یکی از نمونه های بسیار عبرت انگیز تاریخ ایران (بلکه تاریخ تشیع) آقای سید کاظم شریعتمداری است که گرچه هیچ کس «فقاهت» او را زیر سؤال نمی برند ولی همه ی خوبان از «عاقبت»ی که او بدان دچار شد به خدا پناه می برند. او که در مقام یک مرجع تقلید، به هزار دلیلِ باربط یا بی ربط، محکم یا سست و صحیح یا غلط، حاضر نبود تمام قد و حقیقتاً در برابر رژیم ضد اسلامی پهلوی بایستد، چندی بعد حاضر شد در سفاکانه ترین اقدامات خشن بر علیه نظام اسلامی (مثلاً کودتای نافرجام نوژه) مشارکت کند. چه شد که آقای شریعتمداری به اینجا رسید؟ برای یافتن پاسخ این سؤال، باید زوایای مختلف زندگی او را بررسی کرد. شاید بتوان یکی از دلایل این امر را وجود «حب ریاست» و «علاقه به مطرح شدن» در او دانست که وقتی با مسائل منفی دیگر ممزوج و همراه می شد، می توانست کار را به چنان عاقبتی بکشاند. خاطره زیر از شهید محلاتی (که مربوط به ماه های اوج گیری انقلاب در سال 57 است) را می توان نمونه ای از شواهد این مطلب دانست و در عین حال، نمونه ای شمرد از اخلاص عجیب حضرت امام. شهید محلاتی گفته است:
برچسب ها : خاطره ای خواندنی, اخلاص امام, سهم خواهی بزرگان, کاظم شریعتمداری, ,