علامه مصباح در دوره اصلاحات گفته بود که حاضر است سر دار هم برود

علامه مصباح در دوره اصلاحات می گفتند آماده هستم که مرا مثل شیخ فضل الله نوری توسط قاضی جمهوری اسلامی سر دار هم ببرند ولی این تکلیف مرا ساقط نمی کند چون انحراف مخصوصا در زمان اصلاحات زیاد بود بنابراین ایشان از قبل از انقلاب که با جریان روشن فکری دینی در گیر شد،روشن فکری های دگر اندیش با زمان طاغوت که درگیرشد
گروه سیاسی شبکه پایداری؛ایجاد جریانی سیاسی از سوی علامه مصباح تحلیل های مختلفی را در فضای سیاسی به وجود آورد.جبهه سیاسی که توانست حرکت جدیدی را در کشور به وجود آورد.
 
شاید از این رو باشد که دور جدیدی از تخریب های علیه علامه مصباح آغاز شد،تخریب های که از ابتدای انقلاب علیه این شخصیت وارسته وجود داشته و از یک اتاق فرمان دستور می گیرند.
 
علل شکل گیری جبهه پایداری و دلایل حمله به شخصیت علامه مصباح یزدی محور صحبت ها شبکه پایداری با حجت الاسلام جلالی مسئول محترم دفتر علامه مصباح است که در ادامه می آید:
 
 
چه دلیلی موجب شد شخصیتی مثل علامه مصباح به سمت ایجاد یک جریان سیاسی بروند؟
بعد از اینکه مردم ما دو دوره ، تقریباً توسعه ی اقتصادی و مدیریت کارگزاران سازندگی را با محوریت اقتصاد که با نگاه اقتصاد محوری تجربه کردند و یک دوره هم حاکمیت اصلاحات را با شعار توسعه ی سیاسی تجربه کردند ، احساس کردند در این دو تفکر که با محوریت توسعه ی سیاسی یکی هم با محوریت توسعه ی اقتصادی است فاصله ی با ارزش ها و باور ها خیلی زیاد شد و بسیاری از مقدسات دینی مردم مورد هجمه قرار گرفته است.

مردم از این وضعیت خسته شده بودند ، دنبال یک حاکمیتی می گشتند که آن حاکمیت به دین نزدیک باشد با شعار باورها و ارزش های دینی روی کار بیاید مردم تشنه ی چنین جریانی بودند که در سال 84 به همت بچه حزب اللهی ها و بچه ولایتی ها و خانواده های شهدا چنین حاکمیتی شکل گرفت .

شعار ها شعارهای اول انقلاب و همان مبانی امام و رهبری ،استکبار ستیزی ، ساده زیستی،احترام به مقدسات توجه به مسائل دینی و باور ها و ارزش ها ، یک شور و شعفی در جامعه در مردم خصوصاً در جوان ها ایجاد شد، آن غبار یاُس و نا امیدی تبدیل به امید و نشاط و شادابی شد.خون جدیدی در رگ های اجتماع دمید و واقعا افق روشنی برای بچه ها ترسیم شد .

بچه مسلمان ها، بچه متدین ها احساس کردند که حاکمیت دینی و حاکمیت دولت اسلامی آغاز شدو به ظاهر هم همین طور بود یعنی ما در سال 84، دوره ی اول حاکمیت احمدی نژاد این کاملا برای ما محسوس و معلوم بود .
 
انتخابات سال 84 می توان گفت آیت الله مصباح در روی کار آمدن دولت عدالت، نقش محوری و به سزایی داشت و جوان ها ، بچه های بسیج ، بچه های ولایتی ،دانشجوها از این تفکر کاملا خط می گرفتند و برای آن ها این تصمیم مهم بود.
 
چون آیت الله مصباح در روی کار آمدن دولت آقای احمدی نژاد نقش اساسی داشت اواخر دولت احمدی نژاد در 4 سال اول یعنی سال نزدیک 88، بین 87 تا 88احساس شد پیداش یک جریان انحرافی در درون دولت که بعد از انتخاب آقای احمدی نژاد در سال 88 این جریان برجسته شد، با شعارهایی که کاملا یا دین ناسازگار بود مانند ایران گرایی ، باستان گرایی ، گرایش به رابطه با امریکا و اینکه باید از اسلام فاصله بگیریم و این طور شعارها و به خصوص خانه نشینی آقای احمدی نژاد این مسئله کاملا در جامعه نمود عینی پیدا کرد و همه متوجه زاویه گرفتن جریان دولت با خط اصیل امام و رهبری شدند
 
  • ایشان در شعاری که برای جبهه پایداری ترسیم کردند و متاسفانه کاندیدای جبهه پایداری که خودمان هم بودیم و فراموش کردیم که ایشان فرمودند با سه کلمه 1- اخلاص در برابر خدا 2- اطاعت از ولایت 3- صداقت در برابر مردم سه رکن. این حرکت سیاسی 1- توحید و خدامحوری است این جا ما اخلاص می خواهیم 2- رکن دوم یک نظام اسلامی ولایت فقیه است ما اطاعت از ولایت می خواهیم. تعبد در برابر اوامر ولایت می خواهیم 3- رکن سوم نظام اسلامی مردم هستند در برابر مردم صادقانه یک رنگ باشیم
 

در اینجا کسانی که در روی کار آمدن آقای احمدی نژاد نقش داشتند ، بچه مسلمان ها و بچه حزب اللهی ها و بچه هیئتی ها و دچار یک سر خوردگی و تردید شدند ، دچار دو دلی شدند مخصوصا مورد شماتت و ملامت جریان های سیاسی که مقابل جریان آقای احمدی نژاد بودند در انتخابات قرار گرفتند که جریان های مخالف می گفتند: دیدید ان چه ما می گفتیم درست بود و شما اشتباه کردید؟و مرتب بچه ها مورد حجمه ی جریان های سیاسی مخالف آقای احمدی نژاد قرار گرفتند از طرفی آقای احمدی نژاد با این کاری که کرده بود، یعنی دور کاری و خانه نشینی، دیگر جای دفاعی هم برای بچه ها باقی نگذاشته بود بنابراین یک مرتبه جریان نشاط ، شادابی، پویایی، خلاقیت ابتکار ، جریان حاکمیت باور ها ، و ارزش ها سر خورده شد و نه سر خورده بلکه دو دل شد و دوباره ابر های یاس ناامیدی بر سر این جریان متدینین و حزب اللهی ها سایه افکند در چنین شرایطی طبیعی است ما می گوییم علت محدثه ، آن کسی که ایجاد کرده می تواند آن جریان را دوباره افشا کند .

آیت الله مصباح در روی کار امدن دولت عدالت نقش به سزایی داشتند لذا همه منتظر آیت الله مصباح هستند که در تعامل این جریان انحرافی چه واکنشی نشان می دهد

واکنش آیت الله مصباح بدین صورت بود که ابتدا این جریان انحراف را افشا کرد به طوریکه بسیاری از بچه حزب اللهی ها می گفتند اگر کسی غیر از آیت الله مصباح این جریان انحرافی را می گفت پذیرشش برای ما دشوار بود اما چون از شخصیتی مثل آیت الله مصباح شنیدیم این مسئله برای ما سهل القبول و سهل الهزم بود خیلی راحت توانستیم این را هضم کنیم و بپذیریم بنابران چنین مسئله ی مهمی باید از شخصیت مهمی مثل آیت الله مصباح مطرح شود.

حالا مطرح شد در دولت جریان انحرافی وجود دارد .این جریانی که عقبه ی دولت عدالت ، یعنی جریان بچه متدین ها و بچه حزب اللهی ها که همه با هم امدند و خوشحال شدند که جریان ولایت و آقا در این جا تقویت می شود الان یک مرتبه که شما می گویید جریان انحراف یعنی شما مهر بطلان برای این جریان زدید، این بچه ها باید چه کار کنند و کجا بروند؟ خب چند فرض این جا تصور می شود یکی این که انزوا ، ما دیگر سرخورده شدیم و می گذاریم کنار، کاری به مسائل سیاسی نداریم.این با مبانی دینی ما سازگار نیست که ما تکلیف گراییم و باید به تکلیفمان عمل کنیم.
 
تکلیف ما ، شعار ما هم این است که سیاست ما عین دیانت و دیانت ما عین سیاست ماست پس باید به تکلیفمان عمل کنیم یکی از تکالیف ما هم مسائل سیاسی است .
 
خب پس انزوا معنا ندارد و باید کار سیاسی انجام دهیم ولی بچه هایی که می خواهند کار سیاسی انجام دهند باید در چه تشکلی قرار بگیرند شما جریان هایی را که فعلا در عرصه ی سیاست وجود دارد یکی جریان فتنه است که این جریان عقبه ی آقای احمدی نژاد به دامن فتنه نخواهد رفت دوم اینکه برخی از این ها می گویند آقای احمدی نژاد حالا که هنوز هست وانحراف هم خیلی برجسته نیست بروم به دامن جریان انحراف، خب این خیلی برای ما خطرناک است که بچه های متدین بخاطر اینکه ما رهایشان کنیم به دامن انحراف پیش بروند ممکن است برخی از انها بگویند که خب جریان ساکتین فتنه ، حداقل ساکتین فتنه از انحراف و فتنه بهترند و برویم به دامن ساکتین فتنه ؛و جریان ساکتین فتنه هم فعال شده بودند .
 
خب اینهم خطری بود در هر حال ورود این بچه های سرگردان و مردد و دو دل که الان نه رغبتی به آقای احمدی نژاد دارند و از طرف فتنه هم سرخورده شدند این وسط این بچه های مایوس و نا امید را باید چه کسی جمع کند

این جا بود که آیت الله مصباح با یک زیرکی و کیاست خاصی پرچمی که دست آقای احمدی نژاد بود تقریبا می توانیم بگوییم که تمایل افتادن به زمین پیدا کرده بود و داشت به زمین می خورد یا افتاده بود آیت الله مصباح با زرنگی از دست آقای احدی نژاد و جریان انحرافی گرفت و این تابلو را یک مرتبه و بچه حزب اللهی ها تحت عنوان جبهه ی پایداری این تابلو را برافراشت .

یک مرتبه نور امید و برقی در دل بچه حزب اللهی ها تابید و بچه ها دوباره حول محور جبهه پایداری و آیت الله مصباح جمع شدند این باعث نشاط و شادابی و خوشحالی بچه ها شد دوباره آن یاسی که در دل بچه ها ایجاد شده بود تبدیل به نشاط شد و حول محور جبهه پایداری جمع شدند و خوشحال شدند که دوباره توانستند تحت عنوان تشکلی جدید ولی با همان تابلو که دست آقای احمدی نژاد بود که باور ها و ارزش ها بود مسیر را ادامه دهند حالا اگر در این قطار افرادی خواستند پیاده شوند ، بشوند اما قطار پیشرفت ، خدمت گذاری ،عدالت ،قطار استکبار ستیزی و ساده زیستی هم چنان با محوریت جبهه ی پایداری ادامه دهند.

چه انتظاری حضرت علامه از جبهه ی پایداری دارند یعنی داشته و دارند ؟ و بحث دوم اینکه آیا بوجود آمدن جبهه ی پایداری به معنی عدم کفایت جریان سیاسی اصولگرا در کشور است؟

آیت الله مصباح چون با محوریت دین حرکت می کند می فرمایند که نگاهمان دین مداری و دین محوری است .
 
ما باید ببینیم در راستای احیای دین چه گروهی به ما نزدیک هستند ایشان دراین باره فرمودند اگر من با جبهه ی پایداری همراهی و همکاری می کنم علتش این است که نزدیک ترین افراد از جهت فکری و کار سیاسی به من، جبهه پایداری هستند چون گرایششان به دین گرایششان به حاکمیت ارزش ها و باور ها، بیشتر از سایر جران های سیاسی است .
 
یک واقعیتی است، بنابراین ایشان در شعاری که برای جبهه پایداری ترسیم کردند و متاسفانه کاندیدای جبهه پایداری که خودمان هم بودیم و فراموش کردیم که ایشان فرمودند با سه کلمه 1- اخلاص در برابر خدا 2- اطاعت از ولایت 3- صداقت در برابر مردم سه رکن.
 
این حرکت سیاسی 1- توحید و خدامحوری است این جا ما اخلاص می خواهیم 2- رکن دوم یک نظام اسلامی ولایت فقیه است ما اطاعت از ولایت می خواهیم. تعبد در برابر اوامر ولایت می خواهیم 3- رکن سوم نظام اسلامی مردم هستند در برابر مردم صادقانه یک رنگ باشیم نه انکه آنجایی که می خواهند به او رای دهند درود و سلام و صلوات اگر هم رای ندادند توهین و اهانت و ناسزا این سه رکن را آیت الله مصباح در جبهه پایداری ترسیم کردند خدامحوری ولایت مداری و نقش مردم حالا باتوجه به این سه رکن افراد جبهه ی پایداری از لحاظ فکری در این سه رکن آیت الله مصباح سنخیت وجود دارد یعنی آیت الله مصباح نسبت به جبهه پایداری یک هم گونی هم راهی و هم دلی احساس کردند.
 
  • آقای قالیباف که در ریخت و پاش و استفاده از بیت¬المال هیج ابایی ندارد و هنوز ما هزینه های دورۀ تبلیغات ریاست جمهوری آقای قالیباف برای آیت¬الله مصباح سؤال است که این هزینۀ میلیاردی از کجا آمد و از کجا تأمین شد و این برای ما سؤال است.یا استفاده از بیت¬المال، الآن بیش از یک سال است که ایشان با امکانات بیت¬المال، ستادهای انتخاباتی¬اش را راه انداخته است.
     

اما انتظار آیت الله مصباح از جبهه پایداری این است که درسته جبهه پایداری متاسفانه در بحبوحه ی جریان سیاسی انتخابات شکل گرفت.6-7 ماه قبل از انتخابات شکل گرفت طبیعی است در اینجا نمی شود یک ساختار منظم هدفمند با چارچوب ، اساسنامه تشکیل داد شرایط بحرانی و اورژانسی بود لذا به نظرم مثل یک جنگ پارتیزانی و چریکی که به دشمن بزنی و برگردی این طوری جبهه پایداری شکل گرفت
 
به همین جهت اهداف خیلی روشن و مشخص برای مردم نبود و به همین جهت هم انتقاد هایی دوستان بعضا در شهرستان ها داشتند راجع به جبهه ی پایداری که چرا همه جا کاندیدا مشخص نداشتیم؟ فرصت محدود بود نمی توانستیم وارد استان ها شویم و درست شناسایی کنیم به همین جهت بسیاری افراد صاحب فکر و متدین محروم شدیم نمی شناختیم وممکن است افرادی نا شناخته وارد جبهه شده باشند.
 
اما انتظار آیت الله مصباح از جبهه ی پایداری از آنجایی که این جبهه یک جبهه ی سیاسی نیست یک حزب سیاسی نیست همان طورکه تعریف شد پایداری یک جبهه ی گفتمانی هست .
 
خب ان گفتمان در انتخابات بود و وضعیت اورژانسی اقتضاء می کرد اما الان که جبهه پایداری در حال شکل گیری و تعیین ساختار و مرز هاست این جا دیگر طبیعی است ما باید یک کار فکری و اندیشه ای و بنیادی انجام دهیم .
 
این در مرحله ی اول است به این تعریف برای شکل گیری رفتار 2 چیز لازم است یکی شناخت 2- گرایش و به تعبیری می گویند بینش بعلاوه گرایش. بینش همان بصیرت است بنا براین ما اگر بخواهیم یک رفتار شکل بگیرد اول باید روی مبانی فکری روی اندیشه، روی باور ها و ارزش ها کار کرد یا همان بحث محوری که مقام معظم رهبری تاکید فرمودند که عقلانیت،معنویت، حول محور ولایت این سه مبنای گفتمان جبهه پایداری است و باید اذعان کنیم که ما هنوز راجع به این موضوع کار نکردیم

در واقع می شود گفت که ساختارمند کردن جبهه پایداری درخواستی است که هنوز اجرا نشده است و روی زمین مانده است

یکی اینکه جبهه ی پایداری ساختارش باید شکل بگیرد ، فونداسیونش شکل بگیرد ،اهدافش مشخص شود که متاسفانه در این جا می شود بگوییم که اعضای جبهه ی پایداری کم کاری کردند و الان که از انتخابات نزدیک به 6 ماه می گذرد این کار هنوز زمین مانده و در آستانه ی شکل گیری است .
 
دوم این که حالا که شکل گرفت وظیفه ی اولش گفتمانی بودن هست تا سیاسی بودن . درست است وقتی ما گفتمان داشته باشیم طبیعی ست که گفتمان باید در متن مردم جریان پیدا کند، آن می شود حرکت سیاسی.
 
ولی باید گفتمان را بر محوریت، عقلانیت و معنویت عدالت با محور ولایت و شکل دهیم . این خواسته ی اول علامه است اما چرا آیت الله مصباح نظر به جریان های سیاسی دیگر ندارد .
 
خب وقتی ما جریان های سیاسی دیگر را می بینیم که با شعار ها و گفتمان های ما زاویه دارند یعنی در انتخابات فرض کنید که یک جریان سیاسی مثل جریان سیاسی آقای لاریجانی در انتخابات که مطرح می شود شعار ایشان چیست؟ هوای پاک ! هوای پاک درونش چیست؟ توحید است؟ ولایت است؟ امامت است؟ باورهاست؟ ارزش هاست؟ نمی¬دانیم.
 
ما اصلاً هر چه فکر می¬کنیم این شعار هوای پاک یک چیز خنثایی دارد و من اگر این شعار را از آقای بوش یا آقای لاریجانی بفهمم برای من فرقی نمی¬کند، یعنی این شعار برای من بار دینی ندارد وقتی من می¬بینم برای رأی¬آوری¬اش شیرین عبادی را به عنوان یک زن و نماد ایرانی که جایزۀ نوبل را دریافت کرده است برای رأی¬آوری، به یک فردی بهائی که جاسوس صهیونیسم به او روی می¬آورد
 
این با کدام مبانی من و شما سازگار است چطور گرایشی به ایشان داشته باشیم. یا جریان آقای هاشمی که می¬آید با آن فیلم کمال تبریزی با آن دختر و پسرها می¬شینند و هاشمی مدل 2005 می¬شود یا هاشمی که شعار می داد هرگونه که خواستید لباس بپوشید ، چگونه می¬توانیم به این¬ها نزدیک باشیم.
 
یا با جریان آقای قالیباف که در ریخت و پاش و استفاده از بیت¬المال هیج ابایی ندارد و هنوز ما هزینه¬های دورۀ تبلیغات ریاست جمهوری آقای قالیباف برای آیت¬الله مصباح سؤال است که این هزینۀ میلیاردی از کجا آمد و از کجا تأمین شد و این برای ما سؤال است.
 
یا استفاده از بیت¬المال، الآن بیش از یک سال است که ایشان با امکانات بیت¬المال، ستادهای انتخاباتی¬اش را راه انداخته است.
 
درشهرستان¬ها تحت عنوان گروه¬های فرهنگی، بازدید از برج میلاد، بسته های فرهنگسراها را به این و آن دادن یا نزدیک بیست و پنج شش سایت را ساپورت کردن، پول دادن، از کجا و چگونه تأمین می¬شود؟ خب این با کدام یک از مبانی من و شما سازگار است که خب ما بگوییم که آیت¬الله مصباح به جریان آقای قالیباف و یا به جریان آقای لاریجانی، یا به جریان رهپویان، ایثارگران، این¬هایی که می¬گویند هدف وسیله را توجیه می¬کند، این¬ها با مبانی ما سازگار نیست ونمی¬شود به آن¬ها نزدیک شد.
 
 
  • چند روز پیش یکی از مخالفین جدی ایشان به من رسید گفت می دانید من آقای مصباح را قبول ندارم و دشمن آقای مصباح هستم ولی از یک ویژگی ایشان خوشم می آید. گفتم چه چیزی؟ گفت ایشان مبنا دارند، حرکتش روی یک تئوری و نظریه ی تعریف شده است
 
حتّی با جریان¬های راست سنّتی، چون متأسفانه امروز باید به حال مظلومیت اصولگرایی گریست چون اصول¬گرایی به آن مبانی که مقام معظم رهبری ترسیم کرد، غیر از راست گرایی است.

بسیاری از راستی¬ها یا راست¬گرایان خودشان را اصول گرا می¬دانند که این ظلم به اصول گرایی است. موتلفه و جامعۀ مهندسین را که نمی¬توان اصول¬گرا تلّقی کرد. این¬ها را همان راست سنّتی باید گفت وگرنه اگر اصول¬گرا باشند، در مبانی اصول¬گرایی که آقا هشت مورد اشاره فرمودند به آن مبانی پایبند هستند و هر کسی که آن مبانی را قبول داشته باشد اصول گرا است.

با فتنه می¬نشینند، با آقای هاشمی می¬نشینند و همه جا هستند ، مثل این که این¬هااین¬ها ملاک و معیار ندارد بنابراین امکان این که ما بگوییم چرا آیت¬الله مصباح نسبت به این¬ها گرایشی ندارد حتّی نه این که ما جامعۀ مدرسین و جامعۀ روحانیت مبارزه تهران را قبول نداریم، این¬ها انسان¬های ارزشمندی هستند، امّا نظر آیت¬الله مصباح بر این است که چرا باید افراد سیاسی پشت دو جبهۀ جامعۀ مدرسین و روحانیت سنگر بگیرند و استفادۀ ابزاری از این دو جریان کنند، حال آن که جامعتین، برخی از اعضایش راضی به این نیستند.
 
بیش از ده نفر از اعضای جامعه به این کار راضی نبودند. مضافاً بر این که نظر آیت¬الله مصباح بر این بود که ممکن است که بعضی از رفتارهای سیاسی ما در آینده تبدیل به یک سنّت شود. شما در 8+7 مثلاً چه نمایندگانی را داشتید؟ قالیباف به عنوان شهردار تهران، لاریجانی به عنوان رئیس مجلس.
 
آیا ده یا بیست سال دیگر اگر شورایی تشکیل شد، باز هم شهردار یا رئیس مجلس را می¬خواهند بیاورند یا نه. اگر بگویید نه، نباید بیاورند باید بگوییم چرا آن زمان آوردند؟ ممکن است بعضی از رفتارهای ما منشأ یک قانون شود. علّت مخالفت آیت¬الله مصباح، برای این بود که کاری نکنیم آینده بر این روش غلط ما استناد کند. به همین جهت آن¬ها با مبانی آیت¬الله مصباح، سازگار نبود، به همین جهت هم گرایشی به جریانات سیاسی مثل رهپویان و ایثارگران و موتلفه یا جامعۀ مهندسین،ائتلاف امام رهبری نداشتند.

بعد از سال 88 یک شکاف اجتماعی به وجود آمد و یک جریان سیاسی جدیدی متولد شد مبارزه درون گروهی و درون اردوگاهی شد.شما سهم جبهه پایداری را در این حرکت چقدر می دانید؟

بعد از فتنه ی 88 که جریان های سیاسی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب مشارکت و این ها دیگر آبرویی برای حضور در عرصه ی سیاسی نداشتند و خودشان هم می دانستند وزنی بین مردم ندارند و آمدن در جامعه باعث می شد که بقیه آبرویشان هم برود لذا تصمیم گرفتند در عرصه ی سیاسی حضور نداشته باشند و از طرفی هم تبلیغات رسانه ها بر این بود که دیگر با حذف جریان اصلاح طلب و یا کنار کشیدن جریان اصلاح طلب انتخابات های ایران رقابت ندارد و وقتی رقابت نداشت شور و شعف در آن نیست و حضور مردم به صورت چشمگیری کاهش پیدا می کند چون رقابت بین اصول گراها که معنا ندارد .

در این جا یکی از شان نزول ها و ویژگی های شکل گیری جبهه ی پایداری ایجاد رقابت بین گروه های به ظاهر هم سو بود که نقش بسیار به سزایی داشت اگرچه تاوان و هزینه ی بسیار سنگینی جبهه ی پایداری داد و متهم شد به وحدشت شکنی و حتی جسارت هایی می کردند که صحت نداشت.
 
مثلاً اشاره می کردند که نظر رهبری بر انسجام و وحدت هست ، جبهه ی پایداری زیر پا می گذارد اما ما یقین داشتیم که نظر مقام معظم رهبری بود که انتخابات باید رقابتی برگزار شود ، لازمه ی رقابت در این بود که وحدتی که مد نظر آن ها است ،یکی شدن شکل نگیرد .
 
بنابراین یکی از کارهایی که جبهه ی پایداری کرد رقابت را بین اصول گرا ها شدت بخشید و نمونه اش هم این که حضور حداکثری را داشت که فکر می کنم در بعضی شهر ها انتخابات مجلس بی سابقه بود.

  • ایشان می گفتند آماده هستم که مرا مثل شیخ فضل الله نوری توسط قاضی جمهوری اسلامی سر دار هم ببرند ولی این تکلیف مرا ساقط نمی کند چون انحراف مخصوصا در زمان اصلاحات زیاد بود بنابراین ایشان از قبل از انقلاب که با جریان روشن فکری دینی در گیر شد،روشن فکری های دگر اندیش با زمان طاغوت که درگیرشد .
 
در این سی سال حضور مردم بیشتر بود یعنی ثابت کردیم که اصول گراها می توانند با هم رقابتی سالم داشته باشند وحضور حداکثری را فراهم کنند ولو اصلاح طلب ها نباشند.
 
اما انتخابات درون گروهی ، رقابت درون گروهی به مراتب سخت تر از رقابت برون گروهی است. انتخاب بین انقلابی و اپوزیسیون خیلی راحت است. انتخاب بین اصلاح طلب و اصول گرا خیلی راحت است .
 
اما انتخاب بین اصول گرا و اصول گرا تر، ولایتی و ولایتی تر ، انقلابی و انقلابی تر ، حزب اللهی و حزب اللهی تر خیلی سخت است لذا از امیرالمومنین سوال شد که عاقل کیست؟ شاید خیلی ها فکر می کنند که عاقل کسی است که خوب را از بد تشخیص دهد. این که عاقل نیست حیوان هم این را تشخیص می دهد . گربه اگر یک تکه گوشت جلویش بیندازی می آید و اگر چوب برداری فرار می کند.
 
آن هم خوب و بد را می فهمد. این عاقل نیست لذا امام فرمود«لیس العاقل من یعرف الخیر من الشر و لکن العاقل من یعرف الخیر الشرین»عاقل کسی است که بتواند بین بد و بدتر بتواند بد را انتخاب کند طبیعی است بین خوب و خوب تر بتواند خوبتر را انتخاب کند .

بنابراین اینجا رقابت بین چهره های اصول گرا شد مردم حتی نخبگان برایشان سخت بود بین آیت الله مهدوی کنی و آیت الله مصباح یکی را انتخاب کنند .و حال آن که از لحاظ مبانی فکری، از لحاظ حرکت سیاسی باهم متفاوت بودند این خیلی مهم است که انتخاب درون گروهی کار بسیار دشواری است و افراد عاقل این جا شناخته می شوندو رقابت این جا مشخص می شود و بصیرت واقعی که مقام معظم رهبری گفت اینجا خودش را نشان می دهد.

ممکن است گروه های دیگرهم اصولگرا باشند ولی وقتی به صحبت ها یشان نگاه می کنی و به حرکتشان و تبلیغاتشان ، پازل دشمن را تکمیل می کنند اینجاست که بصیرت زیادی لازم است .
 
در این اختلاف بین جبهه ی پایداری و جبهه ی متحد بسیاری از فهول سیاسی به زمین خوردند . هیچکس باورش نمی شود که افرادی ،جای اسم بردن نیست ولی واقعا انسان به آن ها اعتماد داشت اما نتوانستند تشخیص دهند بین اسلام ناب و اسلان ناب تر، بین اسلام ولایتی و ولایتی تر. اما نمی توانستند به ظاهر بین این دو را از هم تفکیک کنند بنابراین جبهه ی پایداری در رقابت و با شکل گیری این مبارزات درون گروهی نقش به سزایی داشت.

یک شبهه وجود دارد در خصوص جبهه پایداری و آن این است که این جبهه گفتمان محور است،گفتمان محور بودن یک مسئله انتزاعی است و برای همه قابل درک نیست و بسیاری از مردم آن را درک نمی کنند لذا این نقد به جبهه پایداری وارد است که شعاری که انتخاب کرده است برای عموم در دست رس نیست،نظر شما در این باره چیست؟

ببینید در هر صورت عرض کردم که جبهه ی پایداری ،جبهه ی گفتمانی است اما گفتمان وقتی عرصه ی ظهور پیدا می کند که این گفتمان در بین توده ی مردم جریان پیدا کند و جریان پیدا کردن گفتمان در بین توده ی مردم همان است که ما آن را تبدیل به رفتار سیاسی کنیم یعنی اگر شما بحث می کنید روی مولفه های اقتصاد مقاومتی باید این بحث شما در اقتصاد مقاومتی، گفتمان شما تبدیل به کارکرد و عملکرد و عملیاتی شود یعنی وقتی شعار مقام معظم رهبری می شود حمایت از تولید ،کار و سرمایه ی ایرانی.
 
اگر ما بخواهیم روی مبانی تئوری و نظری کار کنیم اما هیچ در جامعه ظهور و بروز نداشته باشد قطعا یک اشکالی پیش می آید که بله آن ها روی مصادیق دست گذاشتند و شما هم دارید روی مباحث انتزاعی، مثل اینکه در خلا بحث می کنید و حال آنکه ما همان سال84 تا88 جبهه ی پایداری معتقد به این چنین رفتاری است و آن جا هم نمود و بروز داشت .
 
هم در زمینه ی مسکن ، خدمت رسانی ،آب ، سد سازی،برق وسهام عدالت،خدمات اینگونه انجام شد ،یکی از مطالبات دکتر سلیمانی بیشتر همین بود که جبهه ی پایداری باید علاوه بر مسائل گفتمانی وارد مسائل معیشتی مردم شود یعنی باید طرح ها و برنامه هایش را وارد جامعه و کار آمدی نظام را به تصویر بکشد و به تعبیری در کارآمد تر کردن نظام تلاش کند.
 
همه این ها برای این است که ثابت کنیم حکومت ولایی و حکومت دینی حکومتی است موفق و کار آمد و الگویی می تواند برای سایر کشور ها باشد.
 
این همه اش در مباحث تئوری که نیست باید در چند مرحله ی اجرا و عمل خودش را نشان دهد. بنابراین به نظر می آید که این اشکال وارد است که اگر مخالفین ما بخواهند روی مصادیق عینی دست بگذارند و ما هم مباحث ذهنی و انتزاعی را داشته باشیم با این اشکال مواجه می شویم .قطعا باید گفتمان ما هرچه سریعتر تبدیل به رفتار شود یا اینکه این گفتار ما اگر مبانی اش مشخص شد هرچه زودتر یعنی منتظر این نباشیم که گفتار تمام شود و رفتار شروع شود. هم زمان با گفتمان رفتار را هم می توانیم داشته باشیم

بخش دوم صحبت های ما حول محور شخصیت خود حضرت علامه مصباح یزدی است؟در طول چند سال گذشته شاهد این امر هستم که شخصیت حضرت علامه مصباح به صورت های گوناگون مورد خدشه قرار گرفته است،به نظر شما دلیل این هجمه سنگین به یک شخصیت اصیل انقلابی چیست؟

ببینید آیت الله مصباح متولد 1313 هستند یعنی حدود 79 سال سن دارند. تقریبا ایشان از 13 سالگی وارد حوزه شدند و هم زمان با همین هم کار سیاسی را پی گیر بودند .
 
باید بگوییم 60 سال ایشان وارد حوزه ی دینی و سیاسی است جالب است چند روز پیش یکی از مخالفین جدی ایشان به من رسید گفت می دانید من آقای مصباح را قبول ندارم و دشمن آقای مصباح هستم ولی از یک ویژگی ایشان خوشم می آید. گفتم چه چیزی؟ گفت ایشان مبنا دارند، حرکتش روی یک تئوری و نظریه ی تعریف شده است
 
چون رفتارهایش مبتنی بر نظریه و تئوری است بنابراین 1- حرکت زیک زالی نداشته 2- رفتار هایش قابل پیش بینی است وشما می توانید بگویید ده سال دیگر آیت الله مصباح موضعش چیست .3-الان بدون اینکه شما نظرشان را راجع به بعضی جریان هاب سیاسی بدانید می توانید قضاوت کنید. همین الان هم زمان بدون این که از ایشان سوال کنید می توانید بگویید نظر شما راجع به فلان جریان سیاسی یا فلان مسئله ی سیاسی در کشور چیست ؟چرا؟ چون مبتنی بر یک تئوری و نظریه است .
 
این برای من خیلی جالب بود که 1- رفتارهای ایشان قابل پیش بینی است 2- انحراف و اعوجاج و زیک زاگ در این 60 سال نداشته و 3 -قبل از اینکه ایشان اظهار نظرکند شما می توانید نظر ایشان را حدس بزنید که چیست.
 
این خیلی مهم است که یک نفر از مخالفین جدی ایشان می آید وا ین مطلب را مطرح کند .چه طور شما60 سال نمی توانید عقربه ی انحراف در مسیر آیت الله مصباح با آن که انقلاب ما فراز و نشیب زیادی داشت و حوادث زیادی که بعضی هایشان با سرعت برق هم پیش می آمد و خیلی از شخصیت هادچار رکود و جمود و توقف و انحراف شدند ولی آیت الله مصباح از همان قبل از انقلاب این عقربه ی حرکتش روی یک مسیر مستقیمی که دین ترسیم کرده حرکت می کند

1- ایشان در این 60 سال نشان داده که یک فردی است انحراف شناس.سریع به محض اینکه یک نکته ی انحرافی پیش می اید تشخیص میدهد،و به تعبیری می توان گفت فتنه شناس2- شجاعتی دارد که این شجاعتشان واقعا مثال زنی است یعنی پیرو همین شجاعتش فردی است فتنه ستیز.
 
یعنی فرد هم فتنه شناس باشد و وقتی شناخت بلافاصله فتنه ستیز باشد و فریاد بزند وملاحظه افراد و اشخاص و آبرو و مال ومنال و موقعیت علمی وخود را نکند ومن از خود ایشان شنیدم که فرمودند در زمان اصلاحات کسی نشد که از مسوولین و بزرگان وعلما به من تذکر ندهد جز مقام معظم رهبری و من هم همین برایم حجت بود و می گفتم تا موقعی که ولایت به من خطاب نکند که ساکت شو من حجتی ندارم و باید به راهم ادامه دهم و بعضی ها را من شاهد بودم از بزرگانی که می گفتند بس است دیگر.
 
جوانها دارند از دین زده می شوند دارید متهم به خشونت می شوید و.. اما ایشان می گفتند آماده هستم که مرا مثل شیخ فضل الله نوری توسط قاضی جمهوری اسلامی سر دار هم ببرند ولی این تکلیف مرا ساقط نمی کند چون انحراف مخصوصا در زمان اصلاحات زیاد بود بنابراین ایشان از قبل از انقلاب که با جریان روشن فکری دینی در گیر شد،روشن فکری های دگر اندیش با زمان طاغوت که درگیرشد .
 
بعد از انقلاب با مارکسیست ها و کمونیست ها درگیر شد و بعد از ان ،از قبل و بعد با سازمان مجاهدین خلق که منافقین شدند را رسوا مورد حمله و حجمه ی همه ی این ها قرار گرفت .

از روشن فکرهای غرب گرای قبل از انقلاب از طاغوت گرفته تا کمونیست ها و مارکسیست ها و بعد از ان جریان منافقین و بعد هم جریان حلقه ی کیان و جریان سروش که ایشان اول مناظره کرد فتنه گران 88 و انحراف آنجارا مطرح کرد و بعد مسئله ی کارگزاران سازندگی و بعد انحراف در اصلاحات.
 
همه ی این ها آیت الله مصباح در خط مقدم مرزبان اندیشه ی دینی است . خب ! طبیعی است دشمن این را مزاحم کار خودش می بیند و می گوید اگر این باشد من به اهداف خودم نمی رسم و باید این کانون مورد حمله قرار بگیرد و شما اشاره کردید اگر مافقط روزنامه های دوران اصلاحات را ورق بزنیم راجع به حمله های به آیت الله مصباح یک نمایشگاه خیلی عظیم اما جالب و جذاب که چه طور چنین جسارت هایی به ایشان شده است را داشته باشیم.

یک روز در یک روزنامه اصلاح طلب خودم دیدم 15 مدیر و مسئول روزنامه خواهان محاکمه و دستگیری آیت الله مصباح شدند .15 مدیر و مسئول روزنامه که عکس هایشان را هم زده بودند در یک روزنامه که ایشان خشونت طلب است و آن را ترویج ترور می کند و چه و چه.

مقام معظم رهبری فرمودند :یک نفر مثل جناب آقای مصباح که حقیقتاً این شخصیت عزیز، جزو شخصیت هایی است که همه ی دلسوزان اسلام و معارف اسلامی از اعماق دل بایستی قدردان و سپاسگزار این مرد عزیز باشند، مورد هجوم تبلیغاتی قرار می گیرند ... حرف رسا و نافذ، منطق قوی و مستحکم هر جایی که باشد، آنجا را دشمن زود تشخیص می دهد می خواهم عرض کنم از این جهت است که ایشان مورد حمله قرار می گیرد.

به نظر می رسد که تخریب کنندگان حضرت علامه مصباح یزدی از یک اتاق فکر واحد دستور می گیرند نظر شما در این باره چیست؟و شما به چه اندازه این امر را درست می دانید؟

اگر ما پذیرفتیم که همیشه دو جریان از اول خلقت تا امروز وجود داشته به نام حق و باطل قطعا جریان جریان باطل یک محوریت و اتاق فکر دارد و تایید مطلب شما که یک اتاق فکری وجود دارد برای تخریب آیت الله مصباح.

دلیل این امر هم این است که کلمات این افراد همه مشابه است و سیر حمله یشان که هم زمان شروع کنند و چگونه شروع کنند می بینیم که همه ی این ها وحدت دارد پس این تایید می شود که وقتی انسان وحدت موضوع داشته باشد و وحدت هدف داشته باشد ،وحدت روش داشته باشد این ا گر هم خوشان اعتراف کنند ما می رسیم به این که این ها یک اتاق فکر واحدی وجود دارد که این ها را سازماندهی می کند و جالب است که حرف های داخلی ها و خارجی ها با هم مشابه است یعنی حتی در خارج وقتی شبکه ی سی ان ان ، بی بی سی یا VOA مطرح می کند می بینیم همی حرف های افراد داخل را مطرح می کنند
 
اگر حجتیه مطرح می کنند همه همین را مطرح می کند اگر در جریان انحراف واکنش مطرح می کند همین است و جالب است ما در ظاهر می بینیم که فتنه و انحراف در برابر هم هستند ولی نقاط اشتراک زیادی در این جا دیده می شود که یک موردش هم همین جاست:تخریب آیت الله مصباح.
 

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها : علامه مصباح, دوره اصلاحات, جریان روشن فکری دینی, ,