گوشه ناشناخته‌اي از دفاع مقدس كه «ننه قربون» نشانمان داد

 

«در حوالي اهواز چایخانه ای بود که در آن، خانم‌ها، 8 سال، صبح تا شب لباس‌های همه رزمنده‌ها، ملحفه بیمارستان‌ها، اتاق‌های عمل و... را می‌شستند. پس از استفاده عراق از سلاح‌های شیمیایی تعدادی از لباس‌های شیمیایی شده هم به چایخانه می‌آید و این خانم‌ها، بدون اطلاع از شیمیایی بودن لباس‌ها، پس شستن آنها، خودشان نیز شیمیایی می‌شوند.»

به گزارش رجانيوز، همين روايت سه خطي را كه با تامل بخواني كلي ايده به ذهنت مي رسد كه مي شود آنها را در قالب داستان و فيلم و بازي رايانه اي و... تبديل به محصول فرهنگي كرد. كاري كه تا حالا تنها در يك مستند انجام گرفته و همين چند روز پيش در سومين نشست سينماگران جوان انقلاب اسلامي به نمايش در آمده است.
 
 
مستند ننه قربون كاري از ياسر عرب است. جداي از قوت و ضعفهاي فني اين اثر كه مي‌شود در مورد آن صحبت كرد، موضوع بكر آن نشان مي دهد كه پس از گذشت بيش از بيست سال از دفاع مقدس هنوز چقدر حرف نگفته وجود دارد. كم چيزي نيست كه يك عده زن و دختر پير و جوان از سراسر كشور بلند شوند و به اهواز بروند تا روزانه چندين هزار پتو، ملحفه، لباس  و پوتين رزمندگان را بشويند و رفو كنند. كساني كه حالا سني ازشان گذشته است و بعضي ها بدون آنكه ظاهرا در خط مقدم باشند گرفتار عوارض بمب هاي شيميايي شده اند. كسي مثل خانم افسري كه خس خس سينه اش او را مشتري ثابت بيمارستان كرده است اما بنياد شهيد هنوز او را جانباز حساب نمي كند.
 
كارگردان «ننه قربون» در مراسم اولين نمايش عمومي اين فيلم كه با حضور برخي از همان بانوان برگزار شد درباره چگونگي شكل گيري اين ايده در ذهنش گفت: «يك وقتي آقاي حسين بهزاد در برنامه راز گفت كه چرا كسي نمي رود ببيند اينهمه ناني كه رزمنده ها در طول اين هشت سال خوردند از كجا آمده بود و چطور تهيه شده بود؟»
 
 
اينطور مي شود كه ياسر عرب ردّ اين سوژه را مي گيرد و مستند «نان جنگ» را مي سازد و در خلال همان به سوژه «ننه قربون» مي رسد؛ مستندي كه قرار بود «لباس جنگ» نام بگيرد اما خدا خواست كه نام يكي از زنان چايخانه اهواز كه از دنيا رفته است بر آن بنشيند.
 
ديدن فيلمي مانند «ننه قربون» پيش از هرچيز اين سوال را در ذهن ايجاد مي كند كه چند سوژه مغفول مانده و چقدر گوشه كاويده نشده از دفاع مقدس وجود دارد كه هنوز دست هيچ يك از مخاطبان به آنها نرسيده است؟ همين ماجراهاي چايخانه تا چه حد جاي كار دارد؟ مادري كه با برداشتن لباسي براي شستن و ديدن خون روي آن ناگهان مي گويد كه اين خون پسرم است و من مطمئنم كه او شهيد شده است، آيا جزئي از دفاع مقدس ما نيست؟ ماجراي مادراني كه در ميان لباسها هر از گاهي با تكه اي از گوشت و استخوان رزمندگان مواجه مي شوند و مجلس روضه برپا مي كنند، آيا ظرفيت دراماتيك ندارد؟ و يا زناني كه در همين چايخانه شيميايي شده اند كجاي روايتهاي ما از دفاع مقدس قرار دارند؟ نشان دادن دختران جواني كه با اشتياق روز خود را به شستشوي لباس رزمندگان مي گذرانند، به دختران امروز كه بعضاً كار در منزل خود را هم عار مي دانند چقدر اهميت دارد؟
 
مستند «ننه قربون» نشان داد كه هنوز كه هنوز است مي توان در دفاع مقدس بدنبال زوايايي گشت كه با پرداختن به آنها بهت و حيرت مخاطبان را فرا خواهد گرفت. شايد اين مستند را بتوان لبييكي دانست به بخشي از فرمايشات مقام معظم رهبري در ديدار سال 85 ايشان با سينماگران:
 
«شما به عنوان يك هنرمند، دنبال زيباييها و ظرافتهاى عالم وجود مى‌گرديد تا اينها را بشناسيد، بيرون بكشيد، برجسته كنيد و نشان بدهيد؛ كار هنرمند اين است؛ يعنى ظرافتها، زيباييها، ريزه‌كاريها، دقايق و حقايق غير قابل ديد با چشم غيرمسلحِ به هنر را با سلاح هنر و نگاه هنرمندانه، بيرون مى‌كِشد و نشان مى‌دهد. اينكه مى‌گويم زيبايى، معنايش اين نيست كه زشتيها را نمى‌تواند بيرون بكشد و نشان دهد؛ چرا، آن هم جزو ظرافتهاست. به آن جمع گفتم، شما به عنوان كسى كه دنبال زيباييها مى‌گرديد، چطور مى‌توانيد زيباييهاى دفاع هشت ساله‌ى يك ملتِ دست خالى را از ميهن خودش، از كشور خودش، از ملت خودش و از نظام خودش، در آن ميدان دشوار ناديده بگيرد.»
 
«خوب، اينها زيبايى است، اينها را توصيف كنيد، اينها را استخراج كنيد. آقاى حاتمى‌كيا مى‌گويند، من نمى‌دانم راجع به جنگ چه بگويم. خيلى حرف داريد براى گفتن؛ شما سينماگران جنگ، پشت صحنه‌ى جنگ را چقدر تصوير كرديد؟ چه شد كه اين جنگ شروع شد؟ كدام فيلم سياسىِ بين‌المللىِ پليسى، مى‌تواند شيرين‌تر از اين در بيايد كه شما تصوير كنيد - اسناد هم الان وجود دارد - چطور شد كه صدام حسين به خودش جرئت داد و اين گستاخى را كرد كه به قصد تسلط بر ايران، به ايران حمله كند؟ نه اينكه همه‌ى ايران را بگيرد، بدون شك، قصد او اين بود كه خوزستان و يكى، دو استان دور و بر را بگيرد و به عنوان يك همسايه‌ى مقتدر بر حكومت مركزى ايران - هر كه باشد آن حكومت؛ يا جمهورى اسلامى يا هر كس ديگر - مسلط بشود، كه مى‌شد؛ يعنى اگر اين دفاع جانانه نبود و اگر آن تسلط بر خوزستان انجام مى‌گرفت، مگر ممكن بود يك حكومت مركزى اينجا سر كار باشد و به آن كسى كه بخشى از كشور را قدرتمندانه تصرف كرده، باج ندهد؟! خوب، چه شد كه اين را وادار كردند كه اين حمله را انجام بدهد و او حمله كرد؟ و چگونه به او كمك كردند؟ و كدام كارخانجات به او سلاح شيميايى فروختند؟ آنهايى كه آن سنگرهاى هشت‌ضلعى و پنج‌ضلعى را درست كردند، چه كسانى بودند؟ كدام كشورها آن هواپيماها را به او دادند؟ آن مأمورين عالى‌رتبه‌ى سياسى، امنيتى و نظامى‌اى كه از كشورهاى مختلف - از جمله امريكا - به بغداد آمدند و با او و مردان او ملاقات كردند، چه كسانى بودند؟ شما به اينها نپرداختيد. اصلاً شخصيت صدام كيست؟ اينها براى قصه‌نويسى جا دارد.»

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها : گوشه ناشناخته, دفاع مقدس, ننه قربون, سلاح‌های شیمیایی, لباس‌های شیمیایی, ,