خاطره ای خواندنی از اخلاص امام و سهم خواهی برخی بزرگان
امام به آقای شریعتمداری گفت: تو یک بار از شاه اسم ببر من ده بار از تو اسم می برم!

 

یکی از نمونه های بسیار عبرت انگیز تاریخ ایران (بلکه تاریخ تشیع) آقای سید کاظم شریعتمداری است که گرچه هیچ کس «فقاهت» او را زیر سؤال نمی برند ولی همه ی خوبان از «عاقبت»ی که او بدان دچار شد به خدا پناه می برند. او که در مقام یک مرجع تقلید، به هزار دلیلِ باربط یا بی ربط، محکم یا سست و صحیح یا غلط، حاضر نبود تمام قد و حقیقتاً در برابر رژیم ضد اسلامی پهلوی بایستد، چندی بعد حاضر شد در سفاکانه ترین اقدامات خشن بر علیه نظام اسلامی (مثلاً کودتای نافرجام نوژه) مشارکت کند. چه شد که آقای شریعتمداری به اینجا رسید؟ برای یافتن پاسخ این سؤال، باید زوایای مختلف زندگی او را بررسی کرد. شاید بتوان یکی از دلایل این امر را وجود «حب ریاست» و «علاقه به مطرح شدن» در او دانست که وقتی با مسائل منفی دیگر ممزوج و همراه می شد، می توانست کار را به چنان عاقبتی بکشاند. خاطره زیر از شهید محلاتی (که مربوط به ماه های اوج گیری انقلاب در سال 57 است) را می توان نمونه ای از شواهد این مطلب دانست و در عین حال، نمونه ای شمرد از اخلاص عجیب حضرت امام. شهید محلاتی گفته است:

«به اتفاق آقای انواری و بعضی دوستان رفتیم خانه آقای شریعتمداری و گفتیم: "آقا شما چرا بیشتر کمک نمی کنید؟ چرا علیه شاه [یعنی علیه شخص شاه و علیه اصل رژیم طاغوت] یک چیزی نمی نویسید؟ همه ملت دارند مرگ بر شاه می گویند، همه ملت دارند با شاه مبارزه می کنند، شما در اعلامیه هایتان خیلی ساده، هی "قانون اساسی" و "آزادی نیست" و این مسائل را مطرح می کنید؟"
ایشان یک مقدار از امام گله کرد. گفت: "ما در اعلامیه هایمان اسم ایشان را می آوریم ولی ایشان هیچ نشده که اسمی از ما هم بیاورند، یک تأییدی از ما بکنند، خلاصه که ما یک دلگرمی داشته باشیم." خوب، معمولاً کسی که عاشق ریاست و این حرفها باشد، این مسائل برایش مطرح می شود. ایشان همیشه در این مورد گله داشت. 
من تلفن کردم به پاریس که این آقایان حرفهایشان این است و شریعتمداری می گوید که یک مرتبه نشده که امام در اعلامیه هایش اسمی از ما بیاورد. امام جواب عجیبی دادند که به ایشان بگویید: "شما هیچ لازم نیست اسم مرا بیاورید، شما یک مرتبه علیه شاه، علیه رژیم اعلامیه بدهید من ده مرتبه اسم شما را خواهم آورد." 
خلاصه، ما پیغام امام را هم رساندیم به این آقایان ولی ایشان تا روز آخر که هیچ، تا بعد هم حاضر نشد علیه رژیم چیزی بنویسد. حتی یک ماه مانده به سقوط رژیم، آقای خسروشاهی و بعضی از دوستان دیگر را فرستادیم خدمت ایشان، و او گفته بود: "آقا چه می گویید؟ این نظامی ها قسم خورده اند که حمایت کنند از شاه." حتی وقتی شاه رفته بود، او می گفت: "برمی گردد." بعد فهمیدیم که بعد از آن که شاه مُرد، اینها معتقدند که بچه اش شاید بیاید و رژیم برگردد.»

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها : خاطره ای خواندنی, اخلاص امام, سهم خواهی بزرگان, کاظم شریعتمداری, ,