکنند و بعد بگذارند جلوی همدیگر، این دقیقاً خیانت است." سوّمین هدف انجمن از طرح این موضوع آن بود که به بهانه ی تقلید از مراجع و دستور گرفتن از آنان، میزان وحدت مردم در تبعیّت از امام را کاهش دهند. و آنگاه که این سئوال از آنها پرسیده می شد، همه ی این اهداف برملا می شد:" اگر امام حکمی حکومتی صادر نمایند که با نظر مرجع شما مغایرت داشته باشد، وظیفه ی شرعی شما تبعیّت از کدام است؟"

4- شهید رجایی با بیان این جمله که" آن موقعی که برادران و خواهرانمان زیر شکنجه فریاد می کشیدند، این ها می رفتند ثابت کنند که بهائیّت بر حق است یا باطل است. و دقیقاً در مقابل مبارزه قرار گرفته بودند" به صراحت انحراف و ایستادگی این گروه در مقابل انقلاب را بیان می کنند.

5- ایشان بر اثر منفی عملکرد انجمن تأکید داشته و با بیان این نکته که "خواه جاهل باشند، خواه مغرض باشند از نظر اثر عملی هیچ فرقی نمی کند" به آنانی که نیّت انجمن را خیر دانسته و سعی در توجیه اشتباهاتشان دارند، پاسخ می دهند.

6- شهید رجایی در این سخنان کوتاه سه بار بر انحراف انجمن تصریح داشته و می گویند" انحراف قطعی صد درصد هست". سپس نسبت به آنان هشدار داده و از آنان با عنوان "خوره های انقلاب" یاد می کنند.

آری، این بود سخنان رئیس جمهور شهید نظامی که انجمنی ها در ظاهر خود را وفادار به آن نشان می‌دهند.

 

خاطراتي از شكنجه‌هاي شهيد رجايي

مهدي اسلامي:‌سينه حاج مهدي غيوران مملو از خاطرات از شهيدان رجايي و باهنر است. او در سال‌هايي كه شهيدرجايي و شهيد باهنر، براي اداره "موتلفه دوم" مدرسه رفاه را تاسيس كردند، با آنها همراه بوده است و دوراني نيز با شهيد رجايي در زندان هم پرونده بوده است. بخشي از خاطراتي شنيدني او در ادامه آمده است:

 

درباره حضور شهيد رجايي در سازمان مجاهدين خلق در سالهاي پيش از تغيير ايدئولوژي نظرهاي گوناگوني مطرح مي‌شود، با توجه به مانوس بودن شما با ايشان، نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها : شهيدان رجايي و باهنر, هشتم شهريور, معرف كشميري, بهزاد نبوي, حجتيه, خامنه‌اي, ,