دولت موسوی و اولین انشعاب در جریان خط امام(ره)

نظام مقدس جمهوری اسلامی از ابتدای تاسیس تا کنون همواره با جریان های منحرف و ناسازگار با انقلاب مواجه بوده است.

به گزارش صابرنیوز به نقل از خبرنامه دانشجویان ایران؛ محمد علی سافلی: نظام مقدس جمهوری اسلامی از ابتدای تاسیس تا کنون همواره با جریان های منحرف و ناسازگار با انقلاب مواجه بوده است. اوج این درگیری ها را می توان در سال های اول انقلاب تا سال 63 و همچنین در مقاطعی مانند 18 تیر 78 و یا آشوب ها و وقایع بعد از انتخابات 88 مشاهده نمود. از انحرافات سیاسی گرفته که گاه رنگ و بوی کشت و کشتار به خود می گرفت تا انحرافات ایدئولوژیک و فکری که در صفحات روزنامه ها و سایت ها قابل مشاهده است.

 با نگاهی به تاریخچه ی دولت ها در نظام در می یابیم که از اواسط حرکت هر دولت،  جریانی تازه و بدیع شکل می گرفت که بدون ترسیم آینده ای روشن ، به مرور زمان رنگ رادیکالی و تند رو بخود می گیرد و به نوعی از دامان ملت جدا می شوند. همچنین رییس آن دولت را نیز با خود به پرتگاه سراشیبی و سقوط می بردند.


این جریان ها چند مرحله را طی می کنند :
1- پس از یک پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری شکل گرفتند.

2- مرحله بعدی جمع کردن نیروها از اعضای دولت و افراد هم فکر است.

3- طرح و برنامه و شعار های خاصی پیرامون تمام ابعاد سیاسی، اقتصادی ، فرهنگی و.. دارند.

4- مطرح شدن در قالب یک ائتلاف و یا حزب سیاسی و تلاش برای در دست گرفتن کرسی های مجلس و انتخابات دیگر

5- شکست در ورود به دولت بعدی و آغاز دوران خلا و عدم حضور(از این مرحله دگردیسی در شعار ها و روند خارج شدن از دایره نظام شروع می شود.)

6- تلاش برای حضور دگرباره در قدرت و فروپاشی و اضمحلال آن جریان


از جمله ویژگی های مشترک این جریان ها که به آن اشاره خواهیم کرد، عبارت اند از: 1- شکل گیری این جریانات عمدتا برای ماندن در قدرت و احیای خویش می باشد 2- ترسیم نکردن آینده ای روشن و اساسنامه ای استوار  3- شکل گیری در آستانه ی انتخابات  و حضور در آن 4- پرکردن اطراف رییس دولت وقت و برخورداری از حمایت معنوی وی 5- (استحاله گفتمانی) که به مرور در این جریانات شکل می گیرد.


دولت موسوی و اولین انشعاب در جریان خط امام(ره)
گذشته از کابینه مهندس مهدی بازرگان و ابوالحسن بنی صدر که از ابتدا با انحراف از مسیر انقلاب سرکار آمدند و عمر چندانی نداشتند(هرچند این دو دولت نیز بدلیل وجود عناصر منحرف و سابقه دار در ارتباط با آژانس های اطلاعاتی غرب و رژیم پهلوی مسیر انحراف را به سرعت طی کردند. مانند عباس امیر انتظام و حسن نزیه در دولت موقت و یا مجاهدین خلق در اطراف بنی صدر) و دولت مرحوم شهید رجایی که عمر کوتاهی داشت، در دولت مهندس موسوی ، شاهد اولین انشعاب و مرزبندی سیاسی هستیم که نخست وزیر نیز به نوعی پشتیبان این جریان شد. پس از پیروزی حضرت آیت الله خامنه ای و نخست وزیری میر حسین موسوی، در اولین گام این دولت ترکیبی ائتلافی داشت.(هرچند هنوز جریان چپ و راست در کشور شکل نگرفته بود اما در حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت مرزبندی هایی دیده می شد.) هم افرادی با تفکرات اقتصاد دولتی و طیف چپ حزب جمهوری اسلامی مانند بهزاد نبوی، محمد سلامتی، سید محمد خاتمی و... و هم طرفداران اقتصاد آزاد و خصوصی و تنش زدایی در سیاست خارجه  مانند حبیب الله عسگر اولادی، مرتضی نبوی، احمد توکلی، علی اکبر ولایتی و... . اولین دلیل پر رنگ شدن این مرزبندی بحث بر سر طراحی اقتصادی کشور بود.

امری که اگر بدور از چالش های سیاسی و کینه توزی، رنگ و بوی علمی و تکاپوی فقهی بخود می گرفت، شاید امروز کشور از الگوی اقتصاد اسلامی و بانکداری بدون ربا برخوردار بود. مسئله ای که هیچ گاه اینگونه پیگیری نشد. بعد از مدتی بحث بر سر اقتصاد دولتی یا آزاد نتیجه این شد که ولایتی، ناطق نوری، رفیق دوست، پرورش، عسگر اولادی و مرتضی نبوی نامه ای خطاب به رهبر انقلاب نوشتند و اعتراض خود را به دولتی کردن مردم از سوی دولتمردان اعلام داشتند. این افراد در دولت به انجمن اسلامی مشهور شدند. عسگر اولادی وزیر بازرگانی در این باره می گوید:( در آن زمان ما 7 نفر بودیم که روش های ایشان(موسوی) را نمی پسندیدیم و تصمیم داشتیم هر 7 نفر از دولت کناره گیری کنیم. نامه ای به امام نوشتیم ولی ایشان تصمیم ما را قبول نکردند و اجازه ندادند.

 بعد از یک مرحله امام فرمودند هرکس می داند استعفای او ضرری نمی رساند مجاز است استعفا کند و من استعفا دادم.) توکلی نیز به سر نوشتی همچون عسگر اولادی گرفتار آمد. وی در ایام انتخابات ریاست جمهوری دهم و ادعای میر حسین مبنی بر اینکه( مخالفانش هم در کابینه اش حضور داشتند) در مصاحبه ای گفت: در سال 62 با رویه های دولت سالارانه و سوسیالیستی برخی از وزرا مخالفت کردیم و متوجه شدیم که آقای موسوی در عمل از آن رویه ها و افکار انحرافی حمایت میکنند.) یکی دیگر از جاهایی که اختلاف در کابینه بالا می گیرد، مسئله تدین قانون کار بود. توکلی می گوید: من اصرار داشتم قانون کار بر اساس احکام حقوقی اسلام نوشته شود.....از نظر شرعی کارگر و کارفرما برای عقد قرارداد باید آزاد باشند و شرایط ضمن عقد را خودشان به مصلحت خودشان تنظیم کنند و حکومت حداقل را تضمین کند ..... وزرایی که تعلقات سوسیالیستی داشتند با این موضوع مخالف بودند و با تحریک کارگران اجازه ندادند متن تهیه شده ما به تصویب دولت برسد. نتیجه آن شد که در سال 32 به این نتیجه رسیدیم که با توجه به همفکری و حمایت علنی و جدی آقای موسوی از گروه دولت سالار، ادامه کار من در دولت مانع تصمیم گیری های دولت می شود. این بود که با آقای موسوی اتمام حجت کردم و از دولت استعفا دادم. به این ترتیب عسگر اولادی و احمد توکلی کنار کشیدند و آقای پرورش و رفیق دوست برای کابینه دوم معرفی نشدند.

چالش در معرفی نخست وزیر دوم
انتخابات ریاست جمهوری پس از یک سلسله حوادث تلخ، در سال 64 در شرایطی آرام و با برنامه ریزی بیش تری برگزار شد. در این انتخابات به غیر از بازرگان که رد صلاحیت شد، سه نفر تایید صلاحیت شدند. آیت الله خامنه ای، حبیب الله عسگر اولادی و محمود کاشانی(فرزند آیت الله کاشانی). البته حضور دونفر دیگر نه برای رقابت در این عرصه بلکه برای مخالفت با نخست وزیر و دولت وی بود. انتخابات در 25/5/64 برگزار شد و مقام معظم رهبری با بیش از 12 میلیون رای، 86 درصد آرا را کسب کردند. در این زمان چالش های جدی میان رییس جمهور، مجلس، امام و فرماندهان جنگ بر سر معرفی نخست وزیر وجود داشت. رییس جمهور مخالف معرفی میرحسین برای بار دوم بود و تمایل به معرفی دکتر ولایتی و عده ای از اعضای جناح راست متمایل به معرفی آیت الله مهدوی کنی بودند. اما از طرفی امام در پاسخ 125 نفر از نمایندگان که تهدید کرده بودند «در صورت معرفی دولت جدید، بدلیل نداشتن تجربه و اکثریت قاطع در مجلس به موفقیت لازم دست نخواهد یافت و در نتیجه کشور دچار بحران می شود» فرمودند: (آقای مهندس موسوی را شخص متدین و متعهد و در وضع بسیار پیچیده کشور دولت ایشان را موفق می دانم و در حال حاضر تغییر آن را صلاح نمی دانم ولی حق انتخاب با جناب آقای رییس جمهور و مجلس شورای اسلامی محترم است.) در این ایام محسن رضایی فرمانده سپاه خدمت امام می رسد و چنین وانمود می کند که موقعیت آقای موسوی در جنگ و بین جوانان به گونه ای است که اگر ایشان نخست وزیر نشود جنگ لطمه می خورد. طبیعی بود که در این شرایط برای امام چیزی حیاتی تر از جنگ نبود. پس از دیدار چندی از بزرگان نظام با حضرت امام و این جمله ایشان که نخست وزیر نشدن موسوی خیانت به اسلام است، آیت الله خامنه ای ناچار به معرفی مهندس موسوی به مجلس شد. پس از انجام رای گیری 99 نفر رای منفی و ممتنع(به معنای مخالفت) دادند. این افراد بعدها به گروه 99 نفر معروف شدند.  این اتفاقات همگی اولین جرقه ها برای شعله ور شدن آتش نخستین انشعاب و تشکیلات با تفکرات تیم موسوی ، جناح چپ حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب بود.

اپیزود سوم: مجلس سوم و آغاز حرکت جریان انحرافی
انتخابات مجلس سوم در سال 64 نزدیک می شد و جامعه روحانیت مبارز در گنجاندن نام عده ای همچون مهدی کروبی، سید محمود دعایی، مرتضی الویری ، هادی غفاری و... تردید داشت. این اختلافات و بحث ها بر سر اینکه چه کسانی در لیست تهران باشند و چه افرادی از شهرستان نامزد شوند موجب شد تا مهدی کروبی طرح تاسیس تشکلی جدا از جامعه روحانیت مبارز را بدهد.(هرچند سال ۸۴ نیز تاب ماندن در مجمع روحانیون را نیز نداشت و اقدام به تاسیس حزبی زیر نظر و اراده خود به نام اعتماد ملی کرد.) برای این کار موسوی خویینی ها با این پیش فرض که امام مخالفت خواهند کرد برای کسب اجازه به نزد امام می رود اما ایشان نظر موافق دادند و مجمع روحانیون مبارز تاسیس شد. در آستانه انتخابات مجمع برای اینکه در تبلیغات نشان دهد که با جامعه روحانیت و طیف روبرو اختلاف در مبانی دارد (امری که امام در صدور پیامشان برای تاسیس مجمع روحانیون نسبت به آن هشدار داد) و از باب ضرورت دست به انشعاب زده اند با وارونه نشان دادن تفکرات و شعار های جریان مقابل توانست اذهان را به سمت خود متمایل کند. جناح روبرو که اکثرا اعضای جامعه روحانیت و جامعه مدرسین و موتلفه اسلامی و از این دست بودند همان هایی هستند که در کابینه موسوی طرفداران اقتصاد بخش خصوصی و سرمایه گذاری های مردمی بودند. مجمع روحانیون با وارونه کردن این طرز فکر به اسلام سرمایه داری و مرفهین بی درد دست به تخریب گسترده ی آن ها می زند. پیام امام به مناسبت سالگرد حج خونین و قبول قطعنامه نیز در این سوء استفاده چپی ها کم بی اثر نبود، چرا که امام در جای جای آن پیام زیبای خویش حملاتی تندی به اسلام آمریکایی و سرمایه داری و مرفهین بی درد می کنند. از طرفی جماعت راستی ها در سیاست خارجه طرفدار ارتباط با همه کشور ها و تنش زدایی بودند اما چپی ها با سوء استفاده از این تئوری، آنان را به غربزدگی و طرفداران رابطه با آمریکا و اسرائیل متهم می کند. آخر کار مجمع روحانیون توانست اکثریت کرسی های مجلس را از آن خود کند و در انتخابات پیروز شود. عمده ی طرز فکر مجمع روحانیون مبارز در تقابل با جریان روبرو شامل موارد زیر می شود.

1_ حمایت از اقتصاد دولتی و کوپنیسم در کشور

2- عدم ارتباط با آمریکا و دیگر کشور های استکباری و تحت نفوذ آمریکا

3- اطاعت بی چون و چرا از ولایت مطلقه فقیه

4- حمله تند به آیت الله منتظری پس از برکناری از قائم مقامی رهبری در حالی که جناح راست قائل به مدارا و انتقادات نرم از وی بود
.

چهره های شاخص این جریان عبارت بودند از مهدی کروبی، محمد موسوی خویینی ها، علی اکبر محتشمی پور، سید محمود دعایی، مجید انصاری، سید محمد خاتمی، آیت الله توسلی و برخی از اعضای دفتر و بیت امام.

افول پس از بیست سال
مجمع روحانیون در این سال ها بجز مقطعی از ریاست جمهوری خاتمی(که در بخش سوم بررسی می کنیم) در داخل کشور به عنوان تشکلی قدیمی با چهره هایی از نسل اول انقلاب و مبارزین پیش از پیروزی نظام با همان آراء و اندیشه ها شناخته می شد اما این روند به آن معنا نبود که این تشکیلات قصد دارد در همین جا بماند و پایش از افتادن در دام انحراف گذشته است. مرحله افول مجمع روحانیون بعد از برگزاری انتخابات مجلس چهارم و حذف آن ها از صحنه سیاسی کشور و همچنین پس از ورود خاتمی به قدرت در انتخابات مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم شکل گرفت. هرچند اکثر اعضای آن را یاران و شاگردان مکتب امام شکل می دادند اما حضور افرادی با سابقه انقلابی مجهول و همچنین دارای تفکرات و اندیشه های التقاطی (مانند موسوی خویینی ها و میرحسین موسوی و همچنین خاتمی) و در راس قرار گرفتن آن ها بستری شد برای انحراف در این حزب و دامان سایرین را نیز گرفت. هم چنین دگردیسی در شعار ها و خط مشی های این تشکیلات روحانی کاملا مشهود است.

اگر امروز به کسی گفته شود که مجمع روحانیون و سایر اصلاح طلبان زمانی طرفدار اقتصاد دولتی و ولایت مطلقه فقیه و دشمن درجه یک منتظری بودند! دهانش از تعجب ساعت ها وا می ماند و هزار علامت سوال در اطرافش شکل می گیرد!! آن ها در این سال ها به شدت طرفدار اقتصاد سرمایه داری و آزاد بودند. همچنین در سیاست خارجه طرفدار برقراری رابطه با آمریکا و دیگر کشور های غربی هستند و این مسئله را در زمان حضورشان در قدرت در دولت خاتمی و مجلس ششم پیگیری می کردند. دفاع آن ها از منتظری و رفت و آمدهایشان با بیت وی و سنگ تمام گذاشتن در مراسم خاک سپاری او نشان می دهد تا چه حد از آرمان ها و اهداف اولیه شان در زمان تاسیس بدور افتاده بودند و تنها بزنگاهی مانند انتخابات 88 کافی بود که به مردم نشان دهد چگونه کسانی که بیست سال ادعای شاگردی و پیروی خط امام را داشتند از مسیر منحرف شده اند. انتخابات ریاست جمهوری 88 مجالی شد تا چهره هایی که سال ها در زیر غبار خاطرات و تاریخ مانده بودند برای مرحله آخر خود یعنی سقوط در سراشیبی  آماده شوند. شخصیت هایی همچون موسوی، موسوی خویینی ها، کروبی، محتشمی پور از جمله کسانی بودند که در اولین انشعاب داخل نظام نقش عمده ایفا کردند و در انتخابات 88 نیز قطعه آخر پازلی که برای همه ی جریان های انحرافی و تاسیس شده در دولت های بعد از انقلاب بر شمردیم کامل کردند.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها : دولت موسوی, اولین انشعاب, انشعاب خط امام, جریان های منحرف ناسازگار, محمد علی سافلی, ,