گزارش جذاب خبرنگار عرب از یک هفته حضور در پایگاه های جبهة النصرة/1
همه سنی هایی که در انتخابات شرکت کنند و همه کسانی که این شرکت کنندگان را تکفیر نکنند کافرند!/ سر بریدن در جبهة النصرة کاری نادر است، ولی اکثرا انجامش می دهند!
 

 

امروز، از شرق تا غرب جهان اسلام که نظر بیندازیم، حضور پررنگ گروه های تکفیری را مشاهده می کنیم که با فریاد الله اکبر و ندای جهاد، در عین کشتن امریکایی ها و نیروهای ناتو (و حتی بیش از آن) دست در خون مسلمانان از شیعه و سنی دارند. انفجارهای هر روز عراق و پاکستان نمونه های روشن آن است، ولی همه اینها در برابر حجم عظیم حضور و فعالیت فعلی این نیروها در سوریه رنگ می بازد. حضور گروه های مختلف اسلام گرای رادیکال تکفیری در سوریه و خصوصا دو گروه بزرگ وابسته به القاعده یعنی جبهة النصرة به رهبری ابومحمد الجولانی و گروه دولت اسلامی عراق و شام به رهبری ابوبکر البغدادی (که هر دو با ایمن الظواهری، رهبر القاعده بیعت «سمع و طاعة» نموده اند) بسیار پررنگ است. برای درک فضای سوریه و همچنین آینده جهان اسلام، شناخت دقیق و در عین حال منصفانه ی این گروه ها که بتواند تحلیل و درک صحیحی از این دشمن به ما عرضه کند ضرورت دارد. خصوصا که می بینیم در رسانه ها نوعی آشفتگی و خلط اطلاعات در این باره وجود دارد (من جمله اینکه ما همه گروه های سلفی را تکفیری می نامیم! و همه گروه های تکفیری را «وهابی» می خوانیم! در حالیکه هر سلفی ای تکفیری نیست و وهابیت هم تنها یک شاخه از سلفی گری است، و همه گروه های سلفی جهادی با آن مخالفند و حتی علمای اصلی وهابیت را تکفیر می کنند).

چندی قبل خبرنگار جوان روزنامه عرب زبان الحیات به نام عمر کاید، شخصا مدتی در سوریه و در ریف دمشق حضور پیدا کرده و به مدت یک هفته با یکی از رهبران جبهة النصرة در آنجا همراه شده و گفتگوهای صریحی با او داشته است. عمر کاید، چند روز پیش، گزارش مفصلی از آنچه در آنجا از سلوک و تفکر جبهة النصرة و هم چنین دولت اسلامی عراق و شام دیده و همچنین  شرحی از گفتگوهای مفصلش با آن فرمانده جبهة النصرة را در روزنامه الحیات منتشر کرده است. رجانیوز برای ارائه تصویری دقیق تر از آنچه در سوریه می گذرد ترجمه متن کامل این گزارش را طی چند قسمت و به صورت روزانه منتشر می کند. با هم قسمت اول این گزارش را می خوانیم: 

 
 
شخصی که خودش را بین کسانی منفجر می کند که دشمن می داندشان، در آن لحظه به چه چیزی می اندیشد؟ تصویر آخری که در مقابل چشمانش قرار می گیرد چیست؟ آخرین فکری که از ذهنش می گذرد چیست و در آن دم چه احساسی در قلبش خطور می کند؟
سوال های زیاد و جواب های کم. مقتول می پرسد چرا «من» باید قربانی باشم؟ و قاتل می پرسد برای کدام هدف باید گرانبهاترین دارایی ام را، جانم را و تکه های جسمم را، فدا کنم؟
«اینها تندرو و افراطی و تروریست و ... اند» اینها صفت هایی است که حالا به هر کسی داده می شود که پرچم سیاه حمل کند و ریشش را بلند کند و شاربش را کوتاه نماید و در میدان های نبرد فریاد تکبیر سر دهد.
منطقه ما در مرحله خطیری قرار دارد: عملیات های انتحاری در سطح آن گسترده و منتشر شده، هرج و مرج رو به گسترش است و نفوذ سازمان القاعده هم رو به رشد. این بازی ای است که در آن، مرگ راحت ترین راه برای رسیدن به هدف است، آن هم با وسایلی که هر طرفی آن را مناسب تر بداند.
 
وقتی به ریف دمشق رسیدم، به آن گروهی که همراهشان بودم گفتم که من خبرنگارم و می خواهم درباره مخالفین سوری گزارش هایی تهیه کنم. عصر، دو جوان مرا به منزلی بردند. رفت و آمد در آن منزل زیاد بود، می آمدند و می رفتند. بعدا فهمیدم که این خانه، یکی از اتاق های عملیات است. کسی به حضور من توجهی نداشت. حدود یک ساعت و نیم نشستم. مردی که ریش پر پشت و بدن پُری داشت، به رزمنده ها دستورات مختلف می داد. وقتی رسیدم به من خوش آمد گفت. بعدش هم هر وقت فرصتی برایش پیش می آمد باز خوش آمدی می گفت. چیزی هم نمی پرسید ...بعد، رفتم به جایی که قرار شده بود شب را در آنجا بمانم.
ساعت پنج صبح، همان مرد آمد. خواست دنبالش بروم.در راه پرسید چرا این راه های طولانی را طی کرده ام تا به آنجا برسم. گفتم من خبرنگارم و تلاشم این است تا به مردم نشان دهم قضایا چطور است. 
محتاطانه برخورد می کرد، گفت: عموم خبرنگارها با دستگاه های اطلاعاتی مرتبطند، چطور میشود ثابت کرد تو اینطور نباشی؟
گفتم: یا به من اعتماد می کنید، یا آنکه از همان راهی که آمده ام بر می گردم. من بار اول است که به این سرزمین می آیم و هیچ چیز هم از جغرافیایش نمی دانم. تازه، شما می توانید به من چشم بند بزنید و احتیاطات لازم را هم عملی کنید. من نمی خواهم اسرار نظامی شما را بدانم، می خواهم اسرار تفکرتان و نگاهتان به این درگیری ها را بشناسم، می خواهم بفهمم اصلا برای چه می جنگید، و نگاهتان و چشم اندازتان برای آینده سوریه چیست.
ضمنا گفتم که من دانشجوی معارف اسلامی ام و از علوم اسلامی مطلعم. چندتایی سؤال مرتبط با علوم اسلامی پرسید که پاسخ دادم. رسیدیم به یکی از پادگان ها که در بستان های ریف دمشق قرار داشت. آن جا بود که فهمیدم درست بین یکی از گردان های رزمنده اسلامگرا هستم، ولی اصلا به ذهنم هم نمی رسید و باورم نمی شد که دقیقا وسط یکی از مجموعه های «جبهة النصره» ایستاده ام، جبهة النصرة ای که همه دنیا از سرّی بودن عوالمش و وحشی گری هایش سخن می گوید.
 
«ابومالک» [همان شخصی که مرا با خودش به آنجا آورد] اعتراف کرد که یکی از فرماندهان جبهة النصرة در سرزمین شام است. از اینکه از نزدیک با این افراد آشنا شده بودم کلی شاد و هیجان زده بود، ولی در عین حال، نگرانی وحشتناکی هم تمام وجودم را فرا گرفته بود.
از او خواستم که گفتگویمان را تصویر برداری کنیم یا عکس بگیریم. بنا به دلایل امنیتی نپذیرفت. گفت: ما خیلی در رسانه های آفتابی نمی شویم.
گفتم: ایرادی ندارد، پس گفتگو را آغاز کنیم. می خواهم بدانم چطور فکر می کنید. می خواهم خیلی جدی و صریح حرف بزنم ولی قبلش لازم است به من امان بدهی چون من کسی نیستم جز یک انسان بی دفاع بین شما!
ابومالک خندید و گفت: به تو امان دادم. چون مسلمانان بین خودشان فروتن و آرامند [برعکس اینکه در مقابل کفار، سخت برخورد می کنند].
گفتم: چیزهایی که با هم می گوییم را روزی منتشر خواهم کرد.
گفت: ایرادی ندارد، فقط امیدوارم با امانتداری و صداقت باشد.
حدود یک هفته با ابومالک مرتبط بودم و با هم حرف می زدیم. در مواقع متعددی صحبت هایمان به مسائل حساس نزدیک شد و نزدیک بود که از خطوط قرمز بگذرد. آنچه می آید، گزارشی از مهم ترین محورهای گفتگویم با ابومالک در طول آن یک هفته است:
 
جهان القاعده و بنیان تفکر سلفی جهادی
چطور  یک آدم تبدیل می شود به «تکفیر کننده»ی هر کسی که با او متفاوت است، و بعدش هم تبدیل می شود به قاتلی با به زبان راندن نام خدا؟ مهم ترین اختلافات بین القاعده و دیگر جریان های اسلامی چیست؟ آیا القاعده یک گروه یکدست با یک تفکر واحد است یا آنکه جناح های مختلف دارد؟ و مهم ترین اختلافات بین گروه های مختلف داخلش چیست؟ چطور اینها وارد بازی جهانی ای شده اند که ابعادش را درک نمی کنند. [این ها برخی سؤال های من بود از ابومالک]
ابومالک توضیح داد که: ستون تفکری «سلفی گری جهادی» [السلفیة الجهادیة، جریان فکری ای که تمام گروه های تکفیری مسلح ذیل آن تعریف می شوند] یا القاعده، تفکر «حاکمیت» است که سید قطب و ابوالاعلی مودودی آن را مطرح کرده بودند. هدف انسان مسلمان این است که سرزمین های اسلامی را از وجود استعمارگران پاک کند و شرع خداوند را اجرایی نماید و آن را در زمین بگستراند. خداوند می فرماید: «إنِ الحکمُ الّا لِله» [سوره انعام آیه 57 و سوره یوسف آیه 40، یعنی: حکم نیست مگر برای خدا]، طبق ین آیه هرگونه تشریع و قانونگذاری ای غیر از قوانین اسلام، تشریع و قانون گذاری باطل است. به گفته ی ابومالک راه اقامه دین خدا در زمین هم جهاد است و قتال [جنگ و مبارزه] و سلفی گری جهادی، به این نام نامیده شده چون جهاد را وسیله ای برای تغییر اوضاع می داند، فلذا هر کس این تفکر را قبول داشت باشد، برادر دینی ما محسوب می شود. اما رکن دوم، تولی و تبری است. نیروهای القاعده معتقدند هر کس به این تفکر گردن بگذارد برادر مسلمان است و باید او را دوست شمرد و یاری اش کرد و هر کس این اعتقادات را نپذیرد کافر است و مرتد و باید از او تبری جست.
پرسیدم: ببخشید ابومالک، ولی تو چطور وارد عالم القاعده شدی؟
جواب داد که دوستی داشته که چند باری او را در اردن پیش شیخی برده که ابامحمد خوانده می شده و او هم سخنان آن شیخ را پذیرفته که می گفته غایت وجود انسان در زمین، اقامه این پیام آسمانی [یعنی اسلام] است و پیوستن به آن برادران برای اقامه دین خدا در زمین.
پرسیدم اهدافی که برای رسیدن به آن ها تلاش می کنید چیست؟
ابومالک جواب داد که هدف اساسی ما اقامه دین خداست در زمین. ولی اولویت ها، در مسیر رسیدن به این هدف، در هر جایی متفاوت است. مثلا ممکن است گاهی اولویت، طرد استعمار گر از سرزمنی اسلامی باشد مثل آنچه در دهه 80 میلادی توسط جنگجویان افغان و عرب در افغانستان [در مبارزه با اشغال افغانستان توسط شوروی] رخ داد. گاهی اولویت می تواند ضربه زدن به منافع اجنبی ها باشد همانطور که در دهه 90 در یمن بود مثل منفجر کردن ناو یو اس اس کول در سال 200 و هدف قرار دادن کاروان فرانسوی ها در سال 2002 به اضافه هدف قرار دادن گردشگران بریتانیایی و استرالیایی در ابین در سال 1998. یا ممکن است اولویت، سیطره بر برخی مناطق باشد تا پایگاه اولی برای انتشار و اماکنی برای جذب و آموزش نیرو به وجود بیاید، همانطور که اوضاع در افغانستان برای طالبان و اعضای عرب القاعده بود.
 
همه کافرند؟
از نظر ابومالک، یهودی ها و مسیحی ها و بودایی ها و چپگراها و سکولارها و ملی گراها که کافرند و درش هیچ حرفی هم نیست، اما در مذاهب اسلامی هم از نظر او، شیعیان و دّرزی ها کافرند. و در مورد اهل سنت هم هر کس در عملیات و روند های دموکراتیک [مثل کاندیداتوری یا رأی دادن در انتخابات] یا قانون گذاری ها [مثلا در مجالس] شرکت کند کافر است، و هر کس در انتخابات مجالس قانونگذاری شرکت کند و رأی دهد کافر است، و هر کس که این رأی دهندگان را کافر نمی داند هم کافر است. دلیل این حرف خود را هم این آیه ذکر می کرد: «و من لم یحکم بما انزل الله فأولئک هم الکافرون» [سوره مائده، آیه 44، یعنی: هر كس بدانچه خدا نازل كرده حكم نكند او و همفكرانش كافرانند.]
گفتم: ابومالک، طبق این نظریه، هر کس که با فکر شما مخالف است کافر حساب می شود و طبق این حرف، روی زمین هیچ مؤمن و مسلمانی پیدا نمی شود جز خود شماها. در حالیکه حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) فرموده اند امت های دیگر در روز قیامت به هم می گویند که امت اسلامی چقدر زیادند و پر تعداد. 
ابومالک جواب داد: روزی خواهد آمد که همه مردم به اسلام صحیح برگردند، آن هم وقتی خواهد بود که خلافت مجددا اجرایی شود [و در آن وقت امت اسلامی پر جمعیت خواهد بود.]
بحثم را حول ضوابط و حدود تکفیر با او کمی ادامه دادم. به صراحت می گویم که نگرانی به جانم افتاده بود. می ترسیدم که آخر سر حکم به تکفیر خود من هم بدهد چون طبعا حرف هایم با نظرات او منطبق و موافق نبود. اینجا بود که از او میثاقی گرفتم که در مقابل من شرح صدر داشته باشد حتی اگر در کفر در غلطیده بودم چرا که من کسی نیستم جز یک دانشجویی که تلاش دارم درباره حقایق دینم بیشتر بدانم.
ابومالک شروع کرد به خندیدن و گفت: نترس خبرنگار، دین ما مردم را به خدا دعوت می کند بالتی هی احسن [با بهترین راه ها، برگرفته از آیه 125 سوره نحل: اُدعُ الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن، یعنی: (مردم را) به سوى راه پروردگارت با منطقى حكيمانه و ادلّه قانع‏كننده و با پندى نيك و بيدارى‏بخش و عبرت‏آموز دعوت كن و با آنان (مخالفان) به نيكوترين وجه محاجّه و مجادله نما.]
گفتم: بالتی هی احسن! پس این تصاویر خشن و منزجر کننده که در شبکه های اجتماعی و اینترنت پر است چیست؟ همین تصاویر سر بریدن و خوردن قلب کشته ها.
گفت: این های یک سری استثنا و یک سری رفتارهای نادر است و همه جریان های داخلی القاعده با آن موافق نیستند و این موضوع را بعدا برایت بیشتر تشریح خواهم کرد. 
گفتم، باشد، در این بار به تفصیل حرف می زنیم ولی قبلش موضوع تکفیر را تمام کنیم، بعد. چونکه موضوع خیلی مهم و خطیری ست و روی حساب همین تکفیر است که احکام و رفتارهای غریبی از تکفیری ها سر می زند.
 
ادامه دارد ...
 
مترجم: وحید خضاب

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها : سر بریدن جبهة النصرة, پایگاه های جبهة النصرة, ,