در حاشیه سخنان اخیر رئیس سابق خبرگان
نگرانی‌های به‌حق و ملتی که آلزایمر ندارد
 

 

وحيد جليلي: هفته گذشته دو سخنراني از آقاي هاشمي رفسنجاني در سايت ها وخبر گزاري ها نقل شد كه تا كنون مورد تكذيب قرار نگرفته و مي شود اطمينان داشت كه فرمايشات منقول اختصاص به انديشه نافذ و زبان گوياي خود ايشان داشته و تحريف وشایعه ای در كار نبوده است.

زبان گوياي آقاي هاشمي رفسنجاني زبان‎زد همگان و به اندازه شمشير زبير سيف الاسلام مشهور است. خطبه‌هاي روشن‎گرانه ايشان در نمازهاي جمعه دهه 60 هنوز در بسياري خاطره ها باقي است، تا آن حد كه "سكوت" جناب ايشان نيز در حد خطابه‌هاي بي‌شمارشان همواره حامل پيام و سرشار از معاني بوده است.

اما از آن زبان دشمن شكن وآن سكوت سرشار فعلاً فقط شهرتش باقي مانده و خصوصاً در دو سال اخير آقای هاشمي اگرچه همچنان نطق‌ها و نامه‌هاي غرا وسكوت هاي طولاني و معناداري داشته اما صاحبان خاطرات دلنشين دهه 60 را نه تنها به هيجان نياورده كه به لبخندهاي عميق و "يادش به‌خير"هاي سوزناك وادار كرده است. و البته بعضاً خاطرات تلخ دشمنان آن دوره ایشان را مرهم گذاشته است.

شايد "نگراني‎هاي به‎حقي كه در جمع روحانيون و بزرگان حوزه علميه" از همین تغيير به وجود آمده، موجب شد كه ده‌ها مجتهد طراز اول كشور فارغ از تعارف او را از رياست خبرگان برکنار کنند و در حالي كه رئيس قبلي مجلس بيش از 20 سال و تا پايان عمر، اعتماد روحانيت و خبرگان حوزه را حفظ كرد، هاشمي رفسنجاني محترمانه و البته قاطعانه عزل شد شاید تا نتواند خود را نماينده مطلق نگراني هاي روحانيون و بزرگان حوزه معرفي كند و هر آنچه را كه مي خواهد، در حمايت از عملكرد و رويكردهاي اطرافيان و هواداران خود بيان كند، الزاماً به كانون معرفت شيعي منتسب سازد.

شايد اين نهاد بزگ حوزوي خوش نمي داشت كه خود را در كنار كساني كه در خیابان های لس آنجلس يا پياده روهاي واشنگتن براي بعضي مواضع آقاي هاشمي رفسنجاني هورا مي كشيدند، هوادار او ببيند و شأن و جايگاه روحانيت شيعه را بسيار فراتر از آن مي ديد كه روزه خواران رمضان و حرمت شكنان عاشورا، علم حمايت از رئیس مجلس خبرگان بلند كنند و هم‏زمان شعار مرگ بر اصل ولايت فقيه و درود بر هاشمي سر دهند.

شايد هم خبرگان ملت دريافته بودند كه "مردم خواستار تحقق همه انتظارات‌شان از نظام هستند."

و شايد دقيقاً مي ديدند كه "به سؤالات و شبهات جدي كه مطرح است، بايد پاسخ هاي مستدل، صريح و روشن داد."

و براي مردم چه پاسخي صريح تر وروشن تر از عزل آقاي هاشمي رفسنجاني از جايگاهي كه حرمتش را روزه داران قدس و عزاداران عا شورا بسي بيشتر از ديگران پاس می دارند.

شايد خبرگان ملت هم مي خواستند تاكيد كنند: "آنچه باعث بروز مشكلات شده قانون اساسي و نظام نيست بلكه حاكم كردن سلايق فردي بر قانون و سيستم حكومتي و نيز خارج ساختن مسئوليت ها و عملكردها از حوزه نظارت هاي قانوني است." و اگر نظامي نتواند پرونده سنگين يك آقازاده را بعد از دو سال به دادگاه ببرد و كساني در نظام باشند كه با ويزاي سفارت روباه پير بتوانند وي را از دسترس نظارت قانوني خارج كنند و هيچ بازخوردي هم از خبرگان نظام نگيرند كه...

شايد خبرگان ملت هم مي خواستند تاكيد كنند كه "هيچ‎گاه تك صدايي و انحصارگرايي جواب‌گوي اداره كشور نبوده و نخواهد بود"

وگرنه خاطرات دوران شيرين چند صدايي! وتكثر! در دوره مشهور به سازندگي موجب نمي شد كه نماد و سمبل آن دوره؛ ابتدا در دومين بار كانديداتوري رياست جمهوري (در سال 72) به كمترين رأي رؤساي جمهور 33 سال گذشته ايران دست يابد و سپس در اكثر انتخابات هاي بعدي با "نه" بزرگ اكثریت ملت مواجه شود و در انتخابات مجلسي كه دوستان فعلي وي برگزار كردند، در 30 نفر اول فهرست تهران به زور و در دقیقه نود جايي پيدا كند و اعلام حمایتش از هر کاندیدایی به روگردانی اکثریت ملت از وی بیانجامد! و...

علماي ملت و بزرگان حوزه نمي توانستند بگذارند حرمت دروغ‎گويي شكسته شود و كساني در كسوت خیرخواهی!؛ بزرگ‌ترين دروغ‎هاي تاريخ ايران را بگويند و با متهم كردن فقهاي شوراي نگهبان به خيانت، آراي 25 ميليون ايراني را دروغ خوانده و براي خاكستر كردنش، هولوكاست مغز پسته اي راه بياندازند.

شايد خبرگان مي خواستند دوباره تاكيد كنند كه "هدف اساسي تأسيس حكومت اسلامي، تحقق عدالت، آزادي و حاكميت مردم بر سر نوشت خويش و اجراي شريعت، احكام و اخلاقيات اسلامي است."

و نمي توان از يك سو مايه اميد جبهه روزه‌خواران رمضان و حرمت شكنان عاشورا بود و از ديگر سو، دم از دغدغه اجراي شريعت! زد.

از يك‌سو، با مناديان ابطال انتخابات و تضييع رأي جمهور مردم با سخن يا سكوت همراه شد و از ديگر سو، دم از آزادي و حاكميت مردم بر سرنوشت خويش زد.

از يك‌سو شرم آورترين رفتارهاي غير اخلاقي را در هواداران جبهه خود به نظاره نشست و از ديگر سو، از اجراي احكام واخلاقيات اسلامي داد سخن داد.

خبرگان ملت لااقل به اندازه آقای هاشمی رفسنجانی دغدغه دارند که "اگر قبح تجسس، زورگويي، اهانت، بي بند و باري و دروغ شكسته شود، ديگر جايي براي دفاع از اسلام در ميان مردم و جوانان باقي نمي ماند."

و چون این دغدغه را دارند، نمی توانند تحمل كنند زورگويي مشتي اشراف نو كيسه و بي هويت را كه آمده بودند تا تمام اسلاميت و جمهوريت نظام را يك جا ببلعند و چون قدرت های استكباري از تل آويو تا لندن تا واشنگتن را پشتيبان خويش مي ديدند، فكر مي كردند زورشان بر اين ملت بي پناه و مظلوم خواهد چربيد. خبرگان می دانند که اگر چنين مي شد، قبح زورگويي در جامعه ديني و نظام اسلامي آن‎چنان مي شكست كه ديگر "جايي براي دفاع از اسلام در ميان مردم و جوانان باقي نمي ماند."

آن‌ها همچنین نمي‎توانستند تحمل کنند شكسته شدن قبح اهانت را توسط هنجارشكنان بي منطقي كه حرمت هيچ كس را نگه نداشتند و پي در پي اهانت هاي خود را نثار ميليون‎ها ايراني، رئيس جمهور منتخب‎شان و مرجع تقليد و رهبرشان و در نهایت امام و مولاي شهيدشان كردند، چرا كه به خواست و اهواء آنها گردن ننهاده بودند و كساني از ميان منافقان امت در بوق هاي بي‌بي‌سي و سي‌ان‌ان آن‏ها را خداجو و مؤمن مي ناميدند! و كساني ديگر از لزوم قانع كردن‎شان لابد با ابطال انتخابات و گردن نهادن به باج خواهي اين متفرعنان خود شيفته سخن مي گفتند.

بزرگ‌ترين قانون شكني‌ها و عظيم ترين بهتان‌ها و بر هم زدن همه قواعد و معيارها را ديدند و دم بر نياوردند و يا با سكوت و سخن خويش به حمايت‌شان برخاستند و اكنون چنان سنگ قانون‌گرايي را به سينه مي‌زنند كه اگر كسي سابقه درخشان! و ممتازشان در فتنه 88 را نداند، گويي با ملتزم‌ترين‌ها به قانون و نگران‌ترين‌ها از قانون‌شكني طرف است.

و از حاكم كردن سلايق فردي بر قانون! كه در فتنه 88 هيچ مصداقي نداشت! سخن می گویند انگار با ملتی بي حافظه و خبرگانی فراموش‎كار روبرويند.

شاید خبرگان هم دغدغه با آقای رفسنجانی از خود می پرسند: اگر آن‎هايي كه بهتان عظيم تقلب را بر سر نيزه كردند و نشان دادند كه تار و پود وجودشان از دروغ و توهم بافته شده است، اين امكان را پيدا مي كردند كه با زور زر و حربه تزوير بر صدق و صفاي ده‏ها ميليون ايراني مظلوم فائق آيند، چه بر سر نظام اسلامي مي آمد و آيا ديگر جايي براي دفاع از اسلام در ميان مردم و جوانان باقي مي ماند؟

آيا اگر اشرافيت متفرعن و از خود راضي و تحقير كننده‌ي توده مردم مي توانست ولي فقيه را به وتوي جمهوريت و لگدمال كردن مردم سالاري مجبورسازد؛ ديگر حناي اسلاميت نظام براي اقشار مختلف ملت به خصوص جوانان رنگي مي داشت؟ آيا اگر مؤتلفان موساد و سيا مي توانستند با فشار وحشيانه و بي منطق خود ولي امر مسلمين را وادار كنند كه "رضاء العامه" را به "سخط خاصه" بفروشد و در برابر "كظّه ظالم" و "سغب مظلوم" مانند بسياري مدعيان وقيح؛ سكوت خائنانه پيشه كند، ترجيح نمي‌داد كه حبل حكومت را بر غاربش بيفكند و خار در چشم و استخوان در گلو خانه نشيني پيشه كند؟

اما ديگر آن دوران گذشته است. 1400 سال تاريخ؛ شيعیان را آن‌قدر آب ديده ساخته است كه جنگ رواني فتنه گران هر چند هم موجه و معنون و مدعي و خوش سابقه باشند، دست آنها را از دامن مکتب اهل بیت علیهم السلام که مکتب دفاع از حقوق عامه و در هم کوبنده اشراف است، کوتاه نکند.

آقای هاشمی رفسنجانی باید بسیار خوشحال باشد که هنوز در این کشور و نظام، علما و روحانیون و بزرگانی هستند که نمی گذارند پرچم خونین تشیع با فتنه خواص فروافتد و حق این مردم مظلوم و توده پابرهنه، بازی‌چه انحصارطلبان فتنه‌گری شود که جمهوریت نظام را باور نکرده اند و آن را تا جایی به رسمیت می شناسند که در آستان کبریای آنان زانو زند و اهوا و اوهام آنان را گردن بگذارد.

* جملاتي كه در اين يادداشت برجسته شده است، عيناً برگرفته از سخنان آقاي هاشمي در ديدار هفته‌ي گذشته با جمعي از روحانيون شهر قم است.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها : حاشیه سخنان, حاشیه سخنان هاشمي رفسنجاني, وحيد جليلي, انديشه نافذ, زبان گويا, شمشير زبير, سيف الاسلام, سكوت هاشمی, ,