محمد پورغلامي
بعد از اعلام نتايج انتخابات هشتم مجلس شوراي اسلامي، نشريه «راه» متعلق به دفتر مطالعات فرهنگي انقلاب اسلامي، طي پرونده‌اي كه اختصاص به عملكرد مجلس هفتم داشت سراغ بعضي از نمايندگان، من‌جمله جناب آقاي افروغ رفت. در آن مصاحبه كه در آرشيو دفتر مطالعات موجود است، آقاي افروغ در برابر سؤالات مصاحبه‌كننده كه نقدهاي جدي به عملكرد ايشان داشت واكنش‌هاي تندي از خود نشان داد و از كوره در رفت. همان موقع به مصاحبه‌كننده - كه حق استادي بر من دارد- گفتم كه: «جواب‌هاي افروغ به شما خيلي بي‌ادبانه بود، اصلا خوشم نيامد.»

بعدتر به چند نفر از دوستان تشكل‌هاي دانشجويي كه آن ايام حساب خاصي روي آقاي افروغ باز كرده بودند هم گفتم كه: «اين بنده‌خدا را بزرگ نكنيد و در جمع‌هاي دانشجويي‌تان دعوتش نكنيد». جواب دوستان اين بود كه آقاي افروغ جزو طيف روشنفكر و منتقد انقلابي محسوب مي‌شود و وجود چنين منتقديني براي نظام داراي بركت است.

 

 

اما سؤال اين‌كه اگر ماجرا همين‌طور است كه دوستانم گفتند پس چرا نقدهاي آقاي افروغ بيش از آن‌كه مورد استقبال دلسوزان و متعهدين به نظام مقدس جمهوري اسلامي قرار بگيرد با استقبال گسترده‌ي رسانه‌هاي اپوزيسيون داخلي و خارجي و رسانه‌هاي مخالف قرار مي‌گيرد؟ آيا جز امثال افروغ و مطهري كس ديگري نيست كه به نظام نقد داشته باشد؟ پس چرا نقد اشخاص ديگر با چنين استقبالي مواجه نمي‌شود؟ براي مثال هر روز ده‌ها نقد از سوي رسانه‌ها و سايت‌هاي وابسته به جريان انقلاب اسلامي، به اركان و بخش‌هاي مختلف نظام مي‌شود، از مطالب همين بولتن نيوز بگيريد تا سايت‌هاي ولايي ديگري چون بي‌باك نيوز و 598 و رجا، تا كيهان و جوان و وطن امروز و...، اما چرا ضد انقلاب روي اين مطالب مانور نمي‌دهد؟ و يا حتما با من هم عقيده هستيد كه بزرگ‌ترين و تندترين نقدها به عملكرد جمهوري اسلامي را اشخاصي چون آيت‌الله مصباح يزدي، استاد رحيم‌پور ازغدي، حسن عباسي، سعيد قاسمي، حسين شريعتمداري و... انجام داده‌اند اما هيچ‌گاه مورد بهره‌برداري رسانه‌هاي ضد انقلاب قرار نگرفته است. چرا؟ و يا در مثالي ديگر به ياد بياوريد ديدار چندي پيش رهبر انقلاب با دانشجويان را كه در آن يكي از دانشجويان نقدهاي خيلي تندي به قواي مختلف نظام داشت و به تعبير آقا، بالا تا پايين نظام را مورد نقد قرار داد و بعد هم وقتي حرف‌هاش تمام شد، آقا لبخندي به او زد و به جاي اين‌كه ناراحت شوند، با لبخند او را مشايعت كردند. اما سخنان اين دانشجو هم واكنش ضد انقلاب را در پي نداشت. چرا؟ آيا سخنان و نقدهاي امثال آقاي افروغ تفاوت زيادي با نقد افراد فوق‌الذكر دارد و في‌المثل عالمانه‌تر و يا متخصصانه‌تر است؟ و يا آقاي افروغ به مباحثي پرداخته‌اند كه تا به حال به آن پرداخته نشده و مثلا حرف‌هاي بكر و جديدي گفته است؟ مسلّما چنين نيست و بهتر از اين قلم مي‌دانيد كه سخنان ايشان بارها و بارها، حتي با زبان و قلم بهتر از او، از سوي افرادي چون حاج فرج دباغ (سروش) بيان شده است. پس چرا تا اين حد استقبال؟



جواب آن ساده است. براي اين‌كه به تعبير خود جناب افروغ فرق است بين نقد درون گفتماني و برون گفتماني. آقاي افروغ حرف از «نقد درون گفتماني» مي‌زند اما يا آداب نقد درون گفتماني را نمي‌داند و يا فراموش كرده است. اين نمي‌شود كه انسان خود را وابسته به يك جريان و گفتماني بداند و از آن دم بزند اما به هنگان نقد آن جريان، شمشير را از رو كشيده و با شدت هر چه تمام‌تر به آن بتازد. «ادبيات نقد» يك منتقد متعهد به يك گفتمان با ادبيات نقد يك مخالف برون گفتمان، تفاوت‌هاي ماهوي و شكلي دارد.

معناي روشنفكري هم اين نيست كه شخص روشنفكر بايد بي‌محابا نقد كند و در گفتارش هيچ مسامحه‌اي نداشته باشد. نه، اين اشتباه امثال افروغ‌ها و مطهري‌ها است. نقد درون گفتماني آدابي دارد و اولين ادب آن اين است كه دلسوزانه، مؤمنانه و همه‌جانبه باشد و دومين آن اين‌كه مورد سوءاستفاده‌ي مخالفين نظام قرار نگيرد. حتي در خود غرب نيز اين موضوع صادق است. براي مثال نگاه كنيد به نقدهاي تند و تيز امثال هنري كسينجر و زبيگنيو برژيسنكي در حوزه‌ي مسائل استراتژيك ايالات متحده. بزرگ‌ترين نقدها به سياست‌هاي آمريكا از سوي افرادي اين چنيني انجام شده و در عين حال دولت آمريكا از آن استقبال هم ‌كرده است. چرا؟ چون دولت آمريكا مي‌داند كه كسينجر و برژينسكي و امثالهم همه‌ي «هويت» و «وجود» خود را وقف كشورشان كرده‌اند و اگر نقدي هم مي‌كنند، دغدغه‌اي ندارند جز پيشرفت و برتري هژمونيك آمريكا. از همين روي مورد بهره‌برداري آن چناني مخالفين آمريكا نيز واقع نمي‌شود.

 

از طرف ديگر اين نمي‌شود و البته صحيح هم نيست كه انسان در ظاهر از نقد و نقدپذيري صحبت كند اما آن زمان كه خود مورد نقد قرار مي‌گيرد با بدترين ادبيات (چنان‌كه در ابتداي اين سياهه اشاره شد) پاسخ بگويد. اصلا نگاه كنيد به جوابيه‌اي كه ديروز جناب آقاي افروغ در پاسخ به واكنش‌ها نسبت به سخنانش منتشر كردند. ببينيد چه‌طور جواب گفته‌اند:

«بعد از حضور بنده در برنامه زنده پارک ملت و صحبتها و نقدهایی درون گفتمانی و در چهارچوب ارزشها و مبانی انقلاب اسلامی و اندیشه‌های امام راحل ( ره) و مقام معظم رهبری و قطع نظر از حمایت‌های دردمندان و دلسوزان، با موجی از تخریب‌ها و هتاکی‌ها و سطحی نگری‌ها و بعضاً قضاوت های عجولانه، از جمله قضاوت نایب رئیس مجلس جناب آقای دکتر صدر در پاسخ به تذکر یکی از وکیل‌الدوله‌ها روبرو شدم، فرصت را مغتنم می‌شمرم و با غسل شهادت، عین گفت‌و‌گوی حضوری خود در برنامه پارک ملت به منظور استفاده از تحلیل‌ها و نقدهای عالمانه و به منظور جلوگیری از سوء استفاده برخی از فتنه جویان، متحجران و سنگ اندیشان، متوهمان و دوستداران هیجانات کاذب و کاسبان و کرکسان فتنه، به ویژه در آستانه انتخابات را در اختیار رسانه‌ها قرار می‌دهم و البته پی‌گیر قرائت جوابیه خود از تریبون مجلس هم هستم.»

در يك پاراگراف چند جمله‌اي، ايشان بيش از ده توهين به منتقدين خود كرد. چرا؟ به چه دليل؟ اگر نقد، خوب و مفيد است پس آقاي افروغ بايد اين حق را براي ديگران هم قائل باشند كه سخنانش را مورد نقد قرار دهند. پس توهين چرا؟

اگر همان‌طور كه جناب آقاي افروغ در ابتداي جوابيه‌ي خود از قول حضرت روح‌خدا آوردند كه «همه باید نظر خودشان را بدهند و هیچ کدام هم برایشان حتی جایز نیست که یک چیزی را بفهمند و نگویند. باید وقتی می فهمند، اظهار کنند. این موافق هر که باشد، باشد، مخالف هرکه هم باشد، باشد»، پس بايد اين حق را براي ديگران هم قائل باشند كه نظر خودشان را هر چند به مذاق ايشان خوش نيايد و يا حتي بر فرض هم كه درست نباشد، اظهار كنند نه اين‌كه با به كاربردن كلمات دور از شأن مثلا يك روشنفكر، مخالفين خود را سنگ‌انديش و متحجر و كركس فتنه و... لقب دهند. البته اين موضوع دو طرفه است. يعني ديده شده كه برخي از رسانه‌ها در جواب به آقاي افروغ نيز بي‌ادبي كرده‌اند. اين هم اشتباه است. مخصوصا آن‌كه ايشان حرف جديدي هم نزده است. نقدهايي بود تكراري كه همان‌طور كه عرض شد تا حال بارها گفته شده و به هر يك نيز مي‌توان منطقي و عقلاني پاسخ داد. (البته بخشي از سخنان نيز درست بود.)

ديگر آن‌كه اساسا حرف قلمبه سلمبه زدن كار خيلي سختي نيست. هر چند اين جزو خصوصيات به اصطلاح روشنفكران ايراني است كه طوري حرف بزنند كه مردم معمولي متوجه نشوند چه مي‌گويند. حالا مردم كه جاي خود حتي مجري پارك ملت كه علي‌الظاهر جزو يكي از بهترين و نخبه‌ترين مجريان رسانه‌ي آقاي ضرغامي محسوب مي‌شود هم نفهميد كه اين بنده‌خدا چه مي‌گويد. اين را مي‌شد از سؤالات و واكنش‌هايي كه در مقابل سخنان آقاي افروغ از خود نشان مي‌داد به‌وضوح مشاهده كرد.

همه مي‌توانند از اين دست سخنان آقاي افروغ بگويند. اگر قبلا اين سخنان مخصوص قشر روشنفكر جامعه بود، اين روزها به بركت رشد رسانه‌هاي مكتوب و تصويري و سايبري، حتي يك دانشجوي ترم اولي هم از اين حرف‌ها به اندازه‌ي زياد بلد است. فقط كافي است چرخي در وبلاگ‌هاي جوانان ايراني و شبكه‌هاي مجازي داشته باشيد تا به اين حرف يقين پيدا كنيد.

و اين‌ها است كه باعث شده بارها و بارها بگويم و بنويسم كه انقلاب اسلامي را امثال افروغ‌ها و مطهري‌ها و حتي سياستمداران حرف مفت‌زن به پيش نمي‌برند. انقلاب اسلامي بيش از آن‌كه مديون مثلا روشنفكران و منتقدان (از هر دو نوع درون گفتمان و برون گفتمان) باشد مديون «حسن تهراني مقدم»ها و «مصطفي روشن»ها است. انسان‌هايي كه در اوج بزرگي، گمنام و بي‌ادعا بودند و تنها به «وظيفه»‌ي خود عمل مي‌كردند.

انقلاب اسلامي را «عمل» شهدايي چون شهرياري و علي‌محمدي و رضايي‌نژاد و... مي‌سازد نه «نظر» صد من يك غاز روشنفكران و منتقدان.
به نقل از بولتن نیوز

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها : عماد افروغ, منتقدين, توهين, ,