هفت‌شنبه؛ بسته پیشنهادی رجانیوز برای آخر هفته
تندترين برخورد آيت الله بهجت با همسرش/ فرمانده شهيدي كه مجلات او را زیباترین جوان ایرانی سال 38 خواندند/ گلچین اخبار و تصاویر هفته/ شعر، داستان و طنز

 

تعطیلات آخر هفته برای هر کس معنای خاص خودش را دارد. بعضی ها به زیارت اهل قبور می‌روند، برخی ترجیح می‌دهند از فرصت استفاده کنند و عطش ادبیات خود را با خواندن داستان و شعر سیراب کنند. نشستن پای منبر علما و بزم هیئت هم برنامه همیشگی بعضی دیگر است. البته سر زدن به مزار شهدا و صفا کردن با این زندگان حقیقی هم که جای خودش را دارد. افرادی هم هستند که با راحت شدن از مشغله های روزانه، به منابع خبری سرک می‌کشند تا از اوضاع و احوال زمانه بی خبر نمانند. ناگفته نماند که هیچ کس بدش نمی آید در آخر هفته لبخندی به لبش بنشیند. اما بعضی ها هم هستند که تا جایی که فرصت کنند، سعی می‌کنند همه این کارها را با هم انجام دهند. بسته هفت‌شنبه رجانیوز خوراک همچین افرادی است. نوش جان!

 

1. هفت روز / مروری بر اخبار هفته گذشته


شنبه 11 شهريور

* وزیر امور خارجه میانمار درباره کشتار مسلمانان در کشورش اين چنين توضیح داد كه اين اختلافات‌ كه منجر به كشتار مسلمانان شد، اختلافات مذهبي نبود بلكه اختلافات قومي بود و در نتیجه این شورش 88 نفر کشته شده اند و رویداد اخیر در ایالت راکین به دلیل قتل یک دختر توسط سه جوان مسلمان در مقابل عمل تلافی جویانه انجام شد و سه نفر از بودایی ها سه نفر از مسلمانان را کشتند و اختلافات قومی بوجود آمد که منجر به تشدید خشونت در این ایالت شد.

 

* کلاهبرداری که از طریق فضای مجازی 4 میلیارد ریال کلاهبرداری کرده بود بازداشت شد.

* رئیس مجمع عالی خلق جمهوری كره‌ی شمالی در دیدار با رهبر انقلاب با ابلاغ سلام رهبر كره شمالی، سفر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به كره‌ی شمالی در دوران ریاست‌جمهوری ایشان را نقطه‌ی عطفی در روابط دو كشور دانست و تأكید كرد: گسترش روابط با جمهوری اسلامی ایران از سیاست‌های راهبردی كره‌ی شمالی است.

 

* شهيد مصطفی احمدي روشن زماني كه معاون بازرگانی سازمان انرژی اتمی بود،‌ در دوران مسئولیتش در این سازمان میلیاردها دلار به نفع بیت‌المال صرفه‌جویی شد.

* پايگاه صهیونیستی “دبکا” در تحلیلی، سفر محمد مرسی به تهران را “یک فاجعه تاریخی برای اسرائیل” خواند و نوشت: “محمد مرسی، رئیس‌جمهور مصر در اجلاس غیر متعهد‌ها سخنان آیت‌الله خامنه‌ای درباره تغییر ساختار سازمان ملل و حق وتو را تکرار کرد. مرسی از حقوق فلسطینیان دفاع کرد، از اسرائیل انتقاد کرد و احمدی‌نژاد را بوسید و در آغوش کشید.”

 
يكشنبه 12 شهريور

* هیئت امداد حقوق بشر سازمان ملل در گزارشی از تجاوز نیروهای نگهبان ترکیه در اردوگاه‌های این کشور در نزدیکی مرز با سوریه به زنان پناهجوی سوری خبر داد و نوشت: که بیش از 800 فقره تجاوز جنسی به زنان و دختران سوری در اردوگاه‌های ترکیه که حدود 29 هزار سوری را در خود جا داده است، رخ داده است.

* روزنامه جمهوی اسلامی نوشت: محمدباقر قاليباف - شهردار تهران - چند روز پيش عازم كشور ايتاليا شد. هر چند گفته شده اين سفر براي شركت در يك همايش صورت گرفته، اما هنوز هيچ خبري درباره اين مأموريت كاري منتشر نشده است. وي، دبيران بخش شهري چند رسانه خاص را با خود به اين سفر برده و همين امر موجب شده خبرنگاران شهري همان رسانه‌ها اين اقدام را داراي اهداف تبليغاتي و با انتخابات رياست جمهوري آينده مرتبط بدانند.

* نتانیاهو با اشاره به برگزاری اجلاس عدم تعهد در تهران گفته: 120 کشور جهان در تهران گردهم آمدند و به اظهارات ضد اسرائیلی رهبر ایران گوش فرا دادند، هیچ کسی هم محل برگزاری نشست را ترک نکرد که با توجه به گزارش اخیر آژانس این نشان دهنده خطرناک شدن وضعیت است.

* جانشين فرمانده ناجا از كشف ۱۱۳ سلاح جنگي در تورهاي ايست و بازرسي كه به منظور اجلاس سران جنبش غير متعهد در تهران برگزار شد خبرداد.

* جمعي از علما و روحانيون بروجرد در اعتراض به حكم سه تن از طلاب ناهي از منكر كه در حكمي عجيب به حبس، ضربه شلاق، جزاي نقدي و اخراج از شهر محكوم شده بودند،‌ اعتراض كردند.

 

 

دوشنبه 13 شهريور

 

* سخنگوی قوه قضائیه همچنین درباره ورود و خروج فائزه هاشمی از کشور گفته خانم فائزه هاشمی در تاریخ 12 مرداد‌ از آنجا که ممنوع‌الخروج نبود، از کشور خارج شد و در تاریخ 25 مرداد نیز به کشور بازگشت.

* صادق زیباکلام استاد دانشگاه و از چهره‌های اصلاح‌طلب کشور گفته: در مصاحبه با الجزیره در مقابل کسانی نشستم که می گویند جمهوری اسلامی نباید باشد. من در برابر این افراد از خیلی‌ از حزب‌الهی‌ها و انصار حزب‌الهی‌ها "تندتر و آتشین‌تر" از نظام دفاع کردم.

* فیلم سینمایی "گشت ارشاد" به همراه پشت صحنه، مرور حاشیه‌ها و نیز صحنه‌های حذف‌شده از فیلم با مجوز وزرات ارشاد و در سکوت خبری روانه شبکه نمایش خانگی شد.


* فرمانده قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء(ص) از راهگیری و اخطار به دو فروند هواپیمای جاسوسی آمریکا خبر داده و گفته: در رزمايشي دو فروند هواپیمای جاسوسی آمریکا که قصد نزدیکی به منطقه رزمایش را داشتند، توسط سامانه های شنود و رهگیری پدافند هوایی کشف و به آنها اخطار داده شد که منطقه را ترک کنند.

* روزنامه صهيونيستي 'يديعوت آحرونوت ' از ارسال نامه محرمانه آمريكا به ايران خبر داده و نوشته: آمريكا در اين نامه محرمانه به ايران تاكيد كرده است كه واشنگتن از حمله تل آويو به تاسيسات هسته‌اي ايران حمايت نمي‌كند و در آن مشاركت نخواهد كرد.

* فعالان حقوق بشر عربستان از شکنجه زندانیان در زندان الحایراين كشور به شیوه جدید خبر دادند و نوشتند: زندانبانان رژیم سعودی براي مجبور کردن زندانیان به شکستن تحصن خود، در آب نوشیدنی آنها مواد مخدر ریخته اند.

 

 

سه‌شنبه 14 شهريور

 

* مجري شبکه بي بي سي فارسي با انتشار عکسي در فيس بوک که از يک واگن مترو شهر لندن از زنان محجبه گرفته تعجب و خشم خود را از رشد زنان محجبه سوال کرده است Has Islam taken over London?" آيا اسلام لندن را فتح کرده است؟‌" و نوشته است تنها زن بي‌حجاب آن واگن بوده!

*شهاب حسینی کارگردان شد؛ نمایش “ملاقات” اثر اریک امانوئل اشمیت با تجربهٔ مشترک شهاب حسینی و احمد ساعتچیان به روی صحنه خواهد رفت.

* رئيس جمهور مغولستان كه براي حضور در اجلاس سران جنبش عدم تعهد به ايران آمده بود، ابراز علاقه كرده كه بعد از دوران رياست جمهوري‌اش چند سال در ايران زندگي كند.

* سيدحسن نصرالله پاسخ نامه محرمانه امريكا را داد: پاسخ ایران به هرگونه تجاوز اسراییل، پایگاههای آمریكا را نیز دربرمی‌گیرد

* تهيه كننده‌ي “قلاده‌هاي طلا”: برخورد اخیری که با “علی‌رام نورایی” جلوی تئاتر شهر صورت گرفته، خیلی بدتر از ماجرای آقای “کمال تبریزی” بوده است. ظاهراً ایشان هنگام برگشت از محل کار، در محوطه‌ی تئاتر شهر با توهین شدید و بی‌ادبی یک بازیگر زن سینما ( باران كوثري) و یکی دو نفر دیگر از دستیار کارگردان‌های سینما مواجه می‌شود که ماجرای آنها مفصل است. جالب این‌جاست که این جماعت به آقای “نورایی” گفته‌اند به شما پول داده‌اند تا خون شهدای ما را پایمال کنید!

چهارشنبه 15 شهريور

* رهبرانقلاب در ديدار اعضای شورايعالی حوزه های علميه سراسر كشور مبناي اصلي كار در حوزه هاي علميه را تربيت فقيه خواندند و خاطرنشان كردند: لازم است در كنار توجه به اين مبناي اصلي به آموزش و فراگيري علوم عقلي اعم از فلسفه و كلام نيز اهتمام شود.

* روزنامه صهیونیستی”یدیعوت آحارانوت” جزئياتي از جلسه 10ساعته کابینه امنیتی اسرائیل درباره ایران را افشا كرد و نوشت كه در اين جلسه به بررسی موضوع برنامه هسته‌ای ایران و چالش‌های پیش‌روی رژیم‌صهیونیستی پرداخته اند.

*گزارش تكان دهنده از نقض حقوق كودكان بحريني؛ دختر بچه شیرخوار بحرینی، زینب شوقی حرم، به دلیل هجوم نیروهای امنیتی بحرین و نیروهای موسوم به سپر جزیره در مارس 2011 به شهرک معامیر و هدف قرار دادن خانه ای که در آن شهروندان حضور داشتند با گازهای سمی، از نعمت بینایی محروم شد.

 

* رئیس جمهور گفته زمان این سفر در حال برنامه‌ریزی است و اواخر شهریور ماه انجام خواهد شد.

 
پنج‌شنبه 15 شهريور

رهبر انقلاب در ديدار رئيس و اعضاي مجلس خبرگان تاكيد كردند: شكست مفتضحانه دشمنان در نبرد ديپلماتيك با جمهوري اسلامي/ كشور در شرايط پيشرفت مطلوب قرار دارد
 

 

آيت الله بهجت با همسرشان چگونه برخورد مي‌كردند

 

3. گلزار شهدا/ يادي از شهيد «سید مجتبی هاشمی»

فرمانده شهيدي كه مجلات او را زیباترین جوان ایرانی سال 38 خواندند

تصویر او در سال 38 به عنوان تصویر زیباترین جوان ایرانی، جلد مجله‌های آن روزها شد. سال‌ها بعد و با آغاز جنگ، این جوان زیبا که دیگر مبارزی کارکشته شده بود، با 70 ـ 80 نفر از اهالی جنوب شهر که زیرپیراهنی و شلوار کردی، لباس رزم‌شان بود، به خرمشهر رفت.

تصویر زیر، عکس زیباترین جوان ایران در سال 38 است که بر روی جلد مجلات آن سال منتشر شد. این تصویر متعلق به شهید «سید مجتبی هاشمی» است. او که بعدها به عنوان فرمانده گروه چریکی فداییان اسلام، با نیروهایی که لباس رزم‌شان، شلوار کردی و زیرپیراهنی بود، نه تنها قدرت ابتکار عمل را در آبادان از دشمن گرفت، که خواب‌های شوم او را برای تصرف کامل اهواز به کابوس بدل کرد.

شهید سید مجتبی هاشمی، در شهریور 1319 در محله شاپور تهران به دنیا آمد. او سومین فرزند خانواده بود و در جوانی به سبب ظاهر، نظر هر بیننده‌ای را به خود جلب می‌کرد، به طوری که در سال 38 به عنوان زیباترین جوان ایران شناخته شد. او برای استخدام به ارتش رفت اما جو حاکم بر ارتش را مناسب حالش نمی‌بیند و از آنجا بیرون ‌آمد و به شغل آزاد روی آورد. او که در کنار کار، به ورزش‌های باستانی و کُشتی نیز مشغول بود، در سال 42 به هیئت‌های مذهبی پیوست و بارها به دلیل مبارزاتش، توسط نیروهای ساواک تحت تعقیب قرار گرفت.

آقا سید مجتبی، قبل از انقلاب، ازدواج کرد و با آغاز مبارزات مردم علیه شاه، کم کم زندگی‌اش رنگ و بوی سیاسی گرفت تا اینکه انقلاب به پیروزی رسید. در زمان ورود حضرت امام جزو نخستین افراد حلقه محافظان حضرت امام در کمیته استقبال قرار می‌گیرد؛ وی بعد از پیروزی انقلاب، جزو یکی از مؤسسین کمیته انقلاب اسلامی منطقه 9 بود.

 

 

 

او از سوی حجت‌الاسلام خلخالی مأمور به شناسایی و دستگیری ضد انقلاب شد و با آغاز غائله ضد انقلاب در غرب کشور، به پاوه رفت و اینجا بود که پایش به جنگ باز شد و با آغاز رسمی جنگ، جزو نخستین افرادی بود که خود را به جبهه‌های جنوب‌ رساند. اما در این مسیر حدود 80 نفر از بچه‌های انقلابی را که از اعضای بیرون زده از ارتش پیش از انقلاب، اعضای ستاد مبارزه با مواد مخدر و کمیته انقلاب اسلامی سابق بوده‌اند را نیز با خود همراه کرد.

یک بار خواست با نیروهایش به جبهه برود که اتوبوس پیدا نمی‌کند. موضوع را به حجت‌الاسلام خلخالی اطلاع دادند، وی می‌گوید خود را با دو اتوبوسی که با آنها مواد مخدر حمل می‌شده و الان توقیف است، به جبهه برسانید و بعد که به مقصد رسیدید، راننده را آزاد کنید.

سید مجتبی هاشمی در سال 59 گروه فداییان اسلام را تشکیل داد و تا سال 61 و شکست حصر آبادان، بیش از 10 هزار نفر نیروی مردمی از سراسر کشور در قالب فداییان اسلام به فرماندهی او وارد جنگ شدند.

سید مجتبی، در این مدت در دو محور عملیاتی، زیر پل خرمشهر و جبهه ذوالفقاریه آبادان با تشکیل دو خاکریز به عنوان خط اول (الله) و خط دوم (علی) نیروها را سازماندهی کرد و به مدت یک سال در سرما و گرمای بالای 50 درجه با کمترین امکانات و تحمل رنج و مشقت زیاد، توانست سدی مقابل ماشین مجهز جنگی ارتش عراق ایجاد کند و با همرزمانش 300 شهید و 400 جانباز تقدیم اسلام کرد.

بعد از شکست حصرآبادان، حضرت امام خمینی (ره) طی پیامی تشکرآمیز از زحمات رزمندگان فداییان اسلام تقدیر و تشکر کرده و گروه فداییان اسلام رسماً به کار خود در جبهه‌ها پایان داد.

فعالیت‌های مبارزاتی پیش و پس از انقلاب شهید هاشمی علیه منافقین و ضد انقلاب، موجب شده بود که کینه او را به دل بگیرند و به هر طریقی در صدد از سر راه برداشتن او باشند. تا آنجا که در دوران حضور شهید هاشمی در جبهه‌های جنوب، چندین بار تلاش کردند در آبادان او را مورد هدف قرار دهند اما نتوانستند.

سید مجتبی هاشمی و خانواده‌اش بارها از طرف منافقین، تهدید به مرگ شده بودند اما سید لحظه‌ای از عزم خود برای یاری رساندن به جبهه‌ها فروگذار نکرد. او بعد از مدتی از جبهه‌ها برگشت و مغازه لباس‌فروشی‌اش را دوباره دایر کرد.

 

 

بالاخره، بعد از پخش اعلامیه‌هایی که در آن نام آقا سید و چند تن دیگر از بچه‌های فداییان اسلام به نام افرادی که توسط منافقین اعدام خواهند شد،‌ ذکر شده بود، عاقبت در آستانه ماه مبارک رمضان سال 64 شهید سید مجتبی هاشمی، از پشت سر هدف گلوله‌ خشم منافقین قرار گرفت و به شهاد رسید.


4. یک فنجان شعر/ شعري از "مریم رزاقی" كه در محضر رهبر انقلاب براي شهداي هسته‌اي خوانده شد
 
 

 

 

Get the Flash Player to see this player.

 

دانلود

باز پیچیده شده نفحه‌ی یاقدّوسی

بر لب شهر نشسته است ز غم افسوسی

سر تكان می‌دهد از داغ سیاووشانش

شهر آشفته و برخاسته از كابوسی

 

شهر من بی‌تو همان پنجره‌ی منتظر است

در نگاهش همه پیداست غم محسوسی

 

در تب سفسطه‌ها سوخته دنیا، ای دوست!

كاش درمان شود از حكمت جالینوسی

 

ای كه زانو زده خورشید به پایت شب و روز

به تماشای تو برداشته‌ام فانوسی

 

اگر از هر طرفی باد مخالف بوزد!

كی به هم می‌خورد آرامش اقیانوسی

 

آسمان منتظر فوج كبوترها نیست

كاش از نسل تو پر باز كند ققنوسی

 


5. نقل محفل/ داستاني از علی مهر

نگهبان مجتمع اداری

 

 

 

ضد حالات

 

ز بس که مادر من گفت از کمالاتت
 
چه زود غرق شدم بنده در جمالاتت
 
 
چه سینه‌ریز قشنگی به گردنت داری
 
نشسته‌ام به تماشای زیور آلاتت
 
 
چه کاره‌ای؟ هنرت چیست؟ اسم و رسم پدر؟
 
چقدر عاشقمی؟ مردم از سوالاتت
 
 
 
به نقشه‌ی تو فرو رفته پونزی بر ما
 
شبیه کوره دهاتیم در ایالاتت
 
 
چه روزها که در این کوچه‌ها شدم علاف
 
پی مشاهده‌ی نقل و انتقالاتت
 
 
چقدر پا به رکاب و اسیر داری تو
 
تو گنده‌لات و جوانان شهر ما لاتت
 
 
برای پاسخ پنجاه در صدی از تو
 
شدیم منشی مخصوص احتمالاتت
 
 
کسی نمی‌خردش زیر قیمت بازار
 
لحیم کن دل ما را به اتصالاتت
 
 
شنیده‌ام پدرت باغ گنده‌ای دارد
 
خوشا به حال تو و باغ پرتقالاتت
 
 
بدا به حال دل من بدا به حالاتم
 
خوشا به حال تو خوش به ضد حالاتت!
 

7. از دریچه دوربین

 

دست ندادن قهرمان پارالمپیک ایرانی با عروس ملکه انگلیس

 

 

 

شهيد چمران در كنار حافظ اسد

 

 

حجت الاسلام و المسلمين پناهيان در دوران دفاع مقدس: جوان رزمنده ی را در جبهه دیدم ، بهش گفتم : دیر آمدی، گفت: کنکور شرکت کرده بودم یک کمی دیر شد، همین جوری که گفت کنکور شرکت کرده بودم یک کمی دیر شد، فکر کردم خب قبول نشده ، که بلند شده برگشت به جبهه، گفتم قبول نشدی؟ گفت چرا قبول شدم. همچین گفت قبول شدم، گفتم خب حتماً یک رشته‌ای قبول شده که نمی‌ارزیده برود دانشگاه، حالا دیگر آمده جبهه بجنگد و ببیند به شهادت می‌رسد یا نه؟ گفتم چه رشته‌ای قبول شدی؟ گفت پزشکی دانشگاه تهران قبول شدم. با تعجب گفتم خب این را که این جوری نمی‌گویند که، گفتم پزشکی دانشگاه تهران قبول شدی خب چرا نرفتی؟ گفت آخِ من اصلاً دانشگاه نمی‌خواستم بروم، این را شرکت کردم برای مامانم اینها، چون میدانم تو این عملیات من شهید می‌شوم، بعد بعضی از فامیل‌هایمان هستند زیاد موافق با شهادت و اینها نیستند، آنها بچه‌هایشان دیپلم هم نتوانستند بگیرند، بعد دوست دارم بعد از من مادرم سرش را بالا بگیرد کنار جنازه من بگوید: بچه من رفت به شهادت رسید در حالی که پزشکی دانشگاه تهران هم قبول شده بود.

 

 

بازديد رييس جمهور مغولستان از اصفهان

 

 

حضور فائزه هاشمی در پشت صحنه میلیاردی ترین پروژه فرهنگی کشور

 

 

 

عكس يادگاري همسران رؤساي سران حاضر در اجلاس غيرمتعهدها در تهران

 

 

 

 

 

آبشار خون در ويكتوريا

 

 

"حنا ربانی" وزير خارجه پاكستان در دیدار با رهبر انقلاب

 

 

 

 
کلاه لبه‌دارش را روی تختِ گوشه‌ی اتاق انداخت. به طرف یخچال رفت. پارچ آب را برداشت. سر کشید. پارچ را سر جایش گذاشت. در یخچال را بست. نگاهی به ساعت دیواری انداخت.
 
ـ یک ساعت دیگر، اوف!... روزهای تعطیل چه کُند می‌گذرد!
 
از پنجره‌ی بالای تخت بیرون را نگاه کرد؛ راهی باریک کنار ساختمان اصلی به دو راه تقسیم می‌شد؛ راهی به در ساختمان و راهی به پشت ساختمان. چهار باغچه‌ی کوچک و حوضی در وسط. روبه‌روی ساختمانی هشت طبقه با تابلوی «مجتمع اداری نیکنام» بر سر در.
 
روی تخت نشست. تلویزیون را روشن کرد. زنی گفت: «درست سیزده سال می‌گذرد... » مرد با خود گفت: «چه زود، باور نمی‌کنم!»
 
شبکه را عوض کرد. مردی گفت: «هر چه زمان می‌گذرد بر اهمیت گنجینه‌ها افزوده می‌شود.»
 
شبکه‌ی دیگر، تبلیغ پودر لباسشویی بود. تلویزیون را خاموش کرد. به ساعت دیواری نگاه کرد؛ عقربه‌ی کوچک روی هفت و عقربه‌ی بزرگ روی یک. سر برگرداند. پشت نرده‌های مجتمع، دویست متر دورتر چند پسر بچه مشغول بازی بودند.
 
ـ کاش می‌آمدند نزدیک‌تر بازی می‌کردند... هِه، آن‌قدر توپ‌هایشان را پاره کردیم، آن‌قدر دنبالشان دویدیم که دیگر سایه‌شان هم این‌جا پیدا نمی‌شود.
 
بلند شد. به طرف در رفت. دستگیره را گرفت. چند لحظه ایستاد. به پیشانیش چین افتاد. دستش روی دستگیره سر خورد. برگشت و دوباره به طرف یخچال رفت. توی یخچال چند بطری نیمه‌پر آب و یک تکه پنیر زرد شده بود. بشقاب پنیر را بیرون آورد. سفره را از روی یخچال برداشت. خالی بود. سر جایش گذاشت. بشقاب را هم توی یخچال برگرداند. دست‌ها را به کمر زد و اطراف را نگاه کرد. قوری را از روی سماور برداشت. خالی بود. سر جایش گذاشت. روی تخت نشست و ساعت را نگاه کرد.
 
ـ اُوووو، چه کُند می‌گذرد... بی‌وجدان، سر ساعت هم نمی‌آید، می‌گذارد هشت و ربع، هشت و بیست.»
 
کفش‌هایش را کند. «ولی می‌دانم چه کار کنم... » دست‌هایش را زیر سر گذاشت و دراز کشید. «وقت‌شناسش می‌کنم.» چشم‌هایش را بست.
 
چند لحظه بعد از جا پرید. بلند شد و نشست. چیزی روی دیوار تکان می‌خورد.
 
ـ آدم است؟
 
سر خورد و افتاد پایین. بلند شد و به طرف باغچه دوید. قد کوتاهی داشت. پسر بچه بود. مرد با عجله در را باز کرد. روی نوک پا دوید تا پای دیوار؛ تا آن‌جا که بچه پریده بود. روی زمین نشست. پسر بچه چیزی را از روی زمین برداشت. توپ. به طرف دیوار آمد. چند قدم مانده به دیوار مرد پرید و بازویش را گرفت.
 
ـ کجا؟
 
ـ اِ... اِ... اِ...
 
رنگ صورت پسر بچه شد عینهو گچ. دهانش باز ماند. می‌لرزید. مرد به خود گفت: «نکند بلایی سرش بیاید؟» اما وقتی پسر جواب داد: «تو... توپم... توپم.» خیالش راحت شد.
 
ـ نمی‌توانستی از در بیایی؟
 
ـ آخر...
 
ـ آمدی دزدی؟
 
ـ نه... به خدا.
 
- لاستیکی، چراغی، سرشیر آبی؟
 
ـ نه به خدا، من فقط....
 
دستش را کشید: «برویم نگهبانی تا تکلیفت را روشن کنم.»
 
پسر را دنبال خود کشید. پسر پاهایش را روی زمین سفت کرد. با یک دست می‌خواست دست دیگرش را از دست مرد درآورد، اما دنبال مرد کشیده می‌شد.
 
مرد در را باز کرد و پسر را به طرف دیوار روبه‌رو پرت کرد. پسر محکم به دیوار خورد و صدای گریه‌اش بلند شد. مرد نفس نفس می‌زد. چند لحظه سر جایش ایستاد. آرام که شد گفت: «از دیوار می‌آیی؟ پدرت را در می‌آورم. الان تلفن می‌زنم پاسگاه... راستش را بگو، آمده بودی دزدی؟»
 
پسر از جا پرید: «نه، نه به خدا، به جان مادرم آمدم توپم را بردارم.»
 
ـ اگر برای توپ بود چرا از در نیامدی؟
 
ـ آخر شما نمی‌گذارید. توپمان را...
 
ـ به جهنم! به چه زبانی حالی‌تان کنم دور و بر مجتمع توپ بازی نکنید؟
 
ـ آقا به خدا توپ بازی نمی‌کردیم، داشتیم می‌رفتیم زمین کنار مدرسه، همین‌طور الکی شوت می‌کردیم به دیوار؛ یکهو پایمان خورد زیر توپ، افتاد این‌جا.
 
مرد چند لحظه به پسر نگاه کرد، بعد نگاهی به اطراف انداخت. پسر هم آرام آرام سرچرخاند و اطراف را برانداز کرد. مرد پرسید: «اسمت چیه؟»
 
ـ بهنام
 
ـ حتما تجدید هم آوردی. به جای این‌که...
 
ـ نه آقا، قبول شدیم!
 
ـ قبول شدی؟! مگر کلاس چندمی؟
 
ـ می‌رویم اول راهنمایی. امتحان نهایی یک ضرب قبول شدیم.
 
ـ تو که پسر خوبی هستی، شاگرد زرنگ هم هستی پس چرا از دیوار مردم بالا می‌روی؟
 
ـ آقا به جان مادرمان دیگر، اگر توپمان هم افتاد نمی‌آییم.
 
مرد خندید؛ اما یک‌دفعه به سرفه افتاد. سرفه‌اش شدید شد. پسرک چند قدم جلو آمد. دست مرد را دو دستی گرفت: «آقا، تو را به خدا بگذار برویم.»
 
مرد دستش را از دست‌های پسر درآورد. به طرف یخچال رفت. بطری آبی درآورد.
 
ـ آب می‌خوری؟
 
ـ نه.
 
لیوان آب را سرکشید.
 
ـ می‌گذاری بروم؟
 
مرد به ساعت روی دیوار نگاه کرد. پسر هم.
 
ـ آقا به خدا دیرمان شد. بازی تمام شد، به درک! می‌خواهیم برویم خانه‌مان.
 
مرد خمیازه‌ای کشید و پرسید: «دیگر از دیوار بالا نمی‌آیی؟»
 
ـ نه، قول می‌دهیم!
 
به طرف تخت رفت.
 
ـ اگر دفعه‌ی دیگر بگیرمت...
 
ـ قول مردانه می‌دهم به جان پدر و مادرم.
 
روی تخت نشست. کفش‌هایش را درآورد.
 
ـ بروم؟
 
به پشت دراز کشید.
 
ـ بروم؟
 
یک قدم عقب گذاشت. مرد به پهلو غلتید؛ طوری که پشتش به در شد. پسر چند قدم به طرف در رفت، برگشت و مرد را نگاه کرد. در را باز کرد و بیرون دوید.

6. يه حبه قند/ شعر طنزي از سعید بیابانکی

 

 

عارف کامل و سالک الی الله حضرت آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه در زندگی با همسرشان بسیار اهل مدارا بودند، فرزند گرامی ایشان حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ علی بهجت در این باره می گويد:
 
 
ایشان (آیت الله بهجت) همواره مدارا را در مورد همسر خود در پیش می گرفتند ، در هر شرایطی صبر و تحمل ایشان بر هر چیز دیگری غلبه داشت ، حتی گاهی که مادر اظهار ناراحتی می کردند آقا اگر پاسخی هم داشتند نمی گفتند و در هر صورت ناراحتی را با ناراحتی جواب نمی دادند و البته در اکثر مواقع پاسخی جز سکوت نداشتند.

گاهی هم که کار مثلا بالا می گرفت آقا در مرحله اول می گفتند: ”خب حالا غذایمان را بخوریم دیگر” و اگر این شیوه هم جواب نمی داد در مرحله شدیدتر تهدید می کردند و مثلا می فرمودند :” غذایم را به اتاق می برم و آن جا می‌خورم“.

و نهایت امر این بود که در بالاترین حد ممکن غذا را در اتاق خود میل می کردند،اگرچه همواره اصرار داشتند که با همسر خود بر سر سفره بنشینند.

فرزند آیت الله العظمی بهجت در ادامه درباره رفتار نیک و شایسته پدر بزرگوارشان با همسرشان این گونه می‌گويد:

گاه که مثلا کدورتی کوچک پیش می آمد و آقا شب به اتاق خودشان می رفت وقتی صبح می شد و می آمد به مادر می گفتند: خسته نباشید و از حال و احوال ایشان می پرسید! انگار نه انگار که اتفاقی افتاده گاهی فکر می کردم شاید ایشان فراموش می کردند که شب چه اتفاقی افتاده ولی وقتی از 50 یا 60 سال پیش سخن به میان می آمد کاملا جزء جزء آن را تعریف می کردند و این یعنی این که ایشان فراموشکار نیستند بلکه روح بلندشان اجازه نمی داد هیچ کدورتی را به دل بگیرند.

بسیار اتفاق می افتاد که مادر سخنانی به پدر می گفت که اشتباه بود ، ایشان آن قدر صبوری می کردند که ما ناراحت می شدیم ، یکبار به مادر گفتم شما مثلا در این مورد اشتباه کرده اید و دلایل آن را ذکر کردم وقتی خدمت آقا رسیدم ایشان فرمودند: "که نباید می گفتید" یعنی حاضر نبودند کوچکترین اصطکاکی در روابط خانوادگی ایجاد شود ، گاه نیز برای ایشان وسائلی را می گرفتند و به عنوان هدیه می دادند، به بچه ها هم سفارش می‌کردند که همواره با مادر باید مدارا کرد و نباید به هیچ وجه با تندی پاسخ شان را داد.

 

 


*روزنامه صهیونیستی “هاآرتص” با انتشار مقاله‌ای به قلم “آکیوا الدار” ستون‌نویس با سابقه خود، از باراک اوباما رئیس‌جمهور آمریکا خواست تا برای حل تنش‌ها به تهران سفر کند. نویسنده هاآرتص همچنين به اوباما برای متن سخنرانی در تهران نيز پیشنهاداتي داده است.

*نماینده ولی فقیه در امور حج و زیارت از كاهش 25 درصدي سهميه حج تمتع خبر داد و گفت: حدود 75 هزار زائر و عوامل خدماتی، در مراسم حج امسال شرکت دارند.

* سرپرست معاونت توسعه بازرگانی داخلی وزارت صنعت، معدن و تجارت با اشاره به بازگشت قیمت لبنیات و گوشت قرمز به زمان پیش از برگزاری اجلاس سران غیرمتعهدها در تهران ، از تدابیر این وزارتخانه با مشارکت دستگاه های مسئول برای متعادل کردن قیمت ها خبرداد.

* وزیر علوم در انتقاد از برخی اساتید سکولار گفت: ما می گوییم استاد سکولار نمی خواهیم و جای این استاد در دانشگاهی که می خواهد مبانی انقلاب را پاسداری کند نیست.


2. زيارت اهل قبور/ فاتحه اي نثار آيت الله العظمي بهجت

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها : هفت‌شنبه, بسته پیشنهادی رجانیوز, برخورد بهجت با همسرش, زیباترین جوان ایرانی, اخبار و تصاویر, شعر, داستان, طنز, ,